eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.4هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_بیست_وهفتم ] گیج و وحشت زده پایم را از روی
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] جلوی بیمارستان خیلی اصرار داشتند مرا برسانند اما ترسیدم دروغ هایم لو برود. تاکسی گرفتم و مسیری اشتباهی به تاکسی گفتم. کمی که از بیمارستان دورشدیم به راننده گفتم مسیر را به سمت مسجد تغییر دهد. درب مسجد بسته و خیابانها خلوت شده بودند. کرایه را دادم و ماشینم را روشن کردم و به آپارتمانم رفتم. خوابم می آمد اما قرار نداشتم. وحشت وقایع چند ساعت گذشته تمام روح و جسمم را گرفته بود و مدام خودم را سرزنش می کردم. مدام به این فکر می کردم که مگر آن عفریطه چند بار مرا دیده بود یا چقدر پست و ناچیز شده بود که اینگونه از انسانیت و شرافتش گذشته بود و به مرحله ای رسیده بود که حیوان صد برابر شرف او را داشت. اصلا خود من... با چه شرایطی تربیت شده بودم که اینقدر کم بها و لاقید زندگی می کردم؟ تا نزدیک هجده سالگی که تنها نبودم... تا ده سالگی پدر و مادرم و بعد از آن تا هجده سالگی تحت تربیت مادربزرگم بودم و باید شخصیتم شکل می گرفت... چه موقع به این حد از پستی و بی ارزشی رسیده بودم که حاضر بودم برای خوش گذرانی به پارتی نامعلوم و ناامنی پا بگذارم؟! پدر و مادرم که همیشه طبق اصول و قواعدی خدا پسندانه زندگی می کردند و مادربزرگ هم الهه ی قداست بود. نماز و روزه اش ترک نمیشد و نذورات و هیئت رفتن هایش همیشه برقرار بود. چرا آنها را الگوی رفتاری ام قرار ندادم و غرق شدم در حسامی که زمین تا آسمان فرق داشت با دانش آموز کلاس پدر و مادر و مادربزرگم؟! هوای بالکن را محکم و عمیق به ریه هایم کشیدم. سرم به سمت پایین کشیده شد و نگاهم دوخته شد به خانه ی پنج طبقه پایینتر کوچه پشتی. خواب که نداشتم. هنوز هم زمان داشتم به ساعت نماز آن دختر. صندلی را جلوی بالکن کشیدم و نشستم و منتظر چشم دوختم به پایین. خیلی نگذشته بود که پیدایش شد. بین حجم درختان وسط حیاط ناپدید شد و بعد از مدتی روی ایوان تمام وجودش را با چادر نمازش قاب کرد و سجاده را پهن و به نماز ایستاد. نسیم که وزید متوجه خیسی صورتم شدم. گریه می کردم. به حال خودم و بلایی که سر خودم آورده بودم. گریه می کردم به حال دلم به حال روح و جسمم که چقدر با لاقیدی از خدا دورشان کرده بودم. گریه کردم به حال پوزخندی که به دختر و نماز بی موقعش زدم. اصلا چه می دانستم. شاید نذری داشت یا شاید یک قرار عاشقی با خدا. خدایی که اینروزها بدون اینکه برایش دلبری کنم تمام حواسش را به من داده بود. خدایی که افشین را فرشته ی نجاتم قرار داده بود که بیاید و با ضربات سنگینش به هوشم بیاورد. خدایی که مرا توان داد امشب... آخ امشب... از دست حماقتم و آن شیطان پست فرار کنم و نجات یابم. خدایی که مادرانه آغوشش را به رویم گشود و پاهایم را به سمت خانه اش پیش برد و همانجا وسط جماعتی مرا بی حال رها کرد که بنده ای مخلص از بندگانش باشد و به دادم برسد نه اینکه در تنهایی خانه ام شاید لحظات آخر عمرم را سپری می کردم و چقدر من دور بودم و نمیدیدم این همه مراقبت را... من با حسامِ خدا چه کرده بودم؟! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 گوشه‌ی صحن حـرم مادر دعا می‌کرد و من می‌شنیدم عطر ناب عشق را از چادرش💚 ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
«💕» «🤩» #چالش‌_همسفرانه #مختص_عشق_حلالم❤️ . . ↩️شرڪت ڪننده: شماره7⃣ 🙂|من برات میمیرم ☹️|اما خدان
«💕» «🤩» ❤️ . . ↩️شرڪت ڪننده: شماره8⃣ بهـ قـول آقای چـاووشے جـان مـن اسـت او! پیـش کشیدش:) _آقای اخمو و لجباز جوابشون عالیه!😄_ . . «🏃🏻‍♀» 👇🏻 «💕» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . '🖇' سنجاق کن دوستت دارم هایِ مرا '💌' سمتِ غربِ سینه ات تا قلبت بشنود، بلرزد ، '💉' بتپد تنها برایِ من 🌹 . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗
هدایت شده از رصدنما 🇮🇷
[• 🧐 •] . . ♦️ نتیجه نهایے نظرپرسے(شماره 2) 👁‍🗨 تعداد بازدید نظرپرسے: 1.6k 🔹 سوال : ▫️مهمترین هدف کشورهای غربی از تبلیغات علیه پهپادهای ایرانی را چه می‌دانید!؟ 📌 گزینه با بیشترین تعداد رأی: ✔️ فشار بر ایران جهت امتیازگیری در مذاکرات هسته‌ای 🌀 مشاهده نظرپرسے(شماره2) 🌀 تحلیل نتیجه نظرپرسے(شماره2) . . 📱 📆 📝 ✔️ لینک توضیحات طرح نظرپرسے مطالبه به روش پرسش‌گری😉👇 •🔎 • eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
|. 🍁'| |' .| . . 👇|• حالِ حالا را نبین ما هم بهاری داشتیم🌸 🗡|• یک نفر ما را چُنین پاییز بی کاشانه کرد😔 /✍ |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: | 🖼 «1617» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.🍁'|
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
چالشمون جایزه داره ها😍🎁🎈
دیگه ببینیم جایزه نصیب کدوم انسان خوش روزی میشه😉😍🎁🎊
∫°🍁.∫ ∫° .∫ . •|👀💚|• ترس یعنے نبـود عشــق! •|🌚🌪|•همـان‌ گونہ کہ تاریکے نبودِ نور است. •|✨✋🏻|• به جای اینکــه با تـرس‌ هایـت بجنگے ، •|😍🌹|•عشـق‌ هایـت را روز افـزون ڪـن. . ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍁.∫
≈|🌸|≈ ≈| |≈ . . •🪴• •عارفی رفت به آینده چو برگشت، همی• •دیدم او مست شده!حال و هوایی دارد!• •گفتمش چیست درآینده چه دیدی؟!گفتا:• •به‌به ایوان حسن، عجب صفایی دارد!!!• . . ≈|💓|≈جانے‌دوباره‌بردار، با ما بیا بہ پابــوس👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ≈|🌸|≈
◦≼☔️≽◦ ◦≼ 💜≽◦ . . |✨| يُرسلنا الله بعضنا لبعضٍ كالأرزاق |🦋| خدا بعضے از ما رو |😉| براے بعضے دیگہ مثل رزق مےفرستہ… 🙄👀 . . ◦≼🍬≽◦ زنده دل‌ها میشوند از ؏شق، مست👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◦≼☔️≽◦
•‌<💌> •<      > . . •🏔• جمعـہ بہ جمعـہ با دوستـاش مۍرفت ڪوهنوردۍ، یڪ بار نشد ڪہ دست خالۍ برگــرده. •💐• همیشہ برام گلــہاۍ وحشۍ زیبا یا بوتہ‌هاۍ طلایۍ مۍآورد. معلوم بود ڪہ از میون صــدتا شاخہ و بوتہ به زحمت چیــده . •🌾• بعد از شہــادتش رفتم اتاق فرمـاندهۍ تا وسایلشو ببینم و جمع ڪنم. دیدم گوشہ اتاقش یہ بوتہ خــار طلایۍ گذاشتہ ڪہ تازه بود. •💖• جــریانش رو پرسیدم، گفتند: از ارتفــاعات لولان عــراق آورده بود. شڪ نداشتم ڪہ براۍ من آورده بود. 🌷شـهـیـد دفاع مقــدس سید حســن آبشناسان . . •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌>  Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.| |• 😇.| . . ✨نشـونــه‌های پیشـرفـت:👇 -به خاطر ڪمبودهاۍ خودت دیگران‌رو آزار نمیدے!🤗 ⊹برای برنده‌شدن بحث نمی‌ڪنی.🙂 -دیگه راجع‌به هـر چیزے نظر نمیدی.😶 ⊹دیگه دنبال تایید دیگران نیستی!👌 -فقط براۍ خودت زندگی می‌ڪنی.🙃 ⊹تقصیررو گردن ڪسی نمی‌ندازے.😌 -دیگه سعی نمی‌ڪنی نظر دیگران‌رو جلب ڪنی!😇 . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |•👒.|