عاشقانه های حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_هشتاد_و_شش صدای لرزونش دل سهیل رو لرزوند، اما از عصبانیتش چیزی کم نک
💐••
#عشقینه
#سجاده_صبر💚
#قسمت_هشتاد_و_هفت
سهیل چیزی نمیگفت، چشماش رو بسته بود و فقط گوش میداد.
فاطمه ادامه داد: بعدش یه سری آدم ایستادن تا منو نجات بدن، حالم انقدر بد بود که هیچی نمی فهمیدم، البته بیشتر ترسیده بودم، خدا رو شکر بیلبورد روی اتاقکها نیفتاد. وگرنه جنازم هم به دستت نمیرسید ... خلاصه بعدش اون آمبولانس اومد و منو بردن بیمارستان، اونجا اولش که هیچی نمی فهمیدم هی ازم میپرسیدن شماره ای چیزی بده، اما من اصلا شمارت یادم نمی اومد، کیف و وسایل دیگم هم که تو ماشین بود، واسه همین یک ساعتی صبر کردن وعکس گرفتن، بعدش هنوز حالم خوب نشده بودو آقاهه وسایلم رو نیاورده بود که یک اتوبوس پر آدم لت و پار آوردن بیمارستان...
فاطمه مکثی کرد و ادامه داد: نمیدونی سهیل چقدر وحشتناک بود ... اصلا نمی دونستم باید چیکار کنم، انقدر تعدادشون زیاد بود که تختهای اورژانسشون پر شده بود و جا نداشتن، منو بلند کردن و به جام اونا رو خوابوندن...
صدای فاطمه کم کم لرزون شده بود و سهیل هم چشماش رو باز کرده بود و همچنان پشت به فاطمه با دقت به حرفهاش گوش میداد
-باورت میشه من اونجا دست و پای قطع شده دیدم... نمی تونی تصور کنی چقدر دردناک بود ... از همه بدتر مادری بود که بالای سر پسرش نشسته بود و زار زار گریه میکرد، روی پسرش یخچال اتوبوس افتاده بود و با این که نفس میکشید اما من که به جز خون چیزی از اون پسر نمیدیدم...
دوباره با یادآوری اون صحنه ها فاطمه آروم شروع کرد به گریه کردن، سهیل همچنان دلگیر بود. فاطمه گفت: هم سن علی بود سهیل، ... تنش میلرزید و مادرش زار زار گریه میکردو اسم پسرش رو صدا میزد، .... نمیدونستم چیکار کنم ... رفتم پیش مادره و شروع کردم به نوازشش دادن ... اما خیلی بی تاب بود، دائم جیغ میزد، ... آخرم پسرش جلوی چشمای مادرش جون داد...
گریه فاطمه شدید شده بود که سهیل بلند شد و به سمت فاطمه برگشت و نگاهی بهش انداخت، فاطمه شروع کرد به داد زدن: سهیل ... پسره جلوی چشمای من جون داد ...میفهمی....
سهیل نفس عمیقی کشید و فاطمه رو بغل کرد، فاطمه شروع کرد به گریه کردن، انگار خودش جای اون مادر بود، از تصور اینکه اگه علی جای اون پسره بود فاطمه چه حالی داشت، تمام تنش میلرزید، سهیل آروم نوازشش کرد و گفت: بهش فکر نکن، حالا که تموم شده...
#ڪپےبدونذڪرناممنبع
#شرعــاحراماست☺️👌
•• @asheghaneh_halal ••
💐••
[• #آقامونه😌☝️ •]
👇\• فاش پیداست که
از غیظ برافروخته اند!
😒/• و چه کین ها که
در انبان دل اندوخته اند!
😞\• ظاهرا غصهی
میراث پیمبر دارند!
🤨/• تا علی را مگر
از مسند دین بردارند!
☝️\• پس چه در خانه نشستیم!؟
علی تنها ماند!
🧐/• منتظر بهر چه هستیم!؟
علی تنها ماند!
💚\• با ولی باش؛
مگو راه ولایت سخت است!
✋/• آنکه هم پای ولایت نرود
بدبخت است!
۱۴ ثانیه به عڪس☝️😍 بنگرید!
••چه تفاهم نابے داریم😉••
#سلامتے_امامخامنــهاے_صلوات📿
#شبنشینے_با_مقاممعظم_دلبرے😍
#نگاره(637)📸
#ڪپے⛔️🙏
°•🦋•° @Asheghaneh_Halal
🖤🍃
🍃
#همسفرانه
یادم هست یڪبار دیگر میخواستم برای خرید به بیرون بروم پول نداشتم،
هرچه فکر کردم چه کنم، به نتیجهای نرسیدم! 😞
خجالت میکشیدم😥 از پدر و مادرم پول بخواهم.
نشستم به مطالعه اما تمام فکرم به خرید بود.😑
مشغول ورق زدن کتابم📖 بودم که دیدم 30 هزار تومن پول لاے آن استــ!😅😍
از پدر و مادرم سوال کردم که آنها پول برایم گذاشتهاند؟ گفتند نه! 🤔
مامان گفت «احتمالاً کار حسینآقاست!» خریدم را انجام دادم و بعداً هرچه تماس گرفتم و از او پرسیدم، طفره میرفت.☹
میگفت «نمیدونم! من؟ من پول بگذارم؟»🤔
حتی این مدل کارها را برای خانوادهام هم انجام میداد عادتی که بعدها هم ترک نشد.😇
#همسر_شهید_محمدحسین_حمزه🕊🌷
@Asheghaneh_halal
🍃
🖤🍃
[• #ویتامینه ღ •]
#هردو_بدونیم
ببین…
🍃دلخوری، باش.
عصبانی هستی، باش.
قهری، باش.
💞هر چی میخوای باشی، باش.
ولی،
🍃حق نداری با من حرف نزنی،
فـهمیدی!؟
ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇
[•ღ•] @asheghaneh_halal
/💔/
#کوثرانه
حضرت امیر
حیدرِ کرارِ مدینه
زمانی که میخواستن حضرت زهراس
رو از رسول الله خواستگاری کنن
اومدن پیش حبیب الله و زانو زدن
وقتی حضرتِرسول آگاه شدند
به علی فرمودن
علی جان تو چه داری
که زهرامو به تو بدم
فاتح خیبر از دارِ دنیا
سپر و شمشیر و اسب داشت..
حضرت فرمودن
تو مردِ جنگی و دلاورِ میدان
شمشیر و اسبت را نگه دار
"سپرت" را بفروش و
خرج دخترم کن
ولی
نگفته بود که زهرای من
خودش برایت "سپر" میشود
نگفته بود که دست زهرا
برای ولایت تو "سپر" میشود
نگفته بود سپری بهتر؛
از آنِ تو میشود..
که همانطور هم شد..
در حجة الوداع
در غدیر خم
همه دستها برای تو بالا رفت
برای بیعت باتو؛ برای امامت تو
اما چرا مدینه
حتی یکی از آن دستهای یاری را
برای امامتِ تو
برای "هل من ناصر" تو
بالا ندیدیم؟
هرچه دست بود
حرمتِ زهرای حیدر را شکاند
هر چه دست بود
برای مادر جوانِ ما بالارفت..
و تنها دست یاری؛
دستِ زهرا بود
که برای همسرش
برای امامتِ علی اش
بالا رفت و
یاسِ علی را
یاس محمد را
کبود کردند
بمیرم برایت مادر💔
عجل وفاتی فی روضة الزهرا س💔
#بےنشان
#التماس_دعای_شهادت
#مادرِماجـوانبود💔
#یازهرا
@asheghaneh_halal ••
/💔/
🖤•🌼•🖤
#قائمانه
صاحبعزای فاطمه آقا،بیا بیا
بزم عزای فاطمه برپا،بیا بیا{🏴}
ای زائر همیشهی آن قبر بینشان
بنما مزار فاطمه پیدا بیا بیا{💔}
تاآن که یک نظر به جمالت نظر کنم
ما را کشانده ای به کجاها بیا بیا{🍂}
در پشت درب خانه تو را کرده او صدا
درمان درد امابیها بیا بیا{✨}
#السلامعلیالمهدیوعلیآبائه
#اللهمعجللولیکالفرج
#آجرکاللهیاصاحبالزمان
#سهشنبههایجمکرانی
#فاطمیه
@asheghaneh_halal
🖤•🌼•🖤
🕌🍃
#قرار_عاشقی
بهـر حاجات
اگـر دست دعا برخیـزد ••|🖐
دلبــرے هست به هـر حـال به پاخیــزد
لطف آقاے••| 💚
خراسـان زهمـه بیشتــر است
هـرزمـان ازدل پـر درد صـدا برخیــزد
🕌🍃 @asheghaneh_halal
▪️🍃
#همسفرانه
مبتلایم ڪردهاے،
درمان نمیخواهم ڪه عشق
بے گمان شیرینترین
بیمارے دورانِ ماست...!!
▪️🍃 @asheghaneh_halal