eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.4هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💍⚫️ ⚫️ #همسفرانه رفتن بہ هیئــ🏴ــت با شــما یعنی که بنـ😊ــده اَجـر دعــاهـ🌺ـاي قــ🙌ــنوتم را گرفتـــم #حاجت‌_رواشید‌_ان‌شاءالله💐 @asheghaneh_halal ⚫️ 💍⚫️
[• ღ •] 🍃🖤 ••خوش‌خلقے نسبت به همسر، لطف نیست بلڪه وظیفه شماست... ••با جمله‌ے "من اخلاقم اینجوریه،از روز اول دیدے"، بدخلقےتان را توجیه نڪنید! ••محبت به همسر وظیفه شماست؛ ڪم ڪارے نڪنید! 😐 🍃🖤 ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇 [•ღ•] @asheghaneh_halal
[• ♡•] 🍃🖤 همسر ایده آل زندگے شما با اشخاص به اصطلاح ایده آل فیلمها ڪاملا فرق میڪند. به عبارتے منتظر چنین موجوداتے نباشید، چون فقط به فیلمها تعلق دارند... 🍃🖤 مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
°🏴° !!!!! حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: زمانے مرحوم شیخ ابراهیم حائری در مسجد کوفه معتکف بود، حضرت غائب "عج" را در خواب دید، حضرت به او فرمود:✨ اینها که در اینجا معتکفند، از خوبان و صلحا هستند، ولی هر کدام حاجتی دارد: مال، عیال، خانه، قضای دین، رفع کسالت و مرض و…، ولی هیچ‌کس به فکر من نیست و برای و فرج من به‌طور جدے دعا نمےکند! : در محضر بهجت، جـ٣ـ ، صـ٢۴٨ـ 🙏💚 ◾️ @asheghaneh_halal ◾️ °🏴°
... میخواهم از زیبایی هایت بگویم...😍 از مشکی ساده ات...✌️🏻 صورت زیبا و قشنگت...☺️ عفت و نجابتت...😇 بانویِ سر به زیرِ شهر...🌹 چه زیبا قدم میگذاری بر کوچه و خیابان ها...🙂 بانوی پاک دامن، آقایمان (عج) عشق میکند وقتی تو از خانه بیرون می‌آیی... نگاهت میکند...🦋 میبیند که از نگاه ها در امانی ُ خدایت را شکر می‌کند که تو چادر به سر میکنی...💚 از مادرش (س) تشکر میکند برای پروراندن دختری به این پاکیُ نجیبی...🎈 🎀 •[🏴]• @asheghaneh_halal
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[• #شهید_زنده •] ♥|قلب ما هم داراے چشم است! |✨خدا اگر خیر ڪسے را بخـواهد چشـم قلـب او را بـاز مےڪند... ☝️| پــیشنهـاد دانـلود🍃 |☺️بہ قول حاج حسین یڪتا اگہ چشم سرتو ببندے چشم قـلبت باز میشہ!👌 #دعا‌ڪن‌‌چشم‌قلبت‌بازشہ #حجت‌السلام‌عاملے ـشھید اند،امـا زندھ😌👇 [•🕊•] @asheghaneh_halal
[• #قرار_عاشقی⏰ •] پنجره فولادِ تو بیمار را آورده است تو جوابش را بده ، دڪتر جوابش ڪرده است💔]~ هرشب ـراس ساعت عاشقے😌👇 [•💛•] @asheghaneh_halal
▪️🍃 حالِ خرابِ حضرتِ پاییز،مالِ من••|✋ شأنِ نزولِ سوره‌ی باران به‌نامِ تو.••|☺️ ▪️🍃. @asheghaneh_halal
🐝 °•| #نےنے_شو |•°🐝 🍂🎈[ باباجے من سهیــد سُده ] [ مَن چِ ندیدمس🙈 ] 🍂🎈 🍂🎈 بابایــم میجـهـ باباجے عیلے عیلے مهلبون بوده 🍂🎈 🍂🎈 منم دوش دالم مثل ایسون سهید بســـــم 🍂🎈 🍂🎈 لاستے لباشم عوسمِله!😌 دلتون نخواد، از الان دالم تملین سهـــادت میتُنم 🍂🎈 🍂💛 #تحــریریهـ‌‌نےنےشو به داشـــتن شما نےنے شهادت طلب افتخـــار میڪنه 🍂💛 🕶دفاع از مهــــین پــــایانے ندارد. ڪجاے این خط مـــقدم سلاح به دست ایستاده اے!؟🕶 استودیو نےنےشو؛ آب قنـــــــــــــــ🍭ـــــــد فراموش نشه👶👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃📝 #عشقینه #مسافر_عاشق💚 #قسمت_دوازدهم ﴾﷽﴿ _نمی دونے؟!نگو نمیدونم...بگو نمی خوام بگم... _چت شده
🍃📝 💚 ﴾﷽﴿ از بازار مـشهد بہ سمت حرم میرویم...خوشبـختانہ هتلمان نزدیڪ حرم است! ساکت و بے توجـہ راه میروے...من هم سعے میکنم پا بہ پایت قدم بردارم آنقدر تند میروے کہ گاهے وقت ها جلو مے افتے از مـن! سردے و سنگینے ات اذیتمـ میکند... از دیشـب تا الآن با خود فکر کردم...اگـر اجازه ندهم بعد ها چہ مے شود؟ نڪند حضـرت زینب مرا بازخواست کند؟! امـا اگر محمد شهید شود چہ؟!نـہ...مے رود باز بر مے گردد...حضرت زینـب امانت دار است!اصلا بهـتر از قـبل محمدم را بر مے گرداند! بہ چهره ات نگاه میکنم خیلے عادی بہ روبرویت نگاه میکنے و اصلا حتے حرفے ام نمی زنی...می گویم : محمد؟ جواب نمے دهے دوباره می گویم : محمـد؟ باز هم جـواب نمے دهے... دلم میشکند...این رفتارت باعث میشود احساس نا امنے کنم...فکر میکنم دیگر مراقبم نیستے! بار دیگر مے گویم : آقا؟ نفس عمیقے میکشی و باز هم سکوت میکنے _مے شہ...فقط بگے...چقد وقت داریم؟! بالاخره نگاهم میڪنے...اما با تعجـب... احـساس پیروزے می کنم! _یعنے چے؟! _از الآن تا وقـت اعـزام بعدیت...چقد وقت داریم؟ دوباره بہ روبرویـت نگاه مے کنے...جواب مے دهے : خیلے ڪم... دلـمـ میگــیرد...با تـرس مے پرسم : مثلا...چ...چقد؟ بعد مڪث طولانے می گویی : ۱۵ روز! یڪ آن قلبم می ایستد و سر جایم خـشک مے شوم ڪمی جلو مے روے...قلبم بہ تپش مے افتد و چشمانـم سیاهے می رود! فقط صدایت را شـنیدم کہ داد زدے: یـا حـسیـــن...مریم...مر...م... 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃📝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃📝 #عشقینه #مسافر_عاشق💚 #قسمت_سیزدهم ﴾﷽﴿ از بازار مـشهد بہ سمت حرم میرویم...خوشبـختانہ هتلمان
🍃📝 💚 چــند بار پلک میزنم و چشم هایم را باز میکنم... ساعت سہ و نیم نیمہ شب است... تمــام این مـدت را خواب بودم! غلتے میزنم و رویم را میچـرخانم تو هم برگـشتہ اے! پشـت بہ من روے تخت دراز کشیدے ، حتے لباس بیرونـت را هم عوض نکردی... از تن بے حرکـت و نفس هاے منظمـت معلوم است کہ خوابیدے! از این کہ میبینمت دلگرم میشوم مے نشینم و بہ پنجره نگاه میکنم... سـکوت حاکم است... باد ملایمی پرده هاے کنار زده را تکان میدهند... پنجره آسمان تاریڪ شب را قاب گرفتہ اسـت اثرے هم از ماه نیست... …! رویم را سمتت میکنم... دوست دارم از دلت در بیاورم نکند مرا نبخشے؟! نکند با من بد شوے؟ نکند فکر کنی لیاقت همسری با یک مدافع حرم را ندارم؟! باور کن تمام این حرف ها براے دلتنگی هایی است کہ کشیدم... از فراق دوباره ات میترسم!میترسم! خم میـشوم و بہ صورتت زل میزنم...معلـوم است خیلے خستہ ای نزدیک تر میشوم...نزدیک و نزدیکتر... آنقدر کہ نفس هایم موهایت را تکان میدهد فقـط کمـے مانده تا لبهایم روے ریش هاے مردانہ ات قرار گیـرد... چـشمانم را میبندم و نزدیڪ تر میشوم و آرام گونہ ات را میبوسم! 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃📝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃📝 #عشقینه #مسافر_عاشق💚 #قسمت_چهاردهم چــند بار پلک میزنم و چشم هایم را باز میکنم... ساعت سہ و نی
🍃📝 💚 ﴾﷽﴿ سوزش بدے از دستم احسـاس میکنم...آرام چشمم را باز میکنم...تصویـر تار و مبهمـت رفتہ رفتہ مشخص میشود!روے صندلے نشستہ اے...با نالہ میگویم : محـــــمــــد... صدایم را کہ میشنوے سریع از جـایت بلند مے شوے و مے آیی بالاے سرم _جـان مـحمـد؟!بیدار شدے؟خوبے؟جاییـت درد نمیکنہ؟ از چشـمانت نگرانےموج میـزند دوباره با نالہ میگویم : بــریم خــونہ... _قربونت برم...بزار سرمت تموم شہ هرجا بخواے میبرمت... چند ثانیہ بہ چشمانـت زل میزنم یاد حرف آخرت باز مے آید بہ ذهنم... قلبم تیـر میکشـد می گویم :آقا پلکے میزنے وجلوے بغضت را میگیرے و جواب میدهی : جـانم؟ _واقــعا میخواے برے؟ _اگہ تو نخواے نمیرم عزیزم...می مونم پیـشت فورا سر کلامت میپرم : نہ برو...باید برے اصلا متوجہ حرفم نبودم و انگـار هرچہ کہ فکر میڪردم بہ زبانم آمد از حـرفم تعجـب میکنے میپـرسے : تو...تو راضے اے؟ چـشمانم را بہ علامـت تایید باز و بستہ میکنم و همچنان بہ چهره ات نگاه میکنم... صورتت در هم میرود...چشـمانت خیس میشود خم میشـوے و پیشانے ام را مے بوسے و همزمان کہ چشمانت را مے بندے اشڪے روے گونہ ات سر میخورد! ! احسـاس میـکنم تمام تنم لرزید...با اینڪہ برایم خیلے سخت بود میپرسم: محمدم...تو میرے اونـجا...شاید شهید بشے... پـس من چے؟من چجورے شهید میشم؟ با صدایے گرفتہ جواب میدهے : تـو؟!...بہ مرور! 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃📝