∫°🍁.∫
∫° #صبحونه .∫
-💕
امروز یہ روز کاملا جدیده
از هر فرصتے که روز ارائـه کـرده و تو رو یہ قدم به رویاهات نزدیک می کنہ، استفاده کن😍
_💕
صبحت بخیرررررررر😍🌸🍃
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍁.∫
◦≼☔️≽◦
◦≼ #مجردانه 💜≽◦
.
.
مبتـلا گشـته ام و
هیـچ جلـودارم نیسـٺ °🚫🚶🏾♀°
چه بخـواهـی چه نخـواهـی
به تـو مـی اندیشـم ...! °🌚♥️°
.
.
◦≼🍬≽◦ زنده دلها میشوند از ؏شق، مست👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◦≼☔️≽◦
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
•🌱• روز؎ ڪہ مۍخواست بره گفت:
من جلـو دوستام، پشت تلفــن نمۍتونم بگـم «دوستت دارم»
•💛• مۍتونم بگم دلـم برات تنـگ شده،
ولۍ نمۍتونم بگم دوستت دارم…!
چیڪار ڪنم…؟!
•🌾• گفتم: تو بگو یــادت باشہ،
من یادم مۍافتہ…!
از پلــہها ڪہ مۍرفت پایین،
بلند بلند داد مۍزد…
«یادت باشہ❣یادت باشہ»
•🥰• منم مۍخنــدیدم و مۍگفتم:
«یادم هست…یادم هست»
این ڪلمات رمز بین ما بود!!
🌷شـهـیـد مدافع حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‡🎀‡
‡ #ریحانه ‡
.
.
﴿ شهیده راه عفاف و
حجاب #زینب_کمایی ﴾
﴿🦋﴾ مادر شهیدھ:
دوست دارم مردم بدانند منافقین دختر ۱۴
سالهی معصومم را بخاطر اعتقادات و
باورهایش با چادرش و ۴ گره ای که
به دور گردنش زدند به شهادت رساندند.
﴿⇦♥ #توهممدافعحرمے♥⇨﴾
.
.
‡چادرت،
ارزشاست، باورڪن👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‡🎀‡
|•👒.|
|• #مجردانه 😇.|
.
.
با ڪسی ازدواج ڪنید ڪه اهل گفت و شنود باشه و بتونید با هم تمام این حس ها رو تجربه ڪنید...👍
🤣😉😇😍😘🤑🤗🤭🤩😝🙄😑😶😏🤫☹️😯😨😭😩🤬👻😳🤠🤨🤐😬🤒🤯😎🤓😠😈😹
مثلا اگه در دوران نامزدی با هم بیرون رفتید؛ مثل نوار خالی نباشید😂
نوار خالی میدونی چیه؟!🤔
اینڪه وقتی ڪنار همدیگه هستید ڪل موضوعات تو ذهنش رفت و آمد میڪنه و روی زبونش چیزی نیست...😒
👈یه نوع مڪالمه اینا اینه😑😂
👈سلام
👈سلام
🙄........................
🙄........................
خداحافظ
خداحافظ 😂
از اینا فرار ڪنید😂اینا با خودشونم نمی سازن😂
شاد باشید😝
#آرامش
#ازدواج_موفق
#خواستگاری
.
.
|•🦋.|بہ دنبال ڪسے،
جامانده از پرواز مےگردم👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
∫°🍊.∫
∫° #ویتامینه .∫
.
.
گاهے با یڪ چایے گرم☕️
ڪه یڪ زوج با هم مےخورند
زندگے شان شیرین مےشود.
این لحظات را دریابید.
زمان درگذر است.🙃
محبت شیرین ترین چیزے
است ڪه زوجین مےتوانند
براے هم خرج کنند.💞
.
.
∫°🧡.∫ #ما بہ غیر از #تو نداریم، تمناے دگر👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍊.∫
محمد حسین حدادیانآه دستت بکشه.mp3
23.47M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
.
#محمد_حسین_حدادیان🎙
این کہ دارے میزنے ناموس ِ منہ💔:)'!
-غیرتی های اهل بیت...
با احتیاط گوش کنید !
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•[🎨]•
•[ #پشتڪ 🎈]•
منماندموتـآبوتِتـو
وفڪروخیـالت
یڪچادرآغـِشتہ
بـِہخونِپروبـالت…!💔
•[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•[🎨]•
◉❲🌹❳◉
◉❲ #همسفرانه 💌❳◉
.
.
-من از جهان به تو دل
بستهام که جانِ منی🌱!(:
#جانوجهانمنتویی♥️
.
.
◉❲😌❳ ◉ چــون ماتِ #تــوام، دگر چہ بازم؟!👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◉❲🌹❳ ◉
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_شانزدهم ] مقابل ویلایی توقف کرد ؛ نمای سا
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_هفدهم ]
_ شلوغش نکن ریحانه !
این چیزا مسائل عادیه!
دلیل این همه حساسیت تو رو نمی فهمم !
کمی به چشمانم نگاه کرد و بعد پوزخند زد :
البته حقم داری !
دختر حاجی تاجفر بایدم
این فکرا رو داشته باشه دیگه !
یکم بروز باش عزیزم!
این ادا های تو دیگه بی کلاسیه!
معنی بروز بودن اگر این بود میخواستم صد سال سیاه بروز نباشم و نشوم !قلبم نمی زد انگار ، هر چقدر هم اختلاف عقیده با پدرم داشتم ، اجازه نمی دادم کسی توهین کند به او!
بدون اختیار دستم بالا رفت و روی صورتش نشست ! هر دو متعجب نگاهی بهم کردیم ! صدای هین گفتن دخترا هم بلند شد!
دختر باشی ، این همه تحقیر شوی
و حالت دست خودت باشد؟!
انگشتم را بالا گرفتم :
هر کی باشم شرف دارم به توِ بی لیاقت !
حیف من ! حیف من که دوست داشتنم
رو پای تو خرج کردم !
لیاقت محبتم رو نداشتی تو جناب رحمانی !
کیفِ زمین افتاده ام را با عجله بر داشتم و بی توجه به بهت جمع و عصبانیت سعید راهی شدم ، با این حال و روز راهی خانه نمی توانستم بشوم ،چه توضیحی می دادم برای این بد حالیم !
رفتم پیش سارا ! تا خود صبح بیدار ماندیم ؛
گفتم و گفت ، سرزنش هایش را دوست نداشتم !
چه خوش خیال بودم من!
بعد آن متنفر شدم از هر چه عشق و پسر است !
تا چند وقت حالم دست خودم نبود !
به پوچی رسیده بودم !
گاهی دلم می خواست عین خودش بشوم
و بروم و خیانت کنم !
اما من اهلش نبودم !
خیانت کار من نبود !
من آزادی می خواستم بی حضور مرد .
حضور مردان برایم مساوی بود با محدود شدن !
گاهی به سرم میزد با نورا مشورت کنم
و بعد پشیمان می شدم !
عکس ها هم مربوط به همان مهمانی بود ،
من و سعید کنار هم! "
با شنیدن نامم از زبان سعید چشمانم را باز کردم، انگار در تونل زمان بودم و حالا طول تونل تمام شده بود و من بیرون آمده بودم !
همانقدر بهت زده ،
فقط درون تونل چیز هیجان انگیزی وجود نداشت !
چراغ های تونلی که من درونش حضور داشتم نمیدانم چرا خاموش بود ؛
چراغ راه میخواستم من !
یک نقطه سکون برای آرامش!
_ ریحانه جان کجایی تو دختر ؟!
در حد چند ثانیه به چشمانش خیره شدم :
میشه زود تر بریم ؟!
ابرویش را بالا داد :
چیزی شده؟!
نگاهم را از او گرفتم :
فقط میخوام برم همین !
به طرف دوستش که صاحب مهمانی بود رفت و بعد کمی گفتگو با او ، دوتایی به سمت من آمدند : ریحانه خانم! اتفاقی افتاده میخوایین زود برین ؟!
حوصله این یکی را نداشتم دیگر ! :
نه یکم کار دارم همین! بازم ممنون !
آماده شدم و راه افتادیم ،
جوری در راه اخم کرده بودم که سعید هم چیزی نگفت ؛ چیزی هم می گفت نمی توانست
آرامم کند !
من آرامِ جان می خواستم !
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal