☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
چندیست بیقرارم و دلتنگ،یا رئوف،
یک اتفاق خوب، برایم رقم بزن✨️
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_سیصدوهشتادوسه :_باشه... نه نگران نباشین میرسه دستتون....
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوهشتادوچهار
داخل بشقابم،پلو و خورشت میریزم و ظرف را مقابلم میگذارم.
گرسنگی،امان فکر کردن را از من گرفته...به علاوه رنگ و لعاب و رایحه ی خوش غذا،طاقتم را
طاق کرده...
هرچقدر معده ام خالی است،برعکس ذهنم پر است از فکر و خیال...
قاشق اول را پر میکنم و داخل دهانم میبرم..
دست پخت مادرم نیست....
مهم نیست،هرکس که پخته دستش درد نکند...
خوشمزه است...
غذای جویده شده را میبلعم.
مانی تماس را قطع میکند و به طرفم برمیگردد.
:_سلام
با سر جوابش را میدهم.
چنگالم را در ظرف سالاد فرو میکنم و با چشم هایم به قابلمه اشاره میکنم
+:بریزم برات؟
مانی قابلمه را به سمت خودش میکشد
_نه تو خیلی گشنه ای بخور،خودم ميریزم.
نگاهم را از صورتش میگیرم..
مایل به صحبت نیستم؛حتی چند کلمه که عطش کنجکاوی ام،را سیراب کند.
نمیخواهم اصلا سر صحبت را باز کنم.
از صبح که به او گفتم میخواهم از نیکی دوری کنم،چند باری خواسته سر صحبت را باز کند،اما
نگذاشته ام.
واقعیت همین است،میخواهم تمام کنم این وابستگی بچه گانه را...
مانی بی هیچ حرفی مشغول خوردن میشود..
نمیخواهم حرف بزنم،اما نمیشود..
نمیتوانم...
دوست دارم بفهمم،حداقل حال نیکی را...
به سختی جلوی زبانم را میگیرم..
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوهشتادوپنج
این چند وقت،به شدت از قلبم فرمان برده...
این مسیح را دوست ندارم،من همان شخصیت مغرور کم حرفم را دوست دارم...
حرف نمیزنم.
بدون فکر،فقط مشغول خوردن میشوم.
باید دهانم را مشغول کنم.
دندان هایم باید مشغول جویدن باشد،تا حرفِ نامربوطی نزنم..تا لغات، بیمهابا، ضعف مسیح را
به برادرش نشان دهند..من حتی فکرش را هم نمیکردم اینقدر ضعیف باشم..
مانی بدون اینکه سربلند کند، بدون اینکه نگاهم کند....تنها چند کلمه میگوید:نیکی واسه نهار
منتظرت بود..
دستم روی هوا، میان بشقاب و دهانم خشک میشود، دهانم نیمه باز میماند و با چشمانی
گردشده به مانی نگاه میکنم.
حس میکنم کاسه ی سرم میترکد..
تمام تلاشم را کرده ام...
تمام دیشب را راه رفته ام...
پاکت سیگارم تمام شده،تا اسمش را از ذهنم پاک کنم...
حتی نمیخواهم به یاد بیاورم آن همه دستپاچگی را...
آن همه وابستگی بیجا و بیجهت را...
امان از این دیوانگی...
حالا با این یک جمله،کل آن دوهفته ای که کنارش نفس کشیدم،کنارش راه رفتم،کنارش غذا
خوردم....
ِصورتش برابر چشمانم جان میگیرد
تمام شرم بچگانه اش، گونه های اناری اش و مهتاب ....
نه مسیح.... تو ضعیف تر از این حرف هایی...
خیال خامت این بود که با یک شب در سوز سرمای اسفند تا صبح خیابان ها را گز کردن،با یک
شب کنارش نبودن،با ندیدنش...
تنها با همین یک شب ميتوانی؟؟
عجب کابوسِ محالی ....
دستم را پایین میآورم،لب هایم را روی هم فشار می دهم و آب دهانم را میبلعم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوهشتادوشش
+:باشه..
دوباره قاشق را بالا میآورم.
:_نمیدونست نمیخوای برگردی خونه ات...
باز هم...
نفسم در سینه حبس میشود..
بس است مانی، بفهم مرا...
قاشق را درون بشقاب میگذارم، یک بار خالی اش میکنم و دوباره پر...
گلویم را صاف میکنم
+:خب!
این یعنی بس است، مانی جان بس است...
یعنی ادامه نده، یعنی کافیستـــ
َپُرم از فکر و خیال..تو بیشترش نکن
یعنی من ....
مشغول خوردن میشوم اما انگار مانی دست بردار نیست
:_خیلی نگرانت بود... خیلی...
قاشق با صدای بلندی داخل بشقابم میافتد.
سرم را بالا میآورم،نگاه آتشینم را به صورتش میدوزم، مانی بیتفاوت نگاهم میکند.
سعی میکنم خشم صدایم ملموس نباشد
+:به نیکی چه ارتباطی داره که نگران من بشه؟
مانی سوالم را نشنیده میگیرد و بیتوجه میگوید
:_نمیدونست قرار نیست دیگه برگردی خونه ات...
نه،مانی قصد کرده امروز تحریکم کند..
نمیخواهم جلوی برادر کوچکم ناخواسته به ضعفم اقرار کنم..
بنابراین بی توجه به او قصد برداشتن قاشقم را میکنم.
نمیدانم مانی از این سوال و جواب ها،چه نیتی دارد....
هرچه که هست مرا زیر منگنه ی نگاه نافذ مانی میگذارد..
دوباره صدایش سوهان روحم میشود
:_ طفل معصوم فکر میکرد باهاش قهری... این غذارم احتمال به قصد آشتی کنون فرستاده .
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
🛵
⏝
֢ ֢ #درِگوشی ֢ ֢
.
♕ یه رفیق داشتم اسم همسرش رو
تو گوشیش اینطور سیو ڪرده بود🥹👇
╟🤍 «Mi Arcoiris»
•یعنی
کسی که مثل رنگین کمون🌈
به زندگیتون رنگ میده🦩
°کپے!؟
_ تنهاباذکرآیدےمنبع،موردرضایته☺️
.
⧉💌 #بفرستبراش
⧉🤫 #متاهلهابخونند
.
ᜊ بفرماییدتودمدربده
╰─ @asheghaneh_halal
🛵
⏝
#صبحونه
بخـت و اقبالِ مرا
با بـودنت خوش کرده ای🥲🫀
ای دلـیلِ حالِ خوبم ،
صــبح زیبایـــت بخیر ❤️🌷
🍃🌸| @asheghaneh_halal
💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
«یفتح ابواب السماء بالرحمة فی اربع مواضع: عند نزول المطر، و عند نظر الولد فی وجه الوالدین، و عند فتح باب الکعبة، و عند النکاح»
پیامبر خدا (ص) فرمودند: درهای رحمت آسمانی در چهار وقت گشوده میشود: موقع بارش باران، زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش مینگرد، هنگام گشوده شدن در کعبه، هنگام برپایی مراسم عقد و عروسی.❤️👌🥰
منبع:بحار الانوار، ج. ۱۰۳، ص. ۲۲۱✍
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
دل❤️ من بی تو شبیه خلبانیست که شب حین پرواز،
مسیرش به طبس افتاده🫀
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
در تمام جان من
جا کرده ای
ای تمامت
آیه ی تکرار من🌹
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
31.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
چشم نواز اگه ویدیو بود🥺
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 یه خواستگاری داشتم
هم رشته و هم ترم خودم ولی
دانشگاه تهران؛ شب خواستگاری
تو اتاق صحبت میکردیم
بم گفت شما سوالی نداری؟!
با هیجان گفتم چرا ببخشید شما
درساتون کجاست کدوم صفحه اید؟
الان ببینم ما جلوتریم یا شما😌😀
پاشد گفت ما یه دوری بزنیم برمیگردیم!
هنوز برنگشته... نگرانشم.. 😔😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1094 𓈒
تجربه مشابهی داری بفرست😉👇
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃پاتوقمجردے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🥤
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
اول باید خودت تغییر کنی(:👌
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر شهید لبنانی خطاب به مردم ایران: انشاالله امام خامنه ای مدظله العالی امام جماعت ما در قدس باشند.
تصویر آن خانم ایرانی که از دست خودش طلا درآورد را دیدم
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
بزرگترین هدف زندگی.mp3
1.52M
📼
⏝
֢ ֢ #ثمینه ֢ ֢
▪️بزرگترین هدفم اینه که:
_برم دانشگاه،
تشکیل خانواده بدم،
بچه دار بشم...
📍مگه چیزی بالاتر
از اینا هم وجود داره؟!
منبع: مجموعه یاد خدا
𓂃حرفدلترواینجابشنو𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
📼
⏝
🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
⭕️ ۵ چیزی که هرگز نباید درمورد همسرتان به کسی بگویید:
🗣 بحثها و دعواها:
سعی کنید خودتان اختلافات را حل کنید و مواقع بحرانی از مشاور کمک بگیرید. چرا که وقتی اختلافتان حل شد به خاطر جزئیاتی که از همسرتان به دیگران گفتهاید، ذهنیت آنها را تغییر دادهاید و رابطهی خود و همسرتان با آنها را به خطر انداختهاید.
💑 زندگی خصوصی:
مسائل مربوط به اتاق خواب، فقط به شما و همسرتان مربوط است. اگر در زندگی خصوصی با چالشی روبهرو شدید، فقط با همسرتان یا روانشناس صحبت کنید و نه کس دیگری.
🙈روابط سابق:
آنها را پشت سر گذاشته و تلاش کنید انرژی خود را صرف تجربههای جدیدی که میتوانید با هم داشته باشید، بکنید.
😱 ترسها:
شوخی کردن در مورد ترسها کاملا ممنوع است؛ مخصوصا وقتی از آن برای سرگرم کردن مخاطبانتان استفاده کنید.
👎 نقصها:
به احتمال زیاد، شما با گذشت زمان با نقصها و مشکلات همسرتان کنار میآیید، اما ممکن است خانوادهی شما نقصهای همسرتان را بهخاطر بسپارند و در زمانی نادرست، آنها را به زبان بیاورند.
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
یقین دارم شنیدی~🌞~
درددلهای مرا آقا~🕊~
صدایم میرسد تا صحن~🌼~
حتی هر زمان دورم~🌙~
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
🍃💌
•• #خادمانه | #پیامچه ••
.
سلام و رحمت 🌱'
ما از داشتنِ مخاطبین همراهشما ، به خودمون میبالیم ☺️🌼
انشاءالله برای برگشت هشتگ #آقامونه بنا به درخواستشما ، اقدام میکنیم 😍
ممنونیم از همراهیتون و امیدواریم به جلبرضایت شما 🪴-
.
#پیام_شما
#عاشقانههایحلال
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
💌🍃
🍃💌
•• #خادمانه | #پیامچه ••
.
سلام و رحمت 🌱'
بلاخره چراغ پاسخگویی به چالشهای هشتگ #پابوس داره روشن میشه 😍🌼
توسطِ مخاطبین آگاه و همراهمون ☺️🍒
دوستمون به نکتهی خوبی اشاره کردند👌🏻'
اگر شما هم نظری داشتید ، میتونید باهامون به اشتراڪ بزارید 👀🫀
- @Khadem_Daricheh
• همچنین نظرتون رو بهمون بگید درمورد شیوهی کارشدن هشتگ #پابوس ☺️☝️🏻
.
#پیام_شما
#عاشقانههایحلال
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
💌🍃
🍃💌
•• #خادمانه | #پیامچه ••
.
سلام و نور 🌱'
خرسندیم از اینکه مطالبِ کانال ، به دلتون نشسته 😍🌼
انشاءالله ما هم سعی میکنیم مطالبِمون رو بهصورت کاربردیتر
و تا حدتوان با کیفیت براتون ارسال کنیم 🥰🤍
- شنوایِشما :
° @Khadem_Daricheh
.
#پیام_شما
#عاشقانههایحلال
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
💌🍃
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_سیصدوهشتادوشش +:باشه.. دوباره قاشق را بالا میآورم. :_نم
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوهشتادوهفت
بیاختیار به بشقابم خیره میشوم.
پس راز طلایی این غذا دست و پنجه ی طباخش بوده....پس علت اینکه غذا به عمق جانم
مینشیند این است....
عجب دنیایی...
در تمام مدت که میخواستم از نیکی فرار کنم به سمتش میدویدم...
فکر میکردم از او دور میشوم اما در عین حال به دامش گرفتار شدم...
چه دایره ای دارد کشش تو،نیکی...
چه میکند نام و یادت با من،نیکی.....
+:نخور مانی
مانی با تعجب نگاهم میکند
+:نمیشنوی میگم نخور ....
:_وا،چت شده مسیح؟
+:میگم نخور اون غذا رو
:_پس چی کارش کنم؟
+:بریزش دور..
چشم های مانی گرد میشوند
:_چیه مسیح چرا اینجوری میکنی؟
+:مانی میگم نخور....از این غذا نخور....
مانی چه میداند در این غذا ادویه ی وابستگی ریخته اند...
نخور برادر من...
نخور...
این غذا،ممکن است تو را هم مثل من مبتال کند ..
+:نخور دیگه...
:_اگه تو دوس نداری نخور...
+:واسه چی آوردی اینا رو؟
:_نیکی داد...منم گفتمـ....
میان کلامش میدوم..
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوهشتادوهشت
+:تو خیلی....
چشمانم را میبندم،شاید کمی آتشفشانم فروکش کند.
موبایلم را برمیدارم و شماره ی نیکی را میگیرم.
بعد از دو بوق،صدای پرانرژی اش در سرسرای گوشم میپیچد.
:_الو...سلام پسرعمو....
دلم ضعف میرود،از عطش دیدارش..
دستم را از بالا تا پایین صورتم میکشم و با خشم کنترل شده ای میگویم
+:این بچه بازیا چیه؟؟
شوکه میشود،کاملا مشخص است
:_کدو..کدوم بچه بازیا؟؟
نفس عمیق میکشم.
آرام میگوید
:_پسرعمو...شما خوبین؟؟
از ضعف خودم متنفرم .
دوست ندارم اینقدر دست و پاچلفتی باشم...
صدایم اوج میگیرد اما خودم را کنترل میکنم
+:بهت میگم این بچه بازیا چیه؟
اگه نیازی بود،مامانم حتما برام لقمه میگرفت میذاشت تو کیفم...
کی به تو گفته عین عهد قجر برام غذا بفرستی؟نکنه راسی راسی فکر کردی زنمی و باید به فکر
شکمم باشی؟الحق که عقلت خیلی بچه است..
بی رحمانه،شلاق کلمات را از دهانم به گوش نیکی فرود میآورم.
صدای نفس هایش تند میشوند.
حالم دگرگون میشود.
بلندتر فریاد میکشم
:_دیگه نبینم از این کارا ...
بغض صدایش را حس میکنم،خشم عقلم را دربرگرفته...
با شنیدن صدای بغض دارش حالم بدتر میشود.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوهشتادونه
بلندی صدایم را به رخش میکشم
:_شیرفهم شد؟
آرام میگوید
+:خداحافظ...
صدایش پر از اشک است...این را میفهمم...
بوق اشغال در سرم میپیچد .
ِخشمم را درون مشتم میریزم و گوشی را با تمام قدرت به دیوار مقابل میکوبم
بدون فکر،تمام ..
دیوانه شده ام،بدون شک...
دستم را روی صورتم میکشم و نگاهم را از منظره ی جسد متلاشی شده ی موبایل میگیرم و
چشمانم را میبندمـ.
چرا وارد این بازی شدم؟؟
لعنت ... به من بازنده
*نیکی*
سرم را بین دستانم میگیرم .
ِ غریب،بی پناه تر از آنم که اشک نریزم
جملاتش مثل پتک بر سرم فرود میآیند و من .
دانه های درشت اشک روی چین چینی های دامنم میافتد.
بچه که بودم،بابا به دانه های اشکم میگفت:مروارید..
دلم برای محبت های پدرانه اش،تنگ شده..
چقدر من،بی کس و کارم...
دلم هوای خانه ی پدری میکند..
اشتباه کرده ام.
همه ی عصبانیت های پدر و مادرم،در عین بیمنطقی دوست داشتنی تر از لبخندهای مسیح
بود...
بچگی کردم...
بچه بودم،مسیح راست میگوید...
صدای مسیح در سرم میپیچد:شیرفهم شد؟؟
تنم میلرزد..
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدونود
چطور به خودش اجازه داد با من اینطور حرف بزند؟
اعصابم خرد شده،چرا من اینگونه حقیر شده ام؟
بلند میشوم،ظرف های کثیف را داخل سینک میگذارم.
حال و حوصله ی شستنشان را ندارم.
لباس هایم را عوض میکنم و قصد خانه ی پدری...
*
استکان چایی را از داخل سینی برمیدارم و لبخندی به صورت مهربان تر از همیشه ی منیر
میپاشم.
باورم نمیشود امروز به عنوان میهمان پا در این خانه گذاشته ام،با چادرم...
مامان ناراحت است،کاملا از حرکاتش مشخص است.
فنجان چای را به لبانم نزدیک میکنم و میپرسم
:_بابا نیست؟
مامان نگاهم میکند.
دلخور است،اما سعی میکند به رویش نیاورد.
+:درگیری های همیشگی باباته دیگه...
داغ مینوشم
سر تکان میدهم و جرعه ای از چای را،داغ .
مامان این پا و آن پا میکند چیزی بگوید.
نگاهم را میدزدم و صبر میکنم خودش حرف بزند.
عاقبت طاقت نمیآورد و با نهایت دلخوری میگوید
+:یعنی اینقدر سرش شلوغ بود که نیومد؟؟
نگاهم را به چشمان آبی اش میدوزم.
با اینکه جواب را میدانم،میپرسم
:_کی؟
پلک میزند و میگوید
+:شوهرت...مسیح
آب دهانم را قورت میدهم.
ِ سعی میکنم عادی جلوه کنم ..هنوز به اسم این شوهر صوری نیازمندم..
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
🛵
⏝
֢ ֢ #درِگوشی ֢ ֢
.
♕ یه رفیق داشتم اسم همسرش رو
تو گوشیش اینطور سیو ڪرده بود🥹👇
╟🤍 «Ethereal»
•یعنی
کسی که آنقدر قشنگ و زیباست که
انگار اصلا مال این دنیا نیست و بودنش
مثل وجود یه معجزه تو زندگیته🌝
°کپے!؟
_ تنهاباذکرآیدےمنبع،موردرضایته☺️
.
⧉💌 #بفرستبراش
⧉🤫 #متاهلهابخونند
.
ᜊ بفرماییدتودمدربده
╰─ @asheghaneh_halal
🛵
⏝
#صبحونه
دل بـہ دلدارش بده
از بـےدلان هم دل بڪـن (:
دل بہ قـربان دلے گردد
ڪہ دلــدارش تویــے♥️🌱
🍃🌸| @asheghaneh_halal