eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• وصال . . .🤍💌 . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
هدایت شده از اتحاد کانال های انقلابی 🇮🇷
🛑 کانال نظـامی NEWSدرایتا افتتاح شد ⬅️جنگنده های نظامی ⬅️تانک های ضد زره روسی ⬅️ربات های پیشرفته آمریکایی ⬅️پوشش پیشرفت پهپادی داخلی کانال تسلیحاتی درایتا🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/437518704C30843770a9 https://eitaa.com/joinchat/437518704C30843770a9 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ↖️↖️↖️↖️↖️ بزنید رولینک و عضوبشید
هدایت شده از اتحاد کانال های انقلابی 🇮🇷
💣آیا با آغاز جنگ ایران و اسرائیل موافقید؟ ۱:بلی 🟥🟥🟥🟥🟥🟥 ۷۳٪ ۲:خیر ⬜️⬜️ ۲۷٪ دوستان حتما تو این نظرسنجی شرکت کنید!
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• چه زود تنگ می‌شود🥺 برای این حرم، دلم💙 خاطره‌های صحن را⛅️ مرهمِ خویش می‌برم❤️‍🩹 . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_دویست‌وچهارم محمد علی با تعجب پرسید: چرا می
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• مادر دوباره اعتراض کرد: محمد علی دیگه داری زیاده روی می کنی. حواست باشه داری به آقات چی میگی آقاجان گفت: من الان به مردی احمد شک ندارم شرایط رقیه خاصه وقتی احمد پیام داده اگر من صلاح می دونم یعنی منم باید بسنجم که دخترم بره یا نه اگه فقط پیام می داد رقیه رو بفرستین با اعتمادی که به خودش دارم یک لحظه هم تعلل نمی کردم خودم رقیه رو راهی می کردم بره _شاید احمد حیا کرده و خواسته احترام بذاره که مستقیم نگفته بیارینش احمد گفت رضایت شما و دل رقیه شاید وقتی اینو گفته فکر می کرده رضایت شما گروی دل دخترتونه و شما به خاطر دل رقیه نه نمیارید آقا جان در جوابش گفت: یک کلام و ختم کلام تا وقتی شرایط بهتر نشه رقیه از این جا جایی نمی بره شبت به خیر بابا جان از پله ها فاصله گرفتم و به سمت ایوان رفتم و لب ایوان نشستم. محمد علی در پله ها بود که چراغ اتاق آقاجان خاموش شد. محمد علی به سمتم آمد و کلافه نفسش را بیرون داد و گفت: ظاهرا مرغ آقاجان یک پا داره و کوتاه بیا نیست. این آقاجانِ الان انگار آقاجان همیشگی نیست. خیلی سخت و غیر قابل نفوذ به نظر می رسه بغض گلویم را فرو دادم و با صدایی که می لرزید گفتم: اشکالی نداره. حتما مصلحت به اینه. دستت درد نکنه داداش که حرف زدی. محمد علی سر تکان داد و گفت: من میرم بخوابم اگه خوابم ببره. شب به خیر. در جواب او شب به خیر گفتم و به احترامش از جا برخاستم. محمدعلی به سمت رختخوابش که روی ایوان پهن بود رفت و دراز کشید. من هم با قدم هایی آهسته به سمت اتاق رفتم. بدون این که چراغ روشن کنم گوشه ای از اتاق نشستم. نه در را بستم و نه پرده را انداختم. نور کمی از حیاط به اتاق می تاببد و کمی فضای داخل اتاق را از آن سیاهی و تاریکی مطلق در می آورد. از وقتی محمد امین برایم خبر آورده بود چه رویاهایی که برای خودم بافتم و با مخالفت آقاجان همه رویاهایم از بین رفت. از جا برخاستم و چراغ اتاق را روشن کردم. آلبوم عکس های مان را از کمد بیرون آوردم و به اولین عکس آلبوم، عکسی که بعد از محرمیت دست در دست او بودم و نگاه مهربان او به صورتم خیره مانده بود چشم دوختم. روی عکسش دست کشیدم و آهسته گفتم: خیلی دلم برات تنگ شده ... کاش پیشم بودی قطره اشکم از چشمم پایین چکید و روی عکس افتاد. با گوشه روسری روی عکس کشیدم تا اشک را از رویش پاک کنم. با دیدن دوباره عکس آه از نهادم بلند شد. همراه قطره اشک صورت احمد هم از داخل عکس محو شد. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• زیر لب گفتم: ای وای چرا این جوری شد؟ این تنها عکس دو نفره مان بود که من نابودش کردم. آلبوم را بستم و زانوی غم بغل گرفتم. حال دلم خوب نبود غمگین بودم و با خراب شدن این عکس عصبانی هم شدم زیر لب به خودم غرولند کردم و گفتم: دیگه نه خودش رو دارم نه عکسش رو به سراغ کیفم رفتم تا نامه های احمد را بخوانم. به کاغذهایی که از کیفم بیرون کشیدم دقت نکردم و اشتباهی به جای نامه وصیت نامه اش را باز کردم. چشمم که به شهادتین بالای صفحه افتاد دوباره اشکم جاری شد. با خودم عهد کرده بودم هیچگاه این وصیت نامه را باز نکنم. وصیت نامه را روی زمین گذاشتم و گوشه روسری ام را جلوی دهانم جمع کردم و گریستم. نمی خواستم ناشکری کنم ولی واقعا دیگر از دوری احمد به تنگ آمده بودم. تا آن لحظه به شوق و انتظار این که احمد به زودی به دنبالم می آید تحمل می کردم و برای لحظه ای که دنبالم بیاید رویاسازی می مردم ولی حالا با نه محکم و قاطعی که آقاجان گفت فقط احساس دلتنگی و نا امیدی می کردم. از همه دلگیر بودم. دیگر انگار انگیزه ای برای صبر و تحمل نداشتم. سرم را بالا آوردم و رو به خدا گفتم: خدایا تو خودت شاهد و ناظری تمام این مدت نگفتم چرا این جوری شد سعی کردم شاکر باشم به حکمتت به صلاحت راضی باشم به این که شوهرم تو راه اسلام باشه راضی بودم. تموم این دوریا و سختی ها رو گفتم فدای سر دینت ولی کاش آقاجان نه نمیاورد. کاش آقاجان می فهمید دلتنگی یعنی چی خدایا تو که حالم رو می دونی کارت هم معجزه کردنه چی میشه یه بار برای دل من هم معجزه کنی خدایا هر چی صلاحه همون رو محقق کن فقط کاش صلاح و مصلحت و حکمتت با خواسته دل این بنده روسیاه و گناهکارت یکی بود. خدایا ناشکری نمی کنم دارم التماست می کنم. شکرت که هستی و پناه من بی پناه دل شکسته ای زیر لب صلواتی فرستادم و با گوشه روسری ام اشکم را پاک کردم. از جا برخاستم تا رخت خپاب پهن کنم و چراغ را خاموش کنم که صدای کشیده شدن دمپایی روی ینگ فرش حیاط به گوشم رسید. از پنجره نگاه کردم. آقاجان بود که به سمت اتاقم می آمد. تا بخواهم به خودم بجنبم و آلبوم و وصیت نامه را جمع کنم آقاجان به در اتاق رسید و صدایم زد. در حالی که نگاهم به آلبوم و وصیت نامه خیره مانده بود دم در اتاق رفتم و جواب دادم: بله آقا جان؟ آقاجان وارد اتاق شد و پرسید: چرا نخوابیدی؟ لباسم را کمی با دستم جلو گرفتم تا شکمم کمتر دیده شود و گفتم: دیگه کم کم می خواستم رخت خواب پهن کنم. نگاه آقاجان به سمت آلبوم که جلب شد سر به زیر انداختم. آقا جان به سمت آلبوم رفت و همان حا نشست. آلبوم را برداشت و باز کرد و من از خجالت لب گزیدم. آقا جان آلبوم را روی طاقچه گذاشت و وکاغذ وصیتنامه را برداشت. با دقت چند خط اول آن را خواند و بعد پرسید: اینو کی بهت داده؟ ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ••᚜‌‌‌‌‌تو در دلی💚 و دیده👀 پیِ جستجوی تو🥰᚛•• فصیحی هروی ✍🏼 . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •📲 بازنشر: •🖇 «1260» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩⛵️𓆪• . . •• •• گفتند کـھ🗣 عاشـ♡ـق شدنت فرض محالۍ ستـ🙄 من آدمـ😏 رد کردنـ❌ ایـ👈ــن فرض محالم😌 ؟😎 . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⛵️𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• نه وابسته ام😌 نه دلـ‌‌‌♡ـ بسته، من جـانـ🫀ــم به جـــانـــ💓ــت بسـ⛓ـته است...🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
33.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🎀𓆪• . . •• •• دوختـِ🧵ــ جـاسـ🪡ــوزنۍ طرحِ گـ🌸ـ ل میتونیـد بھ سلیقھ🌱 خودتون خوشگل‌ترشم ڪنید😍 . . 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🎀𓆪•
•𓆩🧕𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏مادری فقط اون‌جاش که باید سخت تلاش کنی تا اون اشتباهاتی که باهاشون بزرگ شدی رو روی بچه‌ات پیاده نکنی🤨😎 . . •📨• • 818 • "شما و مامانتون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩با‌مامان،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• راست میگفت...💕 . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
هدایت شده از اتحاد کانال های انقلابی 🇮🇷
من روح الله صفری هستم 🌹 همیشه سعی کردم توی کانالم پیام هایی رو بذارم که باعث آرامش شما باشه 👈🏻 داستان هایی رو نقل کنم که باعث پیدا کردن مسیر درست زندگی باشه 🔑 شاه کلید هایی رو بگم که همیشه دنبالش بودید و برای زندگی بهتر می خواستید استفاده کنید 🔅 اینجا حرفایی رو زدم و میزنم که همیشه توش امید بوده و مسیر خیلی ها رو عوض کرده. ♻️ پر از حکایت های عاشقانه و آموزنده. 👇🏻 می تونی وارد کانالم بشی و خودت ببینی: https://eitaa.com/joinchat/1024196718Ce203bc2bb5 https://eitaa.com/joinchat/1024196718Ce203bc2bb5
هدایت شده از اتحاد کانال های انقلابی 🇮🇷
دوچرخه سواری علامه جعفری 👇 https://eitaa.com/joinchat/1024196718Ce203bc2bb5
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ••᚜‌‌‌‌‌تَمامِ‌زیبایی‌هایِ‌دُنیا🌱 دریک‌نِگاهِ‌عاشقــانهِ🥰 ◗تُـــو◖ خُلاصهِ‌میشود♥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌᚛•• فصیحی هروی ✍🏼 . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •📲 بازنشر: •🖇 «1261» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• •♥️•به‌فکرآمدن‌روزهاےخوب‌نباشید😍 •♥️•آنها نخواهند آمد👌 •♥️•به فکر باشید☺️ •♥️•روزهای خوب را باید ساخت👌 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩💌𓆪• . . •• •• هر آدمی 🌿 ویژگی‌های خودش رو داره اما توی زندگی مشترک بعضی ویژگی‌ها چه از طرف خانم چه آقا می‌تونه مشکلاتی رو به بار بیاره یکی از این موارد اینه: ⚡ این جور آدمها فارغ از اینکه چی درسته یا چی نادرست، عقیده دارند همه باید تحت فرمانشون باشن...🙏 توی جلسات خواستگاری این آدمها رو از هاشون، می‌شه شناخت: 😠 همسر من فقط باید روسری گلبهی بپوشه! 😤 خانوم من باید لباس‌های منو سبک کُره‌ای تا بزنه! 😐 اجازه نمیدم خانوم آینده‌م چایی تیره برام بیاره! 👊 اگه همسرم بهم بگه برو نون بخر هرگز نمیبخشمش! 😑 همسر من حق نداره...! سلطه‌طلبی رو 🍁 هم از لحن حرفها هم از کلمه‌ها و جمله‌هایی که استفاده میشه و هم توی تحقیقات میشه بهش پی برد یادمون باشه 🌴 اینکه به همسرمون احترام بگذاریم و توی زندگی حرمتش رو نگه داریم اهمیت زیادی داره، اما مخصوصا اگه آدم مستقل و پر جنبش و جوشی هستیم، انتخاب یه خواستگار قدرت‌طلب می‌تونه شیرینی زندگی رو تحت‌تاثیر قرار بده ‌‌‌. . 𓆩ازتوبه‌یڪ‌اشارت‌ازمابه‌سردویدن𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💌𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• همانے ڪہ به قصـ🏰ــر دلـــ💖ــ مـــن ســ👑ــلــطانـے حاکـم قـلـب منے خوب خودت میدانے😍 💚 ✌️🏻 . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🎀𓆪• . . •• •• آموزش دوختـ🧵 یھ کیسـ👛ـھ‌ی زیبـا مخصوص‌ِ خنزل‌پنزل‌هاۍ کـ‌🤌ـ‌ـوچولـ🗝ــو کھ مـدامـ📌 گم میشن😫☝️ . . 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🎀𓆪•
•𓆩🧕𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏دیشب غذای مامان یکم شور شده بود من قاشق اول خوردم گفتم چقدر شوره🤨 بابام درحالی که داشت با آرومی غذا میخورد گفت نه خیلی ام خوش نمکه دست درد نکنه حاج خانوووم🧂☺️ نیمه شب بلند شدم رفتم آشپزخونه دیدم بابا چندتا لیوان اب خورد🥸 خندیدم گفتم عاقبت خودشیرینی همینه😉 وقتی شوره بگو شوره😊 خندید گفت خرجش دوتا لیوان آب بود دیگه👌 این همه غذای خوشمزه درست میکنه ساعت ها پای گازه یه بار از دستش در رفته نباس به روش آورد❤️ دل مادرتو نمیتونم بشکنم حتی واسه مسائل این چنینی✋🏼 بعد با خودم فک کردم گفتم بابا واقعا یار خوبیه 🌹 . . •📨• • 819 • "شما و باباتون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩با‌بابا،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• امام رضا(ع) فرمودند: سکوت درِ دانایی است و همه‌‌ی نیکی‌ها را به دنبال می‌آورد 🌸🍃 . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_دویست‌وششم زیر لب گفتم: ای وای چرا این جوری
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• سر به زیر گفتم: همون روزی که رفتم خونه محمد امین ... خود احمد بهم داد. آقاجان کلاف نفسش را بیرون داد و گفت: هی ابنا رو می خونی که حال خپدت رو داغون می کنی یکم به خودت و او تو راهیت رحمت بیاد. روی زمین نشستم و سر به زیر گفتم: من تا حالا اینو نخوندم. اشتباهی جای کاغذ دیگه از کیفم درش آوردم وقتی دیدم وصیتنامه است دیگه نخوندمش. اشکم را پاک کردم و گفتم: من هیچ وقت این رو نمی خونم آقاجان در حالی که وصیت نامه را تا می زد گفت: خیلی خوب باباجان نخونش. بذارش یه جایی با کاغذای دیگه قاطی نشه. اشکم را با گوشه روسری ام پاک کردم و گفتم: اول گذاشته بودمش لای قرآن ولی ترسیدم بیفته گم بشه گذاشتم کیفم. اگه اشکال نداره دست شما باشه آقا جان آه کشید و گفت: باشه باباجان می برم میذارمش تو صندوق حجره جلوی چشم تو و پیشت نباشه بهتره لبخند کمرنگی زدم و گفتم: دست شما درد نکنه آقاجان. آقاجان آه کشید و گفت: می دونی چند وقته پدر دختری با هم حرف نزدیم؟ از وقتی فهمیدی من جای احمد رو می دونستم و نگفتم دیگه خیلی دور و بر من نیومدی. دلخور شدی و بهت حق میدم ولی کاش قهر نباشی. لب گزیدم و گفتم: آقاجان من غلط بکنم اگه قهر باشم. آقاجان آه کشید و گفت: شرایط خوبی نداریم. همه مون حال مون داغونه. همه مون اضطراب داریم، غم داریم نمی دونیم چی کار باید بکنیم این چند وقته همه چیز به هم پیچیده و هر اتفاق جدیدی میفته فقط میشه قوز بالا قوز ولی با همه اینا دلِ منِ بابا به شادی و خوشحالی شماها گرمه. دلم برای خنده هات تنگ شده بابا ... دلم میگیره وقتی چشمای خیس و قرمزت رو می بینم در حالی که به گوشه روسری ام خیره مانده بودم و با آن بازی می کردم گفتم: شرایط برای خندیدن و شاد بودن من مساعد نیست ... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• آقاجان آه کشید و گفت: کاش می شد دوباره شاد باشی. حداقل به خاطر اون طفل معصوم تو راهیت من هم ناخودآگاه آه کشیدم و علی رغم دنیای حرف که داشتم سکوت کردم. آقاجان گفت: بابا من برای دل تو باید چه کار کنم؟ چی کار کنم حداقل کار شبت گریه نباشه؟ آه کشیدم و گفتم: فعلا که نمیشه کاریش کرد. تا قرار بر بودن من این جاست فکر نکنم ... ادامه حرفم را خوردم. من هیچ وقت این قدر صریح با آقاجان حرف نزده بودم. آقا جان گفت: بابا جان یه وقت فکر نکنی من از سر سنگدلی و بی رحمی نمیخوام بذارم تو بری ولی باور کن دلم نمیاد تو بری. آقاجانم که همیشه برای من کوه صبر و تحمل و مردانگی بود با بغض گفت: بابا تو بری دیگه من نمی بینمت. دل من طاقت نمیاره دیگه تو رو نبینم من دلم به دیدن شما بچه ها خوشه سر به زیر گفتم: آقاجان شما خیلی مهربونید که طاقت و تحمل دوری از بچه هاتون رو ندارید. ما هم تحمل دوری از شما رو نداریم شما چشم امید مایید. _پس چه طور توقع داری بذارم جایی بری که دیگه نه من می تونم بیام دیدنت و نه تو می تونی بیای دیدنم؟ با بغضی آمیخته به خجالت گفتم: _آقاجان شما خودتون به ما یاد دادید بعد از خدا بزرگترین حق رو مرد به گردن زن داره شما گفتید زن همه جوره باید پای شوهرش باشه خودتون تو نصیحتاتون گفتید همیشه تو سختی و آسایش کنار شوهرتون بمونید سرم را بالا آوردم و با صدایی که از گریه می لرزید گفتم: احمد الان مریضه، تنهاست، رواست که توی این سختی و مشکلات تنهاش بذارم من که فقط وقتی حالش خوبه نباید تو زندگیش باشم الان که تو این وضعیت بد گرفتار شده باید همپا بودن خودم رو همراه بودن خودم رو بهش ثابت کنم. باید همراه مشکلاتش باشم _درست میگی بابا ولی باور کن شرایط خیلی سخت تر از اون چیزیه که فکرش رو بکنی درسته من شما رو لای پر قو بزرگ نکردم ولی در حد توان خودم براتون کم هم نذاشتم. نمی تونم قبول کنم تو بری جایی که هیچ امکاناتی نداره و ندونم در چه حالی و با چه وضعیتی داری روزگارت رو سر می کنی. بابا جان تو بارداری خدایی نکرده اگه اتفاق بدی برات بیفته نیاز به کمک داشته باشی کی میخواد به دادت برسه وقتی کسی دورت نیست که هوات رو داشته باشه؟ من نگرانتم بابا سختمه چند ماه ازت بی خبر باشم و ندونم کجایی سختمه چند ماه نبینمت سر به زیر انداختم و گفتم: برای منم سخته آقاجان صاحب اختیار من شمایید. شما صلاح منو بهتر می دونید. من هر جا به شما اعتماد کردم ضرر نکردم الانم اگر اصرار به رفتن دارم به خاطر این نیست که بگم شما صلاح منو نمی دونید من غلط بکنم اگر این به ذهنم بیاد. شما صلاح دونستید من زن احمد بشم، شریک زندگیش بشم. احمد رو قبول کردید چون گفتید بهش اعتماد داشتید قبولش دارید. حتی هنوزم به مردانگی اش یقین دارید. کاش تو این شرایط که قبولش دارید بذارید پیشش باشم و دل تون قرص باشه برام کم نمیذاره. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ••᚜‌‌‌‌‌تو🌱 ماهِ شب های منی🌙 ای عشق🥰 دورِ تو💫 می‌گردد جهانِ من🌹‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌᚛•• فصیحی هروی ✍🏼 . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •📲 بازنشر: •🖇 «1262» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•