#همسفرانه
°/☝️⇦دُرستــــ
°/👀⇦بھ چشمم نگاه ڪن
°/💚⇦دلــ را
°/☺️⇦ز چشمھاے توسرشارمیڪنم
°\👌⇦هرروز
°\🗣⇦روزه هاےخودم رادم اذان
°\😉⇦باخنده
°\😍⇦قشنگ توافطارمیڪنم
#بھترینافطار
☺|• @asheghane_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_پـنـجـم
بالاخره رسیدیم به جایی که اتوبوس ها🚌 بودنختو و بچه ها مشغول غذا خوردن🍝. آقاسید بهم گفت پشت سرش برم و رسیدیم دم غذا خوری خانم ها.
آقاسید همونطور که سرش پایین بود صدا زد زهرا خانم؟! یه دیقه لطف میکنید؟!
یه خانم چادری که روسریش هم با چفیه بود جلو اومد و آقاسید بهش گفت: براتون مسافر جدید آوردم.
بله بله..همون خانمی که جامونده بود...بفرمایین خانمم😊
نمیدونم چرا ولی از همین نگاه اول از زهرا بدم اومده بود😕 شاید به خاطر این بود که آقاسید ایشونو به اسم کوچیک صدا کرده بود و منو حتی نگاهم نمیکرد😏
محیط خیلی برام غریبه بود
همه دخترا چادری و من فقط با مانتو و مقنعه دانشگاه
دلم میخواست به آقاسید بگم تا خود مشهد به جای اتوبوس با شما میام به جای اینا🚶
بعد از شام تو ماشین نشستیم که دیدم جام جلوی اتوبوس و پیش یه دختر محجبه ی ریزه میزست .اتوبوس که راه افتاد خوابم نمیگرفت. گوشیمو📱 درآوردم و شروع کردم به چک کردن اینستاگرامم و خوندن پی ام هام.
حوصله جواب دادن به هیچ کدومو نداشتم.
دیدم دختره از جیبش تسبیح در آورد و داشت ذکر میگفت.
با تعجب😳 به صورتش نگاه کردم که دیدم داره بهم لبخند میزنه از صورتش معلوم بود دختر معصوم و پاکیه و ازش یکم خوشم اومد.🙂
-خانمی اسمت چیه؟!
-کوچیک شما سمانه
-به به چه اسم قشنگی هم داری.
-اسم شما چیه گلم؟!
-بزرگ شما ریحانه
-خیلی خوشحالم از اینکه باهات همسفرم
-اما من ناراحتم
-ااااا..خدا نکنه .چرا عزیزم؟
-اخه چیه نه حرفی نه چیزی فقط داری تسبیح میزنی.مسجد نشستی مگه؟
-خوب عزیزم گفتم شاید میخوای راحت باشی باهات صحبتی نکردم. منو اینجوری نبین بخوام حرف بزنم مختو میخورم ها
-یا خدا. عجب غلطی کردیم پس...همون تسبیحتو بزن شما
-حالا چه ذکری میگفتی؟!
-داشتم الحمدلله میگفتم.
-همون خدایا شکرت خودمون دیگه؟!
-اره
-خوب چرا چند بار میگی؟!یه بار بگی خدا نمیشنوه؟؟
-چرا عزیزم. نگفته هم خدا میشنوه. اینکه چند بار میگیم برا اینه که قلبم♥️ با این ذکر خو بگیره.
-آهااان..نفهمیدم چی گفتی ولی قشنگ بود
-و شروع کردیم به صحبت با هم و فهمیدم سمانه مسئول فرهنگیه بسیجه و یک سالم از من کوچیک تره ولی خیلی خوش برخورد و خوب بود.
نصف شبی صدای خندمون😅 یهو خیلی بلند شد که زهرا اومد پیشمون.
ادامه دارد...🍃
💟 @asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_شـشــم
چتونه دخترها؟!😠 خانم های دیگه خوابن...یه ذره آروم تر...
من یه چشم غره😒 بهش زدم
سمانه هم سریع گفت چشم چشم حواسمون نبود.
بعد از اینکه رفت پرسیدم:
-این زهرا خانمتون اصلا چیکاره هست؟
-ایشون مسول بسیج خواهرانه دیگه
-اااا...خوب به سلامتی
و تو دلم گفتم خوب به خاطر اینه که آقاسید به اسم صداش میکنه و کم کم چشمامو بستم تا یکم بخوابم.😴
بالاخره رسیدیم مشهد
اسکان ما تو یه حسینیه🏤 بود که طبقه پایین ما بودیم و طبقه بالا آقایون و وقتی که رسیدیم اقای فرمانده👮 شروع کرد به صحبت کردن برامون:
خوب عزیزان...اولین زیارت رو با هم دسته جمعی میریم و دفعه های بعد هرکی میخواد میتونه با دوستاش مشرف بشه فقط سر ساعت🕗 شام و ناهار حاضر باشین و ادرس هم خوب یاد بگیرین..
برگشتم سمت سمانه و گفتم :
-سمانه؟!
-جانم؟!
-همین؟!
-چی همین؟!
-اینجا باید بمونیم ما؟!
-اره دیگه حسینیه هست دیگه
-خسته نباشید واقعا. اخه اینم شد جا..این همه هتل🏩
-دیگه خواهر باما اومدی باید بسیجی باشی دیگه
-باشهه.
زمان اولین زیارتمون رسید. دیدم سمانه با یه چادر داره به سمتم میاد:
-این چیه سمی؟!
-وااا.. خو چادره دیگه!
-خوب چیکارش کنم من؟!
-بخورش خوب باید بزاری سرت
-برای چی؟!مگه مانتوم چشه؟!
-خوب حرم میریم بدون چادر نمیشه که
-اها...خوب همونجا میزارم دیگه
-حالا یه دور بزار ببینم اصلا اندازته؟!
چادر رو گرفتم و رفتم جلوی آینه.یکم شالمم جلو آوردم وچادرمو گذاشتم و تو اینه خودمو نگاه کردم و به سمانه گفتم:
. -خودمونیما...خشگل شدم😉
-آره عزیزم...خیلی خانم شدی.
-مگه قبلش آقا بودم ولی سمی...میگم با همین بریم..برای تفریحی هم بدنیست یه بار گذاشتنش.
-امان از دست تو بزار سرت که عادت کنی هی مثل الان نیوفته
-ولی خوب زرنگیا...چادر خوبه رو خودت برداشتی سُر سُری رو دادی به ما
-نه به جان تو... اصلا بیا عوض کنیم
-شوخی میکنم خوشگله..جدی نگیر..
-منم شوخی کردم والا..چادر خوبمو به کسی نمیدم که😬
حاضر شدیم و به سمت بیرون رفتیم و من دوست داشتم حالا که چادر گذاشتم آقاسید منو ببینه. هیچ حس عشقی نبود و فقط دوست داشتم ببینه که منم چادر گذاشتم و فک نکنه ما بلد نیستیم...
ولی دریغ که اصلا نگاهی به سمت خانمها نمیکرد.😑
ادامه دارد...🍃
💟 @asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
.
✍| بسمهـ تعالے
/🌹/ طبق وعده ے قبلے،
براے ڪسب توفیقـ،
تا آخـر ماه مبارکـ،
#هرشب_ساعت_23:45
در هیئتـ مجازے میزبانتون هستیمـ. /🌹/
💚امشبـ: ادراک قلبے نماز🍃
ٹَڼ٘هٱ مَږ٘جَعِ ږَڛ٘مے٘ هَێٸٹِ مَج٘ٱز٘ے٘👇
|°🌸°| eitaa.com/joinchat/2882142216C2d2fbbea47
عاشقانه های حلال C᭄
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [] دالَم تُعا مےتُنمـ😌 همــه تونـ ازدبـاجـ تُنیــنـ😍 یه عـــاااالمه نےنے بیالیـــ
.
پستـ ویژهـ ےِ ما(👆👆👆)
ڪه براے آن دعوتـ شدـید🌹
🍃هرشبـ راس ساعتـ 21:30🍃
شپخیل✋😍
🎈
🍃دعای روز #چهارم ماه رمضان🌙
⭐️●اللّهُمَ قَوِّنے فیهَ علَےاِقامَةِ اَمرِکَ وَ
🌟●اَذِقْنے فیهِ حَلاوَةَ ذِکرکَ و اَوزِعْنے
⭐️●فیهِ لِاَداِ شُکْرِڪَ بِکَرَمِکَ وَ احْفِظنے
🌟●فیهِ بحفِظکَ وسِتْرڪَ یا ابصرالنّاظرین
🍃خدایا نیرومندم نما در آن روز به پا داشتن دستور فرمانت و بچشان در آن شیرینى یادت را و مهیا كن مرا در آنروز راى انجام سپاسگذاریت به كـرم خودت نگهدار مرا در این روز به نگاهداریت و پردهپوشى خودت اى بیناترین بینایان🍃
#چهارمین_روزماه_مهمونی_خدا🌕
#التماس_دعا👌
💛🍃||• @asheghaneh_halal
4_279574389257666588.mp3
4.12M
#سکینه
🌙: #ویژه_برنامه_ماھ_مبارڪ_رمضان
✨:تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖بھ صورت تحدیر(تندخوانے)
🍃جزء چهارم🍃
[🎤] @asheghaneh_halal
🌸🌸🌸
🌸🌙
🌸
#ویتامینه
💫روزه گرفتن از نظر علم پزشڪے😊
🕛در شش روز نخست ماه مبارڪ رمضان:
⬅️حرارت بدن 5/1 درجه پایین مےآید ڪه افرادے ڪه داراے عفونت هستند، عفونت بدن ڪاهش پیدا مےڪند.
🕛از روز ششم ماه مبارڪ رمضان تا دهم:
⬅️عفونت هاے بدن دفع پیدا مےڪنند و همچنین ڪلسیم مازاد از بدن خارج مےشود، معده شروع به پاڪسازی مےڪند و مواد زائد را خارج مےڪند.
🕛از روز دهم تا چهاردهم ماه مبارڪ رمضان:
⬅️پاڪسازے سیستم عصبے و تقویت سیستم عصبے انجام مےگیرد.
🕛از روز چهاردهم تا بیست ویڪم ماه مبارڪ رمضان:
⬅️پاڪسازے عروق و قلب انجام مےگیرد. غلظت خون در این روزها پاڪسازے و تخلیه مےشود.
🕛از روز بیست ویڪم تا سےام ماه مبارڪ رمضان:
⬅️تمامے عفونتها و مواد زائد از بدن بیرون مےرود.
📣در پایان ماه مبارڪ رمضان:
😊با بدنے سالم و تصفیه شده از مواد زائد روبرو هستیم، به شرط تغذیه اے صحیح در ماه رمضان
#هر_روز_با_اصول_تغذیه_ماه_مبارک_رمضان🌙
#قسمت4
#داشتنـ_رمضاڹے_سالمـ_با_ما👇
🌙| @asheghaneh_halal
🌸
🌸🌙
🌸🌸🌸
🌙🍃🌙
🍃🌙
🌙
#ادعيه:
دعاي ابوحمزه ثمالي:
#قسمت_چهارم:
فَخَيْرُ رَاحِمٍ وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَيْرُ ظَالِمٍ حُجَّتِي يَا اللَّهُ فِي جُرْأَتِي عَلَى مَسْئَلَتِکَ مَعَ اِتْیانى ما تَکْرَهُ جُودُکَ وَکَرَمُکَ وَعُدَّتى فى شِدَّتى مَعَ
در سؤ ال کردن از تو با اینکه رفتارم خوشایند تو نیست همان جود و کرم تو است و ذخیره من در سختیم با
🍃🌙
[قِلَّهِ حَیائى رَاْفَتُکَ ....]
قِلَّهِ حَیائى رَاْفَتُکَ وَرَحْمَتُکَ وَقَدْ رَجَوْتُ اَنْ لا تَخیبَ بَیْنَ ذَیْنِ
بى شرمى من همان راءفت و مهربانى تو است و براستى امیدوارم که نومید مکنى میان این وآ ن آروزیم را
🍃✨
وَذَیْنِ مُنْیَتى فَحَقِّقْ رَجآئى
وَاسْمَعْ دُعآئى یا خَیْرَ مَنْ دَعاهُ داعٍ
پس امیدم را صورت عمل ده و دعایم را شنیده گیر اى بهترین کسى که خوانندگان بخوانندش
🍃🌙
وَاَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راجٍ عَظُم
َیا سَیِّدى اَمَلى وَسآءَ عَمَلى فَاَعْطِنى
و برتر کسى که امیدواران
بدو امید دارند اى آقایم آرزویم بزرگ و عملم زشت است پس تو
🍃✨
مِنْ عَفْوِکَ بِمِقْدارِ اَمَلى
وَلا تُؤ اخِذْنى بِاَسْوَءِ عَمَلى فَاِنَّ کَرَمَکَ
از عفو خویش به اندازه آرزویم
به من بده و مرا به بدترین عملم
مؤ اخذه مکن زیرا کرم تو برتر است
🍃🌙
یَجِلُّ عَنْ مُجازاهِ الْمُذْنِبینَ
وَحِلْمَکَ یَکْبُرُ عَنْ مُکافاهِ الْمُقَصِّرینَ
از مجازات گنهکاران و بردباریت بزرگتر است از مکافات تقصیرکاران
🍃✨
وَاَنَا یاسَیِّدى عائِذٌ بِفَضْلِکَ
هارِبٌ مِنْکَ اِلَیْکَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِن
و من اى آقایم به فضلت پناهنده گشته و از تو بسوى خودت گریخته ام و خواستارم آنچه را وعده کردى از
🍃🌙
الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً
وَما اَنَا یا رَبِّ وَما خَطَرى هَبْنى
چشم پوشى نسبت به کسى که خوش گمان به تو است ، من چه ام پروردگارا؟ و چه اهمیتى دارم ؟ مرا
🍃✨
بِفَضْلِکَ وَتَصَدَّقْ عَلَىَّ بِعَفْوِکَ
اَىْ رَبِّ جَلِّلْنى بِسَِتْرِکَ وَاعْفُ عَنْ
به فضل خویش ببخش با عفو خود
بر من نیکى کن و منت گذار، پروردگارا مرا به پوشش خود بپوشان
🍃🌙
تَوْبیخى بِکَرَمِ وَجْهِکَ فَلَوِ
اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلى ذَنْبى غَیْرُکَ ما فَعَلْتُهُ
و به کرم ذاتت از سرزنش کردن من درگذر پس اگر دیگرى جز تو بر گناهم آگاه مى شد آن گناه را انجام نمى دادم
🍃✨
وَلَوْ خِفْتُ تَعْجیلَ الْعُقوُبَهِ
لاَ اجْتَنَبْتُهُ لا لاِنَّکَ اَهْوَنُ النّاظِرینَ وَاَخَفُّ
و اگر از زود به کیفر رسیدن مى ترسیدم باز هم خوددارى مى کردم و اینکه با این وصف گناه کردم نه براى آن بود که تو سبکترین بینندگانى
🍃🌙
الْمُطَّلِعینَ [عَلَىَّ] بَلْ لاِنَّکَ یارَبِّ خَیْرُ السّاتِرینَ وَاَحْکَمُ الْحاکِمینَ
و یا بى مقدارترین مطلعین هستى بلکه براى آن بود که تو اى پروردگار من بهترین پوشندگان و حکم کننده ترین حاکمان
🍃✨
وَاَکْرَمُ الاْکْرَمینَ
سَتّارُ الْعُیوُبِ غَفّارُ الذُّنوُبِ عَلاّمُ الْغُیوُبِ تَسْتُرُ
و گرامى ترین گرامیان و پوشاننده
عیوب و آمرزنده گناهانى گناه را به کرمت مى پوشانى
🍃🌙| @asheghaneh_halal
🌙
🍃🌙
🌙🍃🌙
🌸🌙🌸🌙
🌙🌸🌙
🌸🌙
🌙
#رساله
❔سوال:حكم غرغره كردن براى روزه دار چيست؟
✅جواب: اگر هنگام غرغره كردن، آب از حلق به پايين برود، روزه باطل مى شود.
برگرفته از استفتائات حضرت آیت الله خامنه ای
🍃🌷 @asheghaneh_halal
🌙
🌸🌙
🌙🌸🌙
🌸🌙🌸🌙
🌈🍃
🍃
#ویتامینه
✍بسم اللہ
برخے زنانـ👩تا از دست شوهر
ناراحت مے شوند،عڪس العمل هاے گوناگون از خود نشان مے دهند چهرہ در هم میڪشند و حرف نمیزنند ؛بہ گوشہ اے مے روند و بہ هیچ ڪارے دست نمیزنند،🔨😶غذا نمیخورندو یواش،یواش غرولند مے ڪنند
آنان بر این پندارندڪہ قهر و دعوا بهترین وسیلہ براے انتقام از شوهر است ولے⚠️باید بدانند ڪہ این برنامہ ها نہ تنها شوهر را تنبیہ نمیڪند بلڪہ سرانجام بسیار بدے را بہ دنبال دارد ممڪن است شوهر نیز مقابلہ بہ مثل و قهر ڪند
📚 #آداب_عشق_ورزے
4⃣ #قسمت_چهارم
🚫 #قهر_نکردن
{💍} @asheghaneh_halal
🍃
🌈🍃
😂°|| #خندیشه ||°😂
رفتم ڪتابخونـ📚ــه میگم
ببخشید چیزے از سعدے دارید⁉️
.
.
.
خانمه گفت ڪتابشو میخوایید⁉️
.
.
.
گفتم نـــه
اگــه زیرپوشے🎽
انگشترے💍چیزے از خدابیامرز مونده میخوام. 😐😂
#خوشخنـــدهباشیــد😉
روزه داران گرامے خوش آمدید به😊👇
°||😜||° @asheghaneh_halal
🍉🍲🍉🍲
🍲🍉🍲
🍉🍲
🍲
#مائده
#افطار🔰
آش رشته🍲
#دستورپخت🔰
از شب قبل حبوبات رو باید به آب بندازید که خیس بخوره
عدس. نخود. لوبیا قرمز. لوبیا چیتی. ماش. جو پوست کنده.
بعد همه ی حبوبات رو توی قابلمه می ریزیم که بجوشه. حواستون باشه نباید مدام آب آشتونو تازه کنید. پس همون مقدار آب لازم رو با حفظ حرارت و جوشش حفظ کنید.
پیاز داغ و زردچوبه رو به آش اضافه کنید
سبزی آش رو کمی سرخ کنید که رنگش کاملا عوض بشه و به حبوباتی که کاملا پخته شده اضافه ش کنید.
نیم ساعت قبل از خاموش کردن آشتون رشته رو بهش اضافه کنید
👈 #فوت_کوزه_گری👇
کمی پودر تخم گشنیز و فلفل سیاه و دارچین سرخ کنید و به آشتون اضافه کنید
در آخر هم برحسب ذائقه نمک بریزید
برای تزئین آش می تونید از نعناع داغ. پیاز داغ و سیر داغ و کشک استفاده کنید
#چهارمین_مائده4⃣
#نوش_جان😋🍭
🍳| @asheghaneh_halal
🍲
🍉🍲
🍲🍉🍲
🍉🍲🍉🍲
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_هـفـتـم
ولی دریغ که اصلا نگاهی به سمت خواهرها نمیکرد😑
پشت سرشون رفتیم و وقتی نزدیک باب الجواد که شدیم آقاسید شروع کرد به مداحی🗣 کردن. (اوجه بهشته حرم امام رضا/زایرات اینجا تو جنان دیده میشن/مهمونات امشب همه بخشیده میشن)
نمیدونم چرا ولی بی اختیار اشکم😢 در اومد
سمانه تعجب کرده بود😯
-ریحانه حالت خوبه؟!
-اره چیزیم نیست
یواش یواش وارد صحن شدیم. وقتی گنبد رو برای اولین بار دیدم یجوری شدم.فضای حرم برام خیلی لطیف بود.🌸
همراه سمانه وارد حرم شدیم.
بعضی چیزها برام عجیب بود.😧
-سمی اونجا چه خبره؟!
-کجا؟! اونجا؟! ضریحه دیگه
-خوب میدونم ولی انگار یه جوریه؟! چرا همدیگه رو هل میدن؟!
-میخوان دستشون به ضریح بخوره
-یعنی هر کی اونجا دست بزنه حاجت میگیره؟!
هرکی اونجا دست بزنه که نه ولی اعتقاد دارن اونجا چون محل زیارت فرشته ها👼 و امامهاست متبرکه و بهش دست میزنن و زیارت میکنن.
-یعنی اگه ما الان دست نزنیم زیارت نکردیم؟!
-چرا عزیزم. مهم خوندن زیارت نامه📖 و...هست
سمانه یه زیارت نامه هم به من داد و گفت تو هم بخون.
-اخه من که زیاد عربی خوندن بلد نیستم😞
پس من میخونم و تو هم باهام تکرار کن ،حیفه تا اینجا اومدی زیارت نامه نخونی.
و سمانه شروع کرد با صدای آرامش بخشش زیارت نامه خوندن و من گوش دادم.
بعد زیارت تو صحن انقلاب نشستیم و سمانه مشغول نماز خوندن که یاد اون روز توی جاده🛣 افتادم و گفتم:
-سمانه؟!
-جان سمانه
-یه چی بگم بهم نمیخندی؟!
-نه عزیزم.چرا بخندم
-چرا شما نماز میخونید؟!
-عزیزم نماز خوندن واجبه و دستور خداست ولی یکی از دلایلش ارامش دادنه به خود آدمه.👌
-یعنی تو نماز میخونی واقعا آروم میشی؟!
-دروغ چرا...همیشه که نه. ولی هروقت با دلم نماز میخونم واقعا آروم میشم.هر وقتم که غم دارم هم که تو سجده بعد نماز با خدا درد و دل میکنم و سبک میشم..
-اوهوم..میدونی سمی من نماز خوندنو تو بچگی از مامان بزرگم یاد گرفته بودم..ولی چون تو خونه ما کسی نمیخوند دیگه کم کم فراموش کردم😩
بیچاره مامان بزرگم تا حالا مشهد نیومده بود و آرزوشو داشت.😔
میشه دو رکعت نماز برای مامان بزرگم بخونی؟!
-چرا نمیشه...ولی روحش بیشتر خوشحال میشه ها وقتی خودت بخونی
-میخوام بخونم ولی..
-ولی نداره که.اینهمه راه اومدی بعد یه نماز نمیخوای بخونی؟؟
ادامه دارد...🍃
💟 @asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_هـشـتـم
-ولی نداره که. اینهمه راه اومدی بعد یه نماز نمیخوای بخونی؟؟
-نمیدونم چی بگم... تو نماز خوندن بهم یاد میدی؟!
-چرا که یاد نمیدم گلم با افتخار آجی جون.😊
سمانه هم همه چیزو با دقت بهم یاد میداد و منم کم کم یادم میومد ذکرها و نحوه گفتنش
دو رکعت نماز برای مامان بزرگ خوندم
خیلی دوست داشتم آقای فرمانده من رو در حال نماز خوندن میدید😈
شاید اصلا مامان بزرگ بهانه بود و به خاطر اون نماز خوندن یاد گرفتم که باز دوباره جلوش ضایع نشم نمیدونم☹️
اما این نمازم هرچی بود قربتا الی الله نبود و نتونستم مثل آقاسید و سمانه تو سجده بعدش درد و دل کنم و هر چی زور زدم اشکی هم در نیومد😢
بعد نماز تو حال خودمون بودیم که برا سمانه اس ام اس📱 اومد و بعد خوندنش گفت:
-ریحانه جان پاشو بریم حسینیه
-چرا؟! نشستیم دیگه حالا
-زهرا پیام داد که آقاسید برای اعضای اجرایی جلسه گذاشته و منم باید باشم.
تو هم که اینورا رو بلد نیستی.
-باشه پس بریم
فهمیدم تو این جلسه سید مجبوره رو در رو با خانم ها حرف بزنه و چون زهرا هم بود میخواستم ببینم رابطشون چه جوریه😎
-سمانه؟!
-جانم؟؟
-منم میتونم بیام تو جلسه؟؟
متاسفم عزیزم.ولی فقط اونایی که آقاسید اجازه میدن میتونن بیان.جلسه خاصی نیستا هماهنگی در مورده سفره🚌
-اوهوم...باشه
جلسه تو اطاق بغل حسینیه خواهران بود و منم تو حسینیه بودم..داشتم با گوشیم📱 ور میرفتم که مینا بهم زنگ.
-سلام ریحانه. خوبی؟؟چه خبر؟! بابا بی معرفت زنگی..پیامی چیزی؟!
-من باید زنگ میزدم یا تو..اخه نپرسیدی زنده رسیدیم یا نه😠
-پی ام دادم ولی جواب ندادی
-حوصله چک کردن ندارم
-چه خبرا دیگه.همسفرات چه جورین؟!
-سلامتی...آدمن دیگه ولی همه بسیجین😒
-مواظب باش اونجا به زور شوهرت ندن😆
-نترس اگه دادن برا تو هم میگیرم
- بی مزه حالا چه خبراخوش میگذره
- بد نیست جای شما خالی
- راستی ریحانه
- چی؟!
- پسره هست قد بلنده تو کلاسمون
- کدوم؟!
- احسان دیگه.باباش کارخونه داره🏣
ادامه دارد...🍃
💟 @asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜