eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 سلام. یه سوتی میخوام بگم از کلاس اول ابتدایی؛ من نمیدونم برای چی اینقدر تو کلاس اول ضعیف بودم😔😔 یادمه کارنامه ترم اول رو گرفته بودم؛ حتی نمره هایم را بلد نبودم فقط با خوشحالی تو کوچه ها می دویدم و می گفتم من نمره قرمز گرفتم ریاضی ۰ دیکته ۱😜 آوردم خونه به مامانم و زن دایی و زن عموم نشون میدادم می گفتم هیچکس نمره قرمز نداشت؛ فقط من داشتم! مامانم همچنان عصبانی شد که نگو😡 بقیه هم به خل بودن من می خندیدن😳😂 ناگفته نماند من از کلاس دوم تا چهارم دبیرستان شاگرد اول بودم😊😊😊 . . •📨• • 671 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪•
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 وقتی پسرم به دنیا اومد پدر شوهرم پاشو کرد تو یه کفش که اسمش رو میذارم قابیل😳 گفتیم پدر جون قابیل نمیشه حالا چرا میذاری قابیل؟ میگفت قابیل خیلی مظلوم‌ بود؛ برادرش هابیل، از حسودیش اونو کشت🙁 گفتیم نه اون قابیل بود که هابیل را کشت میگفت الا و بلا قابیل خوبه بود، هابیل بد بود؛ آقا مگه قبول می‌کرد! میگفت من‌ بهتر میدونم‌ یا شما😏 خلاصه دیگه گفتم نمیشه و نشده اسم‌ پسرمو نمیذارم قابیل؛ این دفعه چون دو روز مونده به عید قربان پسرم به دنیا اومد گفت پس نه هابیل نه قابیل، میذاریم قربان 🤦‍♀ دیگه دخترمو یاد دادم بگه من اسمشو میذارم و اینطوری شد نه حرف من شد نه حرف پدر شوهر اسمشو دخترم گذاشت☺️ ولی واقعا آخه قابیل😐 . . •📨• • 672 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪•
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 پارسال روز عید قربان بود همه خونه بابام بودیم خواهرامو بچه هاشون همه بودیم حالا بابام رفته بود نماز عید بعدش که اومد بهش گفتیم قبول باشه گفتش قبول حق به گریه افتاد گفتیم چی شد گفت هرسال من روایت حضرت ابراهیم و اسماعیل و میشنوم هرسال جگر‌م‌میسوزه😔 واسه اسماعیل همه گوش شده بودیم شدیدتحت تاثیر قرار گرفته بودیم گفت امام جماعت گفت که وقتی که اسماعیل چاقو گذاشته بود زیر گلوی ابراهیم یهو خداوند یه گوسفند میفرسته😳 مامانم گفت ابراهیم میخواست اسماعیل و قربانی کنه بابام گفت نخیر اسماعیل میخواست حالا نخند کی بخندیم مامانم گفت والا خوب گوش دادی بچه ها کدومشون بودن ماهم حرف مامانمو تایید کردیم بابام عصبانی شد😡 گفت شما بهتر میدونید یا امام‌جماعت ها تو حرف اونم حرف میارید یعنی دیگه ماترکیدیم😂😂😂 مامانم‌گفت‌معلومه امام جماعت هم اندازه تو میدونه 😂😂😂 . . •📨• • 673 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪•
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 یه خاطره از جا گذاشتنم بگم😂 من ماه هشت بارداری بودم زمستون بود هر شب با شوهرم میرفتیم پیاده روی یه شب آماده شدیم که بریم شوهرم گفت من برم آب بخورم منم رو مبل کنار اشپز خونه نشسته بودم یهو دیدم شوهرم اومد از کنارم رد شد و درو قفل کرد رفت ماشینو استارت زد و رفت😐😐😐 یعنی قشنگ رفتااااا😂😂 بعد چند دیقه بهم زنگ زد گفت خانوم کجایی😐😐 گفتم خونه ام😐 یعنی واقعا منو ندیدی؟ گفت نههه ندیدم فکر کردم از خونه رفتی بیرون و رفتی پیاده روی😐 بعدش برگشت اومد دنبالم و باهم رفتیم😂😂 دوستون دارم مامان بهارم🤍🌸 . . •📨• • 675 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪•
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 آقا ما رفتیم خرید... تو مغازه ای که رفتیم، چون مناسبت خاصی بود شیرینی میدادن مث این کیک یزدیا🥯 اقا منو خواهر و نامزدم دیگه میخوردیم تو مغازه و اجناسو نگاه می‌کردیم؛ آخرش گفتم عزیزم این کاغذشو کجا انداختی... یهو هردوشون برگشتن به من نگاه کردن رنگشون عوض شد😂😂😂 گفتن کدوم کاغذ☹️😂 با کاغذش خورده بودن! کلی خواهش تمنا کردن مث یک راز نگهش دارم🤪 . . •📨• • 676 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪•
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 دیشب یه حشره پر دار اومده بود تو خونه روی دیوار کنار مهتابی پرواز می‌کرد؛ به همسری گفتم برو بکشش اونم رفت و حشره رو پیدا نمیکرد. همین حین خواهر شوهرم اومد بالا دید همسری دنبال چیزی میگرده؛ گفت چی شده پشه اومده؟ من گفتم نه یه حشره داره بدو بدو😂 میکنه میخواد بکشتش. اخه بدو بدو😕😕🙈🙈🙈 من وضعم خیلی خرابه تو حرف زدن😔 شماها چی؟ . . •📨• • 677 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪•
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 سلام به همه دوستان عزیزم چقدر به بعضی سوتی ها میخندم دمتون گرم؛ حالا سوتی من: شب عید غدیر بود گفتیم خودمونو تحویل بگیریم بریم بیرون غذا بخوریم؛ با همسر جان و بچه ها نشستیم حالا رستورانم شلوغ هااا... گفت چی میخورین؟ منم خنگم نمیدونم چه فعل و انفعالاتی تو مغزم رخ داد گفتم: "اکرم جوجه بیارین🙄🙄" حالا خودمم میگم اسمش چه عجیبه! حالا اد همون موقع همه ساکت شدن دیدم یه دفعه همه به اتفاق همسرم دارن میخندن... شوهرم گفت منظورشون اکبر جوجه اس😂 اصلا فکر نمیکردم همچی سوتی بدم... . . •📨• • 678 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 خاله‌ام رو یک سال و خورده‌ای بود که از دست داده بودم و پسرخاله‌ام دچار افسردگی شده بود؛ دقیقا روز تولدش از تهران اومد خونه ما قرار شد هیچ کس بهش تبریک نگه تا بعد از ناهار یهو با کیک بیام جلوش ما رفتیم کیک بخریم کلا دو تا بود یه کیک دو نفره که قطعا نمیشد چون ما هشت نفر بودیم یکی هم بود روش یه نوشته طلایی «عشق منی» و یه فرشته دختر روش چسبیده بود🤣💔 مجبور شدم همین کیک رو بخرم و بیام خونه ولی فقط تونستم فرشته‌ی روی کیک رو بردارم...🥲 سر سفره همه نشسته بودیم یهو پسرخاله‌ام با یه افسردگی خاصی گفت آره امروز تولدمه... من مجبور شدم وسط غذا بلند شدم رفتم یواشکی شمع ها رو روشن کردم و اومدم جلو اولش نگاهش ازم گذشت نفهمید🤣 یهو دوباره برگشت باورش نمیشد🥺😍 بعد بهش گفتم پیرمرد تولد ۳۳ سالگی‌ت مبارک🤣💔 و پسرِ خوشتیپ فامیل مجبور شد با شلوار کُردی بابام عکس تولدش رو بگیره😂 . . •📨• • 679 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 یه سال عید غدیر دوستم اومده بود عید دیدنی خونمون؛ موقع رفتن تا دم در بدرقه اش کردم شوهرش منتظرش بود.. اون که رفت دایی و پسرعموم که تو کوچه بودن، پرسیدن کی بود؟ من گفتم شوهرم و دوستش🙈 اونا گفتن هان😟 باز گفتم شوهرم و دوستش😂 گفتن کی؟ بار سوم فهمیدم چه گندی زدم😱😅 هروقت یادم میفته اینجوریم😅 . . •📨• • 680 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 سلام عید غدیر مبارک🌱✨ ما برای غدیر یه غرفه داشتیم، غرفه کودکان... مسئول این غرفه یه آقایی بودن که خیلی کلا کلامی راحت بودن با همه و من روی این موضوع حساس بودم تا چند بار هم بهشون اعتراض کردم محترمانه ولی خب عمل نمی‌کردن و سر همین باهاشون لج بودم...🥲 شب عید غدیر بود من و بقیه خانوم هایی که نقاشی می‌کشیدیم روی صورت بچه ها عجله داشتیم که بریم... من جلوی در غرفه رو گرفته بودم که دیگه کسی وارد نشه بعد یهو این آقا گفت قلمو رو بدید خودم میکشم براشون😐 من داشتم از حرص میترکیدم که هیچ میگفتم حق الناس گردن من میمونه که قبلی ها رو نذاشتم بیان داخل...🥲 فقط با همون حرص گفتم آقای فلانی دارید میارید داخل حق الناسش با خودتونه ها، گفتن باشه با خودم😐 آوردن داخل بچه ها رو و خانوم های خادم به من معترض شدن که چرا آورد و ما نمیکشیم و... منم یهو عین این بچه کوچولوها پام رو کوبیدم زمین و همون لحظه بلند گفتم "خب به من گوش نمیدهههههه😐🤣" (همین قدر راحت و مفرد مخاطب قرار دادم😶‍🌫) و بعدا فهمیدم ایشون حرف من رو هم شنیدن هم خندیدن بهش🥲 هم اون لحظه ترسیدن گفتن چی شده که دیدن من دارم از حرص جیغ جیغ میکنم...! هیچی دیگه آبروی ما جلوی ایشون هم رفت😬🤣 . . •📨• • 680 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 سلام منو و مادر شوهرم با هم زندگی میکنیم. چند روز پیش مادرشوهرم داشت نماز میخوند و درِ حیاط به صدا در اومد و من تو اتاق بودم یه دفعه اومدم جلو دید مادر شوهرم که تا منو دید، گفت: الله اکبر در میزنند برو در و باز کن و ادامه نمازش رو هم میخونه😂😂😂 من که غش کردم از خنده😁 . . •📨• • 681 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 سوتی من مربوط به زنداداشمه. من یه دونه داداش دارم یعنی زنداداشم جاری نداره. 16سالشه و دوماهه عروسمون شده با مامانم و زنداداشم نشسته بودیم داشتیم در مورد فواید و معایب جاری داشتن حرف میزدیم😁 یهو زنداداشم گفت شما رابطه‌ تون با جاری تون چطوره؟ منم گفتم خوبیم باهم؛ چون مادرشوهر ندارم🥲 رقابتی بین مون وجود نداره! یهو جلوی مامانم با ذوق زد رو پام گفت واقعا مادرشوهر ندارید‍؟!😍 چقدررررر خوووب😍 یهو قیافه ی من😳 مامانم😲 و عروسمون😬🙈از سوتی ای که داده بعد زدیم زیر خنده😅😅 بیچاره خیلی خجالت کشید ماهم سریع بحثو‌ عوض کردیم جو تغییر کنه😁 . . •📨• • 682 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪