✍ #مکاتبه
درود بــــــــــه شما 😍🎈🌧
تشریف فرما شده ایم😉
تا به محضر مبارکتان عارض😌
شویم، به نسوان مکرمه و رجال معظمه😉👌
جهت مشارکت در امور📱😐
مبادلات، تبادلات،💻🙊😂
شــــــــــرف یاب شوید 💐
خدمت ایشان👇
💕 @yazahra_ebrahim 💕
سپاسهایمان راپذیراباشید🙏☺️
🍃🌹|• @Asheghaneh_halal
| #دردونه✨|
زمانے ڪه ڪودڪان در جستجوی کلماتے هستند تا منظورشان را بیان ڪنند، به آن ها فرصتـ🌹 دهید.👌
از پریدنـ بین حرفهاے ڪودڪانِــ👼 برای ڪامل ڪردن جملات شان خودداری ڪنید.😊✋
با این ڪار به آنها فرصت مےدهید تا از خزانه لغات خود استفاده ڪنند🍃
در اثـر جستجوے ڪلمه در خزانه لغات ، فعاليت نورون های مغز تقویت شده و بخش گفتارے مغز فعال مےشود.🎈
#پیام_آور_تربیت_اسلامے😉👇
❤️|• @asheghaneh_halal
😜°| #خندیشه |°😜
ترامپ درپاسخ به سوالے
درباره افزایش تنش میان آمریڪا وایران:
🔅موافقم ڪه ممڪن بین ماوآنها تنش
🔅میدانم ڪه آنها بالاخــره بامن تماس📞
میگیــرند ومےگوینــدبیا معامله ڪنیم😕
•[خنـــدیـ😜ــشــــه نـــوشـــتــــ✍]•
این بشـــرچه خوش خیاله
ظاهرا منتظره تا تحریمهاے
جدید اثر بذاره و ما به عقب برگردیم
و یڪ برجام دیگه اےروامضا ڪنیم✍
نخیـ😤ــر
✨ما دیگر به عقب برنمیگردیم✨
.
.
.
آقاےروحانے و جمیع منسوبین
چه بلایے سر عزت ایران اوردین ڪه
1⃣دشمنان ایران اینقدر جسور شدهاند
2⃣ به ما بے احترامےمیڪنند😖
3⃣ مارا تهدید میڪنند👊
4⃣و با وجود تجربه تلخ برجام هنوز
هم میخواهند ڪوتاه بیائیم😡
#بهعقببرنمےگردیم😁
ڪلیڪ نڪن تحــریم میشے😧👇
|•😜•| @asheghaneh_halal
#شهید_زنده
سردار سلیمانے:
داعش مانند طاعون است،
اگر همسایه ے ما طاعون بگیرد به ما هم چه زود چه دیر منتقل مےشود.
داعش هم اینگونـه است؛
اگـر شهیدان و جوانان مخلص ما نرفته بودند ایرانــ🇮🇷 هم دچار این طاعون شده بود..❤️
#رهرو_شهیدان_باشیم
🌹: @asheghaneh_halal
#آقامونه
شیـ👑ـعہ ے خوب کسےاست کہ
حضور امام زمان را حسـ💓
کند و خود را در حضور او
احساس نماید.👌
این، بہ انسان امیـ🍃ـد
و نشاط میبخشد.😌
#ازبیانات_آیت_الله_خامنہ_اے
#مهدویت✌️
"🌹" @asheghaneh_halal
♥️📚♥️📚♥️
📚♥️📚♥️
♥️📚♥️
📚♥️
♥️
#عشقینه🌸🍃
#ناحلہ🌺
#قسمت_پانزدهم5⃣1⃣
#پارت_اول
°•○●﷽●○•°
پلکام سنگین شده بود
گوشیم و گذاشتم روی میز و تا چشمام و بستم خوابم برد
___
مثه همیشه با صدای مادرم بیدار شدم واسه نماز
نمازم و که خوندم
کتابام و ریختمتوکیفم
لباسم و پوشیدم و یه صبحانه مفصلم خودمو مهمون کردم
انرژی روزای قبل و نداشتم
ی چیزی رو قلبم سنگینی میکرد ....
رسیدم مدرسه
از زنگ اول تا اخر از کلاس بیرون نرفتم.حوصله حرف زدن با هیچکیم نداشتم
به زوررر ۵ ساعت کلاس و تحمل کردم
این ساعت لعنتیم بازیش گرفته بودد
انگار عقربه هاش تکون نمیخورد
خلاصه انقدری ب این ساعت نگاه کردم ک صدای زنگ و شنیدم
مثه مرغ از قفس آزاد شده از مدرسه خارج شدم
اولین تاکسی که دیدم و کرایه کردمو برگشتم خونه
بوی خوش غذا مثه دفعه های قبل منو ب وجد نیاورد
مسیرمم مستقیم ب اتاقم کشیده شد
لباسامو عوض کردم و دراز کشیدم رو تختم
نمیدونستم دنبال چیم
کلافه بودم و غرق افکار مختلف
رشته افکارم با ورود مادرم ب اتاق گسسته شد
مامان:دختر خوشگلم چرا غمبرک زده ؟
یه لبخند مصنوعی تحویلش دادم و از جام بلند شدم
بوسش کردم و گفتم :سلااام
+سلام عزیزمم.چته چرا پکری ؟
بدو بیا ناهار بخوریم
بعدش کمکم کن واسه امشب
_امشب چ خبره؟
+مهمون داریم
_مهمون ؟
+اره عمو رضا اینا میخوان بیان خونمون
تا اینو شنیدم انگاری ی سطل اب رو سرم ریختن
آخه الان ؟
حداقل خداکنه مصطفی نیاد همراهشون،حس میکردم دیگه حوصله اشو ندارم
با مادرم رفتم و نشستم سر میز
پدرم با لبخند بهمون سلام کرد
بیشتر از دوتا قاشق غذا از گلوم پایین نرفت
معذرت خواستم و برگشتم به اتاقم
تا ساعت ۵ درس خوندم
وقتی دیگه خیلی خسته شدم
خوابیدم
#Naheleh_org
بہ قلمِ🖊
#غین_میم 💙و #فاء_دآل 💚
#ڪپے_بدوݩ_ذکر_نام_نویسنده_حرام_عست☝️
هرشب راس ساعت 22:30 از ڪانال😌👇
♥️📚| @asheghaneh_halal