•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
🖤°• شب سوم محرم به من زنگ گفت فردا میایم...
😥°• من آن شب خواب بدی دیدم، صبح به هركس كه میشناختم زنگ زدم.
😔°• آنها چون میدانستند محمدحسین در كماست به من چیزی نمیگفتند.
😭°• من منتظر بودم خودش بیاید، اما پیكرش را برای من آوردند.
🌷شـهـیـد مدافع حرم #محمدحسین_مرادی
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal1
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
{🦋} محمدحسین بسیار معتقد به ولایت فقیه بود و روی حجاب تاكید داشت.
{📆} برعكس خیلی از مردهای دیگر تاریخهای مهم زندگی را یادداشت و هر سال روز زن یك جشن دو نفره در خانه ما برپا بود.
{🎊} همیشه سعی میكرد خانه را آماده یك جشن دو نفره كند، او به جشن میلاد زهرا و روز زن بسیار اهمیت میداد.
🌷شـهـیـد مدافع حرم #محمدحسین_مرادی
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal1
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
|🌹🍃| من در سن بیست و یک سالگی با محمدحسین ازدواج کردم. این برای من مهم بود که با آدمی زندگی کنم که معیارهایم همخوانی داشته باشد و لذا محمدحسین جزو کسانی بود که همه جوره با معیارهای من همخوانی داشت.
|🌸🍃| محمدحسین دو مرتبه به خواستگاری من آمد که بار اول، به دلیل این که برخی از شرایط من مثل اشتغال را قبول نکرد، نتوانستیم به توافق برسیم. اما بار دوم این موضوع را قبول کرد و ازدواج کردیم.
|🌹🍃| بعد از مراسم عروسی بلافاصله به مشهد رفتیم اما بعد از این که از مشهد برگشتیم، محمدحسین حدود 12 الی 13 روز به ماموریت رفت.
|🌸🍃| در آن ابتدای زندگی از وضعیت مالی چندان خوبی برخوردار نبودیم و تمام وامهایی که بابت مراسم ازدواج گرفته بود، از حقوقش کسر میشد.
|🌹🍃| محمد حسین در سپاه مشغول به کار بود و برخلاف آن چیزی که در تصور برخی وجود دارد، حقوق چندان زیادی دریافت نمیکرد.
|🌸🍃| بیشتر حقوق محمد حسین خرج اقساط وام میشد و لذا مجبور بود در برخی موارد برای گذراندن زندگی با ماشین پدرش کار کند.
🌷شـهـیـد مدافع حرم #محمدحسین_مرادی
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
°💯° من با آگاهی از شغل محمدحسین با او ازدواج کردم و به سختیهای این شغل واقف بودم؛ اما از جزئیات فعالیتها و ماموریتهای چند روزه او چندان آگاه نبودم.
°💐° وقتی محمد حسین از ماموریت برمیگشت، سعی میکرد به هر نحو شده که نبودن خودش را جبران کند اما خب بعضی اوقات به او گله و شکایت میکردم.
°❤️🩹° اصلیترین دلیل گله و شکایت من، دل تنگی و ترس از دست دادن محمدحسین بود که برخی مواقع باعث میشد که مقداری اذیت شوم اما اصلا در این خصوص دعوا و درگیری نداشتیم.
°💔° نبود محمدحسین همیشه برای من اذیت کننده بود و درحال حاضرهم هست.
°🥰° محمدحسین در کارش بسیار جدی بود اما درخانه شخصیتی بسیار متفاوت داشت و به هیچ وجه اهل دعوا و پرخاش نبود به طوری که شخصیتی شوخ و همراه با شیطنت داشت.
🌷شـهـیـد مدافع حرم #محمدحسین_مرادی
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
🕊| من هیچ وقت فکر نمیکردم که روزی در سن جوانی همسر شهید شوم، اما همیشه ترس از دست دادن محمدحسین را داشتم.
🥰| زیرا به حدی او خوب، دوست داشتنی و ایدهآل بود که همیشه فکر میکردم که زود از دستش میدهم.
😇| محمدحسین نه فقط برای من، بلکه برای همگی انسان خوبی بود؛ او در میان خواهران و برادرانش هم شاخص بود و رفتارش با پدر و مادرش فرق داشت. او سعی میکرد در ارتباط با همه، جزو بهترین افراد باشد و به همه خوبی کند.
📚| محمدحسین با توجه به این که دوران دانشجویی مشغول به کار بود، تمام تلاش خود را برای تحصیل و درسش هم انجام میداد.
📿| محمدحسین به شدت نماز اول وقت حساس بود طوری اگر هنگام اذان در خیابان بودیم، اولین مسجد برای اقامه نماز میایستاد.
🌸| او علاقه زیادی به حضرت زهرا(س) داشت چرا که ایشان اولین شهید راه دفاع از حریم ولایت بود.
🌷شـهـیـد مدافع حرم #محمدحسین_مرادی
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal