eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.1هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
- - - 🖤🕗 - - - #قرار_عاشقی امتحان کردم و دیدم که میان حرمت هیچ ذکری ، قسمِ حضرت زهرا(س) نشود - - - 🖤🕗 @asheghaneh_halal - - -
°🐝| #نےنے_شو|🐝° 👼} من با همین دستای توچولوم میژَنَم تو دهن تلامپ👊 من به تلامپ و آملیچای بیچاله میحوام بجم: بتَلس از من و این دستای توچیچم ما بَته های حضلته زهلاییم "س"💚 ما هممون یه سَلدال سلیمانی ایم ماشاالله لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ💚 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
••🕯 #خادمانه | #کوثرانه |پروانه| حرف |عشق| را هرگز نمیزد میدید اگــر یڪ |مشت| از خاڪسترت را...🖤 #صل‌الله‌علیڪ‌یافاطمه‌الزهرا(س) [ @asheghaneh_halal ] ••🕯
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_هفتاد خاله سیما که عصبانی بود، بدون هیچ حرفی از اتاق خارج شد، محسن
💐•• 💚 فاطمه روشو از دار قالی برگردوند و به سهیل نگاه کرد و گفت: چرا فکر میکنی من نمی فهمم؟ سهیل نگاهی به لبخند شیرین فاطمه انداخت و با مهربونی گفت: درست میشه -هروقت میگی درست میشه میترسم سهیل -چرا؟ بهم اعتماد نداری؟ فاطمه سرش رو انداخت پایین و چیزی نگفت. سهیل که از بی اعتمادی فاطمه دلگیر شده بود گفت: فاطمه یک سوالی ازت بپرسم قول میدی راستشو بگی؟ -چه سوالی؟ -اول قول بده -بعضی سوالها رو نباید جواب داد -اما من می خوام جواب این یکی رو بدونم، خیلی برام مهمه -بپرس -قول میدی؟ فاطمه صداش رو کلفت کرد و با مسخره بازی گفت: میگی ضعیفه یا نه؟ -میبینم که تو این خونه ما ضعیفه شدیم و شما آقای خونه -شما همیشه آقای خونه من هستی سهیل سکوت کرد، دلش یک جوری شد، احساس آرامش بود یا دوست داشتن؟ نمیدونست -تو هنوزم منو دوست داری؟ ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_هفتاد_و_یک فاطمه روشو از دار قالی برگردوند و به سهیل نگاه کرد و گف
💐•• 💚 فاطمه با شنیدن این سوال یک هو تمام تنش یخ کرد، سوال سهیل خیلی عجیب نبود اما طرز پرسیدنش تن فاطمه رو به لرزه انداخت، اونقدر درمونده و از ته دل پرسید که دلشوره بدی به جون فاطمه افتاد، چند لحظه ای ساکت شد، اما بعد گفت: -چند وقتیه که فهمیدم معنای دوست داشتن در ذهن من با ذهن تو فرق داره. -با هر تعریفی که خودت داری، بگو دوستم داری؟ -نه برای یک لحظه قلب سهیل از تپیدن ایستاد، باورش نمیشد، اما چیزی نگفت و فقط لبخند زد، فاطمه که از سکوت سهیل فهمیده بود که چه فکری میکنه گفت: -من دوستت ندارم سهیل، می دونی چرا؟ چون با وجود تو تا به حال به هیچ فرد دیگه ای فکر نکردم، چون تو همسرم هستی بهترین چیزها رو برای تو خواستم، چون من متعهدم همسر تو باشم تنها و تنها تو رو خواستم و تنها و تنها برای تو دیده شدم. خیلی وقتها از چیزی که خودم خواستم گذشتم به خاطر تو، به خاطر زندگیمون، وقتایی که ازم ناراحت میشی احساس میکنم دنیا تیره و تار میشه .... سهیل من دوستت ندارم، من یک بار عهد کردم که عاشقت باشم ... و تا زمانی که جون داشته باشم عاشقت میمونم... بعد از گفتن این حرفها سرش رو پایین انداخت. چند وقتی بود که اینطوری رک و راست به سهیل نگفته بود که عاشقشه، در واقع از بعد از شب تولد ریحانه. با خودش گفت: تو چقدر پوست کلفتی فاطمه، حالا با گفتن این حرفها سهیل باز هم ازت مطمئن میشه و میره دنبال هرزه بازی هاش... سهیل که سر پایین فاطمه رو دید، نفسی کشید، انگار فکر فاطمه رو خونده بود، با حالتی عصبی گفت: نمی ترسی برم دنبال هرزه بازیم؟ نمیترسی بازم از عشقت به خودم مطمئن بشم و باز هم روز از نو و روزی از نو؟ فاطمه که همچنان سرش پایین بود چند لحظه سکوت کرد، چند نفس آروم کشید و گفت: چرا میترسم .... خیلی هم میترسم و سرش رو بالا آورد و نگاهی به همسرش که روی صندلی نشسته بود کرد، نگاهی که سهیل رو لبریز از حس دوست داشتنی ای کرد که خودش هم نمی دونست چیه، بعد از روی صندلی بلند شد و روی پاهای سهیل نشستو چشم در چشمش دوخت و گفت: اما هنوز نا امید نشدم. ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_هفتاد_و_دو فاطمه با شنیدن این سوال یک هو تمام تنش یخ کرد، سوال سهی
💐•• 💚 سهیل که احساس آرامشی توی وجودش جوونه زده بود، لبهاش رو روی لبهای فاطمه گذاشت و عاشقانه همسرش رو بوسید، بعد هم در آغوشش گرفت و گفت:بهت قول میدم که هیچ وقت امیدت رو نا امید نکنم... فاطمه هم که گرمای نفس های همسرش رو احساس میکرد آروم گفت: به قولت اعتماد دارم... بعد هم چشماش رو بست و اجازه داد این عشق تا عمق جانش نفوذ کنه سهیل دیگه به هیچی فکر نمیکرد، مطمئن بود تمام موقعیتهایی که توی این مدت به دست آورده بود میتونست دوباره به دست بیاره، شاید کار بیشتری می خواست، اما میدونست هر چقدر هم سخت باشه، سخت تر از یک عمر زندگی کردن با شیدا نبود، اون هم وقتی همسری به دوست داشتنی فاطمه داشت، کسی که پای تمام سختی ها و نامردی هاش ایستاده بود و باز هم بهش امید داشت... سهیل توی گوش فاطمه نجوا کرد: از خدا ممنونم که اجازه داد تو مال من باشی... فاطمه لبخندی زد و چیزی نگفت. شاید اون روز خدا هم لبخند میزد... -تو چند ساله که داری توی این شرکت کار میکنی خانم احمدی؟ -حدودا 44 ساله خانم -از کارتون راضی اید؟ -بله، خیلی -شنیدم با آقای نادی نسبت فامیلی داری؟ -ایشون شوهر دختر خاله من هستند. -جدا؟ پس از قبل از اینکه آقای نادی با دختر خالت ازدواج کنه میشناختیش. -بله، تا حدودی. -چجوری با هم آشنا شدن؟ مرضیه کمی فکر کرد و با احتیاط گفت: ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
🖤🍃 🍃 کوله پشتیش رو گرفتم توی دستم...🎒 تا بُغضِ چشمام😥 رو دید: قول دادی بی‌تابی نکنی!🙂 مَن هم قول میدهم، زودبرگردم...😊 همیشه‌قولش قول‌بود...☝️ سه روز از رَفتنِش نگذشت؛ که برگشت...🚶 باپِلاڪی‌سوختِه‌...😔😭 🕊 @Asheghaneh_halal 🍃 🖤🍃
[• ღ •] 🦋\\آقایون همانطور ڪه شما خسته و ناراحت میشید خانومها هم به همین شڪل هستن. پس موقعے ڪه یه خانم ناراحته بیشتر از قبل حواستون بهش باشه. چون خانومها در موقع ناراحتے دوست دارن حمایت شما را به وضوح دریافت ڪنند. شماها دوست دارید موقعے ڪه ناراحتید تنها باشید ولے دقیقا خانم ها برعڪس شما هستند و به هم دردے شما احتیاج دارن...\\🦋 😊👌 ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇 [•ღ•] @asheghaneh_halal
.. ¤🕊¤.. #چفیه 🌷♡|.. دود‌ِ این‌ شهر‌ مرا‌ از‌ نفس‌ انداخته‌ است ؛ به‌ دم‌ و‌ بازدمی‌ با شهدا‌ محتاجم ... #گلزار_شهدا #حال‌وهوای‌جمع‌شهیدانم‌آرزوست #اللهم‌الرزقنا‌شهادت‌فی‌سبیلک #شادی‌‌روحشان‌صلوات •• @asheghaneh_halal •• .. ¤🕊¤..
🔶 زن ها کجای این انتقام اند؟! (قسمت دوم) مشکل فقط این نیست که شهید سلیمانی را ترور کردند ما هم ( ما که نه سپاه ) هم انتقام بگیریم و بعد بگوییم خب الحمدلله انتقام گرفتیم خیالمان راحت شد.😑 ترور حاج قاسم بخشی از جنایات شبانه روزی آمریکای خبیث در این چند ده سال است.‌ سالهاست که تحت تهاجمات فرهنگی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی هستیم. 😔مشکل ما با آمریکا با انتقام حاج قاسم مگر حل می شود؟ گیرم سپاه انتقام سختی هم گرفت . دوباره برویم دنبال زندگی مان؟ دشمنی های آمریکا تمام شد؟🤷‍♀️ مگر کم زنهای مسلمان از سیاست های کثیف تمدن غرب آسیب دیده اند که ما بخواهیم راحت زندگی کنیم و سالها از حاج قاسم ها فقط کتاب های اخلاقی و احساسی بخوانیم؟❤️ پاسخ این سوالات روشن است. اما بیایید به مسأله انتقام، زنانه نگاه کنیم. زنها باید در برابر این جبهه ی تمدنی آلوده بایستند. اما چطور؟☝️ اولین جوابی که همه میدهند تربیت فرزند است. بله. دنیا حاج قاسم را مدیون مادر اوست. یک راه انتقام تربیت حاج قاسم های دیگر است. اما برخی در تربیت فرزند متوقف می مانند. و از ماموریت دیگر غافل می شوند.🌺 اگر زینب کبری (س) قرار بود در نقش مادری متوقف بشود، باید در مدینه می ماند و خانه داری می‌کرد.‌ اما او تمام زندگی اش از جمله تربیت فرزند را با جنگ میان دستگاه امام حسین (اسلام) و دستگاه معاویه (استکبار) هماهنگ کرد‌.💚 اگر امروز حاج قاسمی هست و اگر ما برایش عزاداری میکنیم نتیجه ی ی زینب کبری است.🌹 آنجا که لازم بود خطبه خواند، آنجا که لازم بود کار فرهنگی کرد، آنجا که لازم بود مدیریت جریان عاشورا را بدست گرفت. امروز اگر دینی به جای مانده نتیجه ی زندگی سیاسی اوست.✌️ تربیت فرزند به جای خودش. اما باید از یک سو توانایی های زنانه ات ‌را ببینی، و از سوی دیگر باید به دقت دعوای حق و باطل را بررسی کنی.‌ حتما به تو هم نیاز هست وگرنه آفریده نمی شدی. هر کاری که از عهده اش بر میایی مسیر و میدان توست‌. حاج قاسم را برای اسلام و جامعه اسلامی شهید کردند. نسبت تو با جامعه اسلامی چیست؟🍃🌼 💛🍃 ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ @Asheghaneh_halal ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا