°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
💝|• همسرم (شهید عبدالمهدی) آن زمان درس طلبگی میخواند و می گفت :
😌|• "من طلبه هستم و مالی از دنيا ندارم. دارايیام همين كاپشنی است كه پوشيدهام. نبايد از من توقع زياد داشته باشيد.
👤|• من اينطوری هستم اگر می توانيد قبول كنيد. می دانم كه ارزش شما بيش از اين حرفها است. اِن شاءالله بعدها اگر توانستم جبران می كنم. الان من درس می خوانم و حقوقی ندارم.
💫|• دوست دارم همسرم سادهزيست باشد. اگر قرار است نان خالی يا غذای خوب هم بخوريم بايد با دل خوش باشد. زندگی بالا و پايين دارد، تلخی هست، سختی هست."
#زندگی_به_سبک_شہــدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_عبدالمهدی_کاظمی 🕊
/☘/ @asheghaneh_halal
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
با هم رفتيم گلستان شهـ🌷ـدا
و سر مزار شهيد "جلال افشــار"
گفت: میخواهم يك مسئلهای را با شما در ميان بگذارم،
كه تا زندهام برای كسی بازگو نكنيد...❌
بين خودم، خودت و خدا بماند.✋
عبدالمهدی گفت: شما، در جوانی من را از دست می دهيد.💔
من شهيد می شوم...🕊
گفتم : با چه سندی اين حرف را می زنيد؟😥
گفت كه : من خواب ديدم و رفتم پيش آيتالله بهجت و باقی ماجرا را برايم تعريف كرد.😧
من خودم را اينگونه دلداری می دادم كه،
اِنشاءالله امام زمان (عج) ظهور میكند.🙌
ايشان در ركاب امام زمان (عج) خواهند بود.
امروز كه جنگی نيست كه شهادتی باشد.😓
اين حرفها را با خود مرور میكردم تا اينكه،
عبدالمهدی كاظمی با لباس سبـ💚ـز سپاه به جمع مدافعان حـ💔ـرم پيوست....
#زندگی_به_سبک_شہــدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_عبدالمهدی_کاظمی 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
🐞}• @Asheghaneh_halal
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
قبلــ از شہــادتش،
خوابــ😴 ديدم كه رفتــم حرم حضرت زينبــ(س).
تمام عكســ🖼 شہــدا را در حرم چسبانده بودند.
خانمی آنجــا بود كه روبنـ😇ـد داشت.
از آن خانمــ پرسيدم:
كه اينہــا عكســهای چه كســانی هستند؟🤔
ايشانــ گفت: عكســ📸 شہــدای كربلا.
بعد هم گفت: اينہــا بسيــار عزيــز❤️ هستند.
در ميان عكســها تصويــر عبدالمہــدیِ من هم بود.
خيلی نگــرانــ😥 شدم،
تا اينكه خبـ🎷ـر شہــادت را به من دادند.
عبدالمہــدی در شبــ🌙 تاجگذاری امام زمان (عج)،
همان طور كه آيتالله بهجتــ✨ فرموده بودند،
به شہــادتــ💚 رسيد.
۲۹ دی ماه سال ۹۴ بود.
عبدالمہــدی با اصابت موشك كورنتــ🚀 به آرزويش رسيد.
#زندگےبه_سبڪ_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_عبدالمهدی_کاظمی 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
••| @Asheghaneh_halal |••
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
[💞] من و عبدالمهدی ۹ سال با هم زندگی كرديم.
[💐] ريحــانه هفت ساله و فاطمــه دو ساله يادگاری های شهيدم هستند.
ريحانه خيلی وابستــه به پدرش بود.
خيلی با پدرش حرف میــزد.
[💍] همسرم میگفت دوست دارم ريحانه ولايتــی بار بيايد.
[💖] عبدالمهدی عاشق رهبری بود.
هر زمان چهره ايشان را نگاه میكرد دست بر سينه میگذاشت و می گفت :
"جان ناقابلی دارم، فدای رهبر عزيزم."
[☝️] سفارش كرد كه میخواهم بچهها را زينبوار بزرگ كنيد.
اِن شاءالله حجابشان زينبــی باشد.
رفتارشان زهــرايی باشد.
نمــونه باشند.
#زندگےبه_سبڪ_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_عبدالمهدی_کاظمی 🕊
ڪلیڪ نڪن عــشق میشے😉👇
❣\° @Asheghaneh_halal
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
🤒|○ يك بار ريحانه تب كرد...
يك هفته تمام تب داشت، خوب نمی شد.
به بيمارستان بردم و دارو دادم، تبش پايين نمیآمد. نگران بودم تشنج نكند...
نمیدانستم چه كار كنم!!!
🌼|○ عبدالمهدی قبلتر به من گفته بود كه،
كمك خواستی به حضرت زهرا (س) متوسل شو
و من را صدا كن...
توسل كردم و زيارت عاشورا خواندم.
سلام آخر را كه دادم، به حضرت زهرا (س) گفتم :
😔|○ امروز پنجشنبه است و من میدانم همه شهدا امروز در محضر ارباب جمع هستند.
به عبدالمهدی بگويید اگر برای دخترش اتفاقی بيفتد،
نگويد كه من نتوانستم از بچهاش نگهداری كنم...
آنها امانت هستند دست من!!!
🚶♀|○ رفتم بالای سر ريحانه...
ناگهان بوی عطری در خانه پيچيد.
عطری كه هر لحظه زياد و زيادتر می شد...
ناگهان من صدای عبدالمهدي را شنيدم. گفت :
💕|○ همسرم بخواب من بالای سر ريحانه هستم.
خوابيدم! وقتی بلند شدم،
ديدم ريحانه تبش پايين آمده و از من آب می خواهد.
حس كردم كه عبدالمهدی در كنارم است.
حسش میكردم...
همه حرفهايم را با عبدالمهدی زدم.
او به قولش عمل كرده بود.
آمده بود تا كمكم كند، بحق فرمودهاند كه شهدا عند ربهم يرزقونند!!!
🌟|○ بعد از آن شب تا مدتها هر كسی وارد خانه میشد، متوجه آن بوی خوش می شد.
لباس ريحانه بوی اين عطر را گرفته بود...!!!
#زندگےبه_سبڪ_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_عبدالمهدی_کاظمی 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
💟 @Asheghaneh_halal