•[ #سوتے_ندید 😜•]
آقا ما خونمون اصفهانه ولے تابستون
رفتم یه هفته خونه مادربزرگم تو یڪے
از روستاهاے لالے موندم...😬
یه شب نشسته بودم پیشش ڪاراشو
تماشا میڪردم.
مامان بزرگه خواست رو بالشتے رو
بدوزه سوزن هم نمیتونست نخ ڪنه
بعد یه ساعت تلاش به من گفت نخ ڪن
سوزنو نگاه کردم دیدم اصلا سوزن نیست...😐
سنجاق ته گرده.😂
#نعمتنبخــدا😍👌
#سوتـے(5⃣)
#ارسالے_ڪاربران
─═┅✫✰🦋✰✫┅═─
چه ــخبرہ اینجــا😁👇
[•📸•] @asheghaneh_halal
[• #مجردانه♡•]
••جلسه خواستگارے••
+ ببخشید من قبلا شما رو جایے ندیدم؟
- نه
+ میشه ازین به بعد همه جا ببینم؟
#انشــاءالله😁😍
مجردان ـانقلابے😌👇
[•♡•] @asheghaneh_halal
#چفیه 🕊
همین الان کسانۍ در دنیا هستند
که با شهدا اُنس بیشترۍ دارند
در مشکلات زندگۍ متوسّل به شهدا
مۍشوند و شهدا جواب مۍدهند...🌸
اُنس با شهدا را امروز تجربه کن
با شهدا که انس داشتهباشۍ
یکقدمبه |خُدا| نزدیکترۍ...
#مقاممعظمرهبرۍ
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
•🌷• @Asheghaneh_halal •🌷•
°🐝| #نےنے_شو|🐝°
° 👼 ° املوز للاسه چیلیکی تَنَم چلدم که
به امام سَمان بِجم :
✨از همین املوز چه عیته امامتتونه تا اون بَقطی چه بزلگه بزلگ سُدم تو لاهتون سلبازَمو سَلبازی میتُنَم 💪تاااااا سَهید بسَم ✨💚
•☺️ • دورت بگردم عزیزکم سرباز آقا تبریک میگم بهت امامت آقاجانمون رو التماس دعا شیرمرد کوچکه ایران زمین😘💚🌸
استودیو نےنے شو؛
آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇
°🍼° @Asheghaneh_Halal
[• #ویتامینه ღ •]
« مردان در عمل دوست داشتن را بیان میکنند ! »
💌 بیشتر مردان ترجیح میدهند احساسات و حس دوست داشتن را با انجام برخی کارها بیان کنند، مثلا وقتی برخلاف میل باطنیشان، همراه شما در یک مهمانی خانوادگی شرکت میکنند، دوست داشتن خود را نشان میدهند.
👈 حتی خرید کردن روزمره و
زیباسازی محیط هم بیانگر این
است که شما را خیلی دوست دارند
ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇
[•ღ•] @asheghaneh_halal
#چفیه🌷🍃
شهیدشوشتری
بادیدناینعکسگفت:
عکس عجیبے است...
#نشستهها پرواز ڪردند،🕊
ولے ما #ایستادهها ،
هنوز هم ایستاده ایم!
کاشکے منهم تویاینعکس
آن روز مےنشستم،
بلڪه تا امروز #شهید شده بودیم!💔
[سردار شهید نورعلےشوشتری
نفر اول ایستاده از سمت چپ
در تصویر]
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
•🕊• @Asheghaneh_halal •🕊•
#ریحانه
🌷|○ سربازان
💚|○ امامزمـانعج
✋🏻|○ از هیـچ چیز
💥|○ جز گناهانشـان
😊|○ نمیترسند!
#شهیدسیدمرتضیآوینی 🌱🥀
@asheghaneh_halal 🍃🎈
🌸🍃
🍃
#خادمانه
✨/ راستےخدیجه، سفیدبخت ترین عروس شهر، به کدام ضریح دخیل بسته بود؟ به کدام ریسمان چنگ زده بود که نصیبش، ارزش مندترین انسان عالم شد؟ آری خدیجه خوشبختترین
زن عالم شد. این پیوندآسمانے
بر عالمیان مبارک باد./✨
#سالگردازدواجپدرومادرامتمُبارڪ💐
•• @asheghaneh_halal ••
🍃
🌸🍃
💐🍃
#خادمانه
آسمان مےخندد این اتفاق زیبا را
زمین کِل مےڪشد این پیوند آسمانے را..
•• سالگــرد ازدواج پیامبر(ص)و
حضرت خدیجه(س) مبارڪ❤️••
#ایندامادیمبارکاست😍🍃
|💓| @asheghaneH_Halal
💐🍃
[• #شهید_زنده •]
برات #سرود نمیگم الاݧ
برات میخوام #قصه.📖..
شب عملیات بگم
که مۍگفت:
با صورت میخوابم روۍ سیم خاردار
بگو بچهها از روۍ کمرم رد شن..
که #چشم بچهها تو #چشم من نیفته..
گوشت بدنش چرخ شده بود
لای #سیمخاردار حلقوۍ..⚙.
تو کِش به سَر ناخنت بره
یک ماه چرڪ میکنه..🧪.
حالا ایثار ما ڪجاست
اخلاص ما ڪجاست
که دست یکی رو بگیریم
و تو شب عملیات دنیا..🌍.
برسونیم اونطرف معبر
ڪه خداست...
ڪه امام زمان(عج) اونجاست..
#حاجحسینیکتا
ـشھید اند،امـا زندھ😌👇
[•🕊•] @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
••🍃 [ #همسفرانه ] |من| همواره تاریخ |قلبــم| را مےنگارم! از |روزے| ڪه در آن به |ٺو| عاشق شدم!...♡
عاشقانه های حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_سیزدهم فاطمه لبخند زیبایی زد و گفت: اوهوم، عاشق حرف زدن با شمام
💐••
#عشقینه
#سجاده_صبر💚
#قسمت_چهاردهم
فاطمه نگاه غمگینی به مادرش کرد، بعد هم آغوشش رو باز کرد و دوست داشتنی ترین موجود روی زمین رو در آغوشش کشید. توی ذهنتش فقط یک اسم بود، ساجده، ساجده، ساجده، احساس کرد چقدر دلش براش تنگ شده...
همون روز بعدازظهر فاطمه، بچه ها رو پیش مادرش گذاشت و چادرش رو سرش کرد و رفت سر مزار تنها خواهرش، ساجده.
توی راه داشت باخودش فکر میکرد چند وقته که نیومدم سر خاکش، آخ که چقدر خواهر بی احساسیم، اون الان دستش از دنیا کوتاست و نیازمند یک صلوات ما،اون وقت من... سری به نشانه افسوس برای خودش تکون داد و به سمت مزارش حرکت کرد.
از دور مردی رو دید که اون جا نشسته و سرش رو توی کتش مخفی کرده، نمی تونست تشخیص بده کیه اما هر چفدر نزدیکتر شد، جزئیات بیشتری از اون چهره آشنا رو میدید و یکهو فهمید این محسنه، برادر شوهر ساجده...
متعجب بود، محسن اینجا چیکار میکرد؟ برای چی اومده سر قبر زن داداش مرحومش که 7 ساله پیش فوت کرده؟
وقتی بالای سر قبر رسید سلامی کرد.
محسن که تازه متوجه حضور کس دیگه ای شده بود دستپاچه از جاش بلند شد و گفت: سلام
بعد از کمی دقیق شدن توی چهره فاطمه انگار تازه یادش اومد این خانم که اینقدر چهره آشنایی داره کیه. با شرمندگی و دستپاچگی گفت: فاطمه خانم شمایید؟
-بله خودمم، شما اینجا چیکار میکنید؟
-راستش، راستش اومدم اینجا فاتحه بخونم....
بعد مستقیم زل زد توی چشمای قهوه ای فاطمه، نگاهش فاطمه رو آزار میداد برای همین فاطمه سرش رو پایین انداخت و کنار قبر خواهرش نشست، دست گلی که آورده بود رو روی قبر گذاشت و شروع کرد به فاتحه خوندن .
محسن هم که کمی آروم شده بود نشست و به نوشته های روی سنگ قبر زل زد...
بعد از اینکه فاطمه فاتحه شو خوند برگشت به سمت محسن و گفت: مادر پدر خوبند؟
-بله خوبند. با خوبی و خوشی دارند زندگی میکنند
لبخند تلخی روی لبهای فاطمه نشست، دقیقا همون لبخند هم روی لبهای محسن نشست
#ڪپےبدونذڪرناممنبع
#شرعــاحراماست☺️👌
•• @asheghaneh_halal ••
💐••