eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_پنجاه_ویک •فصل پنجم• دم در دانشکده استاد را دید. سلام کرد. -سلام آقای ک
🍃🍒 💚 شروین نگاهی به چشمهای استاد کرد اما نتوانست حرفی را که می خواست بزند به زبان بیاورد برای همین دهانش را بست. مکثی کرد، کیفش را جابه جا کرد و در حالی که نگاهش را به در خروجی سالن می دوخت گفت: - چون کار بیخودی بود -یعنی سوالتون اینقدر سخت بود که نمی تونستم جواب بدم؟ -من می خوام انصراف بدم پس فرقی نداره که بدونم یا ندونم -می خوای انصراف بدی، هنوز که ندادی! استاد این را گفت و به شروین خیره شد. -درسته؟ شروین نگاهش کرد. -به اندازه کافی وقت داری، نیازی نیست جلوتر از زمان حرکت کنی این را گفت، خداحافظی کرد و رفت... توی سلف بود که سعید روبرویش نشست. -امروز بنایی نداشتید؟ -حالش رو می گیرم سعید در نوشابه اش را باز کرد و گفت: -شروین عصبانی می شود کمی از نوشابه اش را سر کشید و ادامه داد: -چی شد؟ باز زدین به تیپ هم؟ - فضول سوال پرسیدن آدم هم هست -سوال؟ مگه تو درس هم گوش میدی؟ -درس که میده از بچه ها سوال می کنه. نمی خوام کم بیارم. یه سوال کردنی نشونش بدم که حالش جا بیاد تا وقتی سوار ماشین شدند از عصبانیت عین کتری قل می خورد. سعید پاکت سیگار را به طرفش دراز کرد. -خب تو که به قول خودت می خوای انصراف بدی جوابشو می دادی که اینقدر خودتو نخوری. بگیر یکی بکش آروم شی نگاهی به سعید و بعد به پاکت سیگار کرد و یکی از سیگارها را برداشت. -می خواستم اما نشد. نگاهش عجیبه، انگار میتونه ذهنت رو کنترل کنه! بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_پنجاه_ودو شروین نگاهی به چشمهای استاد کرد اما نتوانست حرفی را که می خواس
🍃🍒 💚 سعید برایش فندک گرفت. چند تا پک زد و پرتش کرد. - یا نکش، یا خرابش نکن. بالاش پول دادم برادر! - دوست ندارم بو بگیرم - تو که بابات گیر نمیده -بابای من خیلی کارش حساب کتاب نداره. یهو تو معامله ضرر می کنه سر من خالی می کنه. حوصله بحث و سر و صدا ندارم، نمی خوام بهونه دستش بدم -میآی باشگاه؟ -پیش اون رفیق های احمقت؟! نه خیلی ممنون، ترجیح میدم برم بخوابم - پس من همین جا پیاده می شم - می رسونمت -ایول، دمت گرم دم باشگاه نگه داشت تا سعید پیاده شود. -مطمئنی نمیآی -حوصله خونه رو ندارم. همین طور رفیق های تورو -این دفعه مثل اون دفعه نیست. آرش رو خفه کردم. می خوام بابک رو ببینی بالاخره راضی شد. چند تا دختر که داشتند رد می شدند نگاهی به شروین کردند و خندیدند. سعید گفت: -صد بار گفتم درست لباس بپوش. اینجا منو میشناسن. آخرش از دستت دق می کنم -اگه می خوای غُن غُن کنی برمی گردم کنار میز که رسیدند بچه ها دست از بازی کشیدند. حال و احوال پرسی کردند و سعید به هم معرفی شان کرد. -پس کو بابک؟ امروز هم نمیاد؟ صدایی از پشت سرش آمد. -سعید؟ سعید برگشت و با چشم اشاره ای به شروین کرد که فقط بابک دید. -اینم آقا شروین که تعریفش رو کرده بودم هیکل بابک از تاریکی درآمد. مردی میان سال با موهای مشکی که تک و توکی نخ سفید در آن دیده می شد و برخلاف تصور بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_پنجاه_وسه سعید برایش فندک گرفت. چند تا پک زد و پرتش کرد. - یا نکش، یا خ
🍃🍒 💚 شروین لباس رسمی داشت. خیلی شیک پوش به نظر می آمد. صورتی اصلاح شده و عطری که با هر تکانش در هوا پخش می شد. با هم دست دادند. شروین نفسی رضایتمندانه کشید. اقلا این یکی کمی شبیه قهرمان هایی بود که در فیلم ها دیده بود. خودش هم از این فکر خنده اش گرفت برای همین لبخندی زد و بابک که فکر می کرد این لبخند نشانه تاثیر گذاری خودش بوده متقابلا لبخند زد. بعضی مواقع دو فکر متضاد کاملا مشابه به نظر می رسند و این وقتی است که تنها ظاهر قضیه ملاک قضاوت باشد. بابک گفت: -سعید حق داشت اینقدر ازت تعریف می کرد. از همون نگاه اول معلوم می شه که بچه با حالی هستی. مگه نه بچه ها؟ بچه ها نگاهی به هم انداختند. شروین به این تلاش مضحک بابک برای خودمانی شدن لبخند زد و بابک ادامه داد: -اینطور که معلومه دفعه پیش آشنایی جالبی نداشتید. خب گاهی از این اتفاقها می افته . نباید زیاد سخت گرفت. شروین که از شکل شش گوشه سنجاق سینه بابک تعجب کرده بود جواب داد: - اشکال نداره -حالا حاضری یه دست بازی کنیم؟ شروین نگاهی به سعید کرد و رو به بابک گفت: - ولی من بلد نیستم -اینکه چیز مهمی نیست. خیلی راحت می شه یاد گرفت پکی به سیگار برگش زد و به شروین تعارف کرد. - نه ممنون بابک رَک را تکان داد تا توپ ها مرتب شوند. بعد گچ را سر چوبش مالید و بریک را زد: -اوکی. حالا اینجا وایسا نگاه کن. ببین ما چه جوری بازی می کنیم سخت نیست.من مدل ضربه زدن رو یادت میدم خرت و پرت هاش رو از بچه ها بپرس. شروین گوشه ای ایستاد و بازی بابک و سعید را تماشا کرد. بابک توضیح می داد و گاهی چوب را به شروین می داد تا بزند. بعد از یک ساعت بابک پرسید: -چطوره؟ - داره خوشم میآد -حالا کو تا خوشت بیاد. وقتی شرط بندی کنی قضیه جالب تر هم میشه.البته برای اینکه بازی کن خوبی بشی باید زیاد بازی کنی بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒
[• #آقامونه😌☝️ •] •{ اَزایـن‌به‌بَعـد ↰غیـراَز •دستـآنت•👋 _هیچ‌چیـزے‌رو "سَخـت"نمےگیـرَم}• #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(384)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🌹•° @Asheghaneh_Halal
[• #سلام_حضرت_باران💐 •] جهان با ﺭﺅﻳﺖِ تـ♡ـو اردے بهشت مےشود ••به خیابان بیــا•• بـھٔار منتظر است... :) #علیرضا_اسفندیارے #اللّٰھـُم_عـجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَج هرشب ـرأس ساعت ۲۳😌👇 [•💚•] @asheghaneh_halal
--- 💙🌙 --- #پابوس سحـر روز نھم شده و یار نیامد☹️•° از غصه دلم خون شد و دلدار نیامد💔•° یاد ِنهـمِ ماهِ محـرم بنویسید📝•° اے اهل حرم میـر و علمدار نیامد😭•° #ارباب‌با‌وفا‌دست‌ما‌رو‌بگیر‌ابالفضل😢 --- 💙🌙 @asheghaneh_halal ---
[• 🎙 •] . . بسم الله الرحمن الرحیم  اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ نصیباً من رَحْمَتِکَ الواسِعَةِ واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِکَ السّاطِعَةِ وخُذْ بناصیتی الى مَرْضاتِکَ الجامِعَةِ بِمَحَبّتِکَ یا أمَلَ المُشْتاقین.  خدایا قرار بده برایم در آن بهره اى از رحمت فراوانـت وراهنمائیم کن در آن به برهان وراههاى درخشانت وبگیر عنانم به سوى رضایت همه جانبه ات بدوستى خود اى آرزوى مشتاقان. . . چند ڪلمه ــمناجات😌👇 [•💐•] @asheghaneh_halal
•••🍃••• #صبحونه ‌ روزه دارم منُ⇩ بر روز نُهم حساســم👌 از سحر تا دم افطار به یاد عطش عـباســم😔💔 ‌ #الهی‌بحــق‌اباالفـضـل‌العــباس‌‌العفـــو... #السلام‌علیڪ‌یا‌اباالفضل‌العباس [ @Asheghaneh_halal ] •••🍃•••
•[ 📖 •] . . ✨ اَللّهُمَّ اَحفِظي و اَحفِظ ما مَعي وَ سَلِّمني وَ سَلِّم ما مَعي وَ بَلّغني وَ بَلِّغ ما مَعي بَلاغاً حَسَناً. 🌟 خداوندا من و آنچه با من است را نگهدار و من وآنچه با من است را سالم نگهدار ما را به آنچه با من است برسان. 📕|• . ص: ۱۰۱۶ . . سیم دلتو ــوصل ڪن😌👇 [•🌙•] @asheghaneh_halal
°|🌙|° #همسفرانه تسبیــح به دور دست و‌ چــــــادر به ســ🍃ــرش مــ🌙ــاه است نظاره گر به قــــرص قمــ🌝ــرش ای ڪــــاش مــــــرا‌ یاد کنــد بین قنـ🙌ـــوت امشب وســط نمــ💜ـــاز وِتْــــــــرِ سحــــ🌸ــــرش #التمــاس‌دعــا_حاج‌خــانــم😉 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇 |•❣•| @Asheghaneh_halal
Tahdir-www.DaneshjooIran.ir-joze9.mp3
4.11M
••🍃🎙•• #سکینه 🌙: #ویژه‌برنامه‌ماھ‌مبارڪ‌رمضان تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖 بھ صورت تحدیر(تندخوانے) [• جزء نهم •] @asheghaneh_halal ••🍃🎙••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎈🍃 💕{ #ویتانژے }💕 √ نشاط و سرزندگے (5) √ بـــرنامهـ یڪسالتون و با خدا تنظیـــم ڪردین✋ لحظهـ به
🎈🍃 💕 { } 💕 نشـاط و سرزندگے(6) بهـــترین بنده هاے خدا☺️ ســـــ😍ـــلام✋ طاعاتتون مقبول درگـــاه خداوند🎀 دعـــا برای خادمـــاے مــا فــــراموش نـــشهـ💕 بـــریم ڪه از صحبت ڪنیم✋ امـــید یهـ نـفرو زیاد مےڪنے😉 میبینــے شادتـــر میشهـ😊 یڪے از عـــوامل شادے و امــید تو وجـــود انـــسان، نگـــاه خوشبینــانهـ بهـ آینـــده اس= امـــــید. و امـــا یهـ نــشاط،دهنــده دیگهـ 😎 ڪه از امـــید قدرتش بیشتـــره😌 و تـــرغیب ڪننــده بهـ سمت آینده اس😇 اینـــها همهـ بـــاید مـــا رو بڪننــد🙃 بــــاید بـــاید بــاید✌️ اگهـ نیستے بدون یهـ جا ڪم گذاشتے✋✋ ادامهـ دارد.....✌️💕 دریــــاب👇 ڪه بسے انرژی زاست☺️ •|💕|• @asheghaneh_halal