eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•‌<💌> •< > . . 🕊🍃 محمد چرا داری اینا رو برای منم تعریف می‌کنی؟ - دلم می‌خواد همه اینارو بنویسی. دلم می‌خواد تو برام یه کتاب بنویسی. –من!؟ - مگه دلت نمی‌خواد نویسنده بشی؟ من می‌خوام تو رو به آرزوت برسونم. - ولی این چیزا رو باید خودت بگی. شنیدنش از زبون تو یه کیف دیگه داره. دست‌هایم را توی دست‌های گرم تب‌دارش گرفت: یه قولی بهم می‌دی؟ - چی؟ - قول بده هر اتفاقی افتاد تو راه خودتو ادامه بدی. به چشم‌هایم زل زد. چشم‌هایش رنگ غم داشت. - دوست دارم درستو ادامه بدی. اصلاً برگرد دانشگاه و دوباره درس دادنو شروع کن... – چرا این حرفا رو به من می‌زنی؟ من همه چیزو با تو می‌خوام محمد. .... - زینب من دلم می‌خواست برای بی‌بی خونم جاری بشه. دلم می‌خواست یه گلوله سینه‌مو بشکافه. دلم می‌خواست تو اسارت و زیر شکنجه شهید بشم. دلم می‌خواست همه سختی‌های که امام حسین علیه‌السلام کشیده رو منم بکشم. ولی انگار خدا نمی‌خواد من اون طوری برم. فقط برام دعا کن قبولم کنه. 🍃🕊 🌷شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal1
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•‌<💌> •< > . . 🍃🌸🍃 محمد آقا با برادرم دوست بود و با هم هیئت می‌رفتند. خانواده او چند باری مرا دیده بودند. خیلی تمایل داشتند وصلتی صورت بگیرد. اما چون فاصله سنی‌من و محمد آقا زیاد بود قبول نمی‌کردم، من متولد مرداد 67 و محمد آقا شهریور 56. محمد آقا در سفری که به کربلا داشته در حرم حضرت عباس(ع) متوسل به این بزرگوار شده و از ایشان همسر مؤمن و محب اهل‌بیت(ع) را می‌خواهد. همزمان با این موضوع برادرم یک بار دیگر این موضوع را به من گفت و خواست بیشتر فکر کنم. نمی‌دانم چه شد که موافقت کردم که بیاید. از امام حسین(ع) هم خواستم هرچه خیر و صلاح است پیش روی من بگذارد. وقتی محمد آقا به خواستگاری‌ام آمد تازه از کربلا برگشته بود، ابتدای صحبت‌های‌مان یک روایت برایم گفت: « نجات و رستگاری در راستگویی است.» تا این حرف را شنیدم و اندکی دلهره را هم که داشتم برطرف شد. گفت من خواب دیده‌ام که خدا به من 2دختر دوقلو می‌بخشد و همسری خوب و مهربان دارم، ولی همه این چیزها را می‌گذارم و شهادت در راه خدا را انتخاب می‌کنم. خواب‌های محمد آقا همیشه رؤیای صادقه بود، ولی او در خواب دیده بود موقع شهادتش دخترانش بزرگ هستند. محمد آقا در همان جلسه اول خواستگاری هر چه در دل داشت را برایم گفت. محمد آقا شرایط مالی خوبی نداشت، طلبه بود، اما ایمان و اعتقاداتش برایم مهم‌تر از هر چیز دیگری بود. درباره ملاک‌ها و معیارهایش گفت: «شاید با من زندگی راحتی نداشته باشی و من در راه امام حسین(ع) فرش زیر پایم را هم می‌فروشم.» وقتی صحبت‌های محمدآقا تمام شد گویا من نیمۀ گم شده‌ام را پیدا کردم. 🍃🌸🍃 🌷شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal