•𓆩🙍♂𓆪•
.
.
•• #منو_مجردی ••
💬 به آبجیم گفتم فیلم ترسناک دیدم🥶
گفت چرا نیاوردی با هم ببینیم☺️
گفتم میترسیدی... بعد تعریف کردم براش
گفت اینکه بابا چیزی نیییس🤥
الان میترسه بره دسشویی:/👻
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 990 •
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩مجردییعنی،مجردی𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🤦♂𓆪
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
روایت همسر شهید :
اخلاق سید جاسم آنقدر خوب بود که هر چه بخواهم برایتان بگویم کم گفته ام. خیلی نسبت به خانواده خوب و مهربان بود. دوست نداشت بیماری ما را ببیند. می گفت من مریض بشوم، اما شما بیمار نشوید. همیشه می گفت هرگز نمی خواهم تو ناراحت و اذیت شوی.
#بهروایت_همسرشهید♥➣
#برشےازیڪروایٺعاشقانھ
#سید_جاسم_نوری
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
-أنت روحـۍ وأبـقۍ بجانبۍ دائـما
آرام جان من تویۍ بمان ڪنارمن همیشہ!🌱
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
وقتی شوهرتون غمگین و غصه داره...
شما ی مقنعه سر کنید و دوربین دست بگیرید برید باهاش مصاحبه کنید🎙😁
در مورد اینکه یه خانوم باید چیکارکنه تا شوهرش شاد شه و انتظارات یه شوهر از خانومش چیه و...😜
ی خانوم باید شاد و شیطون باشه🤪
تا بواسطه شادی اون محیط خونه شاد و پر انرژی بشه😍
❌هیچ مردی از زن افسرده و غرغرو خوشش نمیاد ❌
سعی کن همیشه سرحال باشی بانو
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
•𓆩🖤𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
روزِ بیست و چهارم چله زیارت عاشورا!
.
.
𓆩پنجرهِفولادِرضابراتِکربَلامیدھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🖤𓆪
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدوشش متلکش داغم میکند،میخواهم جواب بدهم اما نگاه عمو
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوهفت
سر میکنم. دوست دارم وارد خانواده ای بشم که از این قضیه استقبال کنن...نه اینکه مثل
خونواده ی خودم....
+:باشه من....من از خونوادم جدا میشم
:_من نمیخوام اسباب دردسر باشم...همین الآنشم بین خونواده هامون تنش ایجاد شده..من
دلم نمیخواد...نشدنیه آقادانیال،خواهش میکنم تمومش کنید...
بلند میشوم و راه میافتم،از پشت صدایش بلند میشود:پس تکلیف دل من چی میشه؟
برمیگردم:یه کم فکر کنید...خواهش میکنم، این خواسته ی شما غیرمنطقیه،ما هیچ جوره شبیه
هم نیستیم،نه..
بدون لحظه ای مکث از پله ها پایین میروم. بابا و رادان مشغول بگو و بخند هستند و مامان و
شهره با اخم نشسته اند. عمو وحید آن طرف با موبایل حرف میزند.
آرام مینشینم،توجه همه جمع من میشود. رادان با خنده میگوید:خب دهنمون رو شیرین کنیم؟
دانیال میآید و مینشیند.با حرکات عصبی دستمالی برمی دارد و پیشانی اش را خشک می کند.
گلویم را صاف میکنم:با همه ی احترامی که براتون قائلم،جواب من منفیه..
دانیال عصبی سر تکان میدهد.
شهره با شادی بلند میشود: خب انگار نیکی جان هم مثل ما راضی نیس،بهتره ما بریم دیگه
رادان هم بلند میشود:نیکی جان،یه کم بیشتر فکر کن...
★
با عمو،کنار استخر نشسته ایم..
:_انگار بابات و رادان،بی میل نبودن..پسره خیلی داغون بود،چی بهش گفتی تو؟
+:حرفایی که باید میشنید...
صدای موبایل عمو بلند میشود .
:_ای بابا،از سر شب هزار بار زنگ زد
+:کی؟
:_سیاوش..
نمیدانم چرا ناخودآگاه لبخند روی لب هایم مینشیند...
*
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوهشت
گوشه ی مقنعه ام را مرتب میکنم و جلوی در دانشگاه میایستم. قرار است عمو وحید به دنبالم
بیاید. پرستو،همکلاسی ام کنارم میایستد
:_.نیکی بیا من میرسونمت.
لبخند میزنم.
+:ممنون،میان دنبالم.
:_باشه،تا فردا
+:خداحافظ
پرستو میرود. نگاهی به ساعت میاندازم،یازده و نیم است. ده دقیقه ای از قرارمان گذشته.
به اطراف نگاه میکنم،شاید عمو را ببینم. صبح بابا سوئیچ ماشینش را به عمو داد،خودش هم با
اشرفی رفت. ماشین بابا جلوی پایم توقف میکند. نگاه میکنم آقاسیاوش هم اینجاست.
سوار میشوم.
هُرم گرما،صورتم را میسوزاند. بلند سلام میدهم.
عمو به طرفم برمیگردد :علیک السلام،شرمنده که دیر شد،این ترافیک تهران به هیچ قول و قراری
وفا نمیکنه.
آقاسیاوش هم آرام سلام میدهد،سربه زیر نشسته.
عمو به آقاسیاوش نگاه میکند:البته تقصیر این دوستمون هم شدا،عین نوعروسا چسبیده بود به
آینه،هی موهاشو از این طرف سرش می داد اون طرف،هی از اون طرف می داد این طرف...
آقاسیاوش با خجالت میگوید:آقاوحید،به جای این حرفا،راه بیفت.
عمو دستش را روی چشمش میگذارد:چشم برادر،فقط شما بگو کجا؟
آقاسیاوش میگوید:چه بدونم؟یعنی تو این تهران به این عظمت،یه جا پیدا نمیشه؟
میگویم:جسارتا عمو،میشه بریم امامزاده صالح؟
عمو میگوید:بله،چرا نمیشه،خیلیم خوبه،آقاسیاوش نظرت؟
آقاسیاوش میگوید:چی بهتر از این؟
عمو،حرکت میکند و در عین حال می پرسد:چه خبر نیکی خانم ؟
میگویم:سلامتی،خبر خاصی نیست..
عمو ماشین را نگه میدارد:بچه ها،یه دقیقه بشینین من از این دکه یه کم خوراکی بخرم بیام..
آقاسیاوش میگوید:بذار من میرم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
12.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
* یا رب این شاخه گل🌹
از شش جهتش دار نگاه6⃣
* این دعا کردم🙏
و از شش جهت آمین آمد☺️
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🚩 #اربعین | #امام_حسین
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1450»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
صبـحت
بـہ زیبایـے شڪوفـہهای گـیلاس :)🍒🌸
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪•
.
.
•• #پابوس ••
«خَیرُ مَفَاتیحِ الأموُرِ الصِّدقُ وَخَیرُ خَوَاتیمِهَا الوَفَاءُ»
امام زین العابدین(ع) :بهترین گشایندۀ کارها، راستی و بهترین پایان برندۀ آن، وفاداری است.❤️
منبع : بحارالأنوار، ج 75، ص 161✍
.
.
𓆩خواندهويانَخواندهبهپٰابوسْآمدهام𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📿𓆪•
•𓆩🌿𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
🌙ماه چـون چهرهٔ زیبـاے تو نیـست
مشـڪ چون زلف گـلآراے تو نیسـت ..🌸
.
.
𓆩عاشقےباشڪهگویندبهدریازدورفت𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌿𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
تو
نور
من
باش
میان
ايـــــن
همـــــه
سـايـــــه...🌘✨
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•