kesa-hadadiyan_0.mp3
2.09M
🖤'
#خادمانه | #ثمینه
• شب دهُم چلھے حدیث ڪساء •
وقتی انسان حدیث ڪساء
را با اعتقاد بخواند، از گردنھۍ مشکلات رهایی میابد. یعنی یا مشکل او برطرف میشود، یا آن مشکل دیگر برای او مشکل نمیشود؛ بیاهمیت میشود.
- استاد فرحزاد.🌱
+درد و دل و حاجترواییهاتون:
@Daricheh_khadem
#ختم_چهل_روزه
#التماس_دعا
#حاجتروابشید💚
- عالَمبھفَداےچادرخاڪےتو، یازهرا👇
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
🖤'
هدایت شده از رصدنما 🚩
•[ #خادمانه✌️ ]•
اگر به تلویزیون دسترسی ندارید،
اصلا نگران نباشید!😉✌️
پخش زنده بازی تیم ملی مراکش و فرانسه
فقط و فقط از طریق لینک زیر😍👇
از اینجا مشاهده کنید 👇👇👇👇👇
🌐 https://www.fam.ir/player/tv3/eitaa?eitaafly
آرزوی موفقیت برای
تیم ملی فوتبال مراکش 🇲🇦
#مراکش
#جام_جهانی
کانالهاے مجموعه فانوس را دنبال کنید:👇
⚽️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
⚽️ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⚽️ Eitaa.com/Rasad_Nama
∫°🍁.∫
∫° #صبحونه .∫
_🌿💖_
زلفش بگشود و داد بر باد . .
زان بوی نسیمصبح خوشبوست😌♥️
_🌿💖_
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍁.∫
◦≼☔️≽◦
◦≼ #مجردانه 💜≽◦
.
.
┊❤️🙂┊بہ دسـت آور دݪ مـن را
┊👀👥┊چہ ڪارت با دݪ مـردم !؟
┊😉💫┊تو واجـب را بہ جـا آور
┊🎈🚶🏻♀┊رهـا ڪن مستحـب ها را :)
.
.
◦≼🍬≽◦ زنده دلها میشوند از؏ـشق، مست👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◦≼☔️≽◦
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
♥️√° همیشہ وقتے در ڪارها؎ منــزل ڪمڪم مےڪرد، از او تشڪر مےڪردم.
🌷√° اما مےگفت: این حــرفها؎ یڪ همسر بہ همســرش نیست؛
شما باید بھـترین دعــا را در حق من ڪنید، باید دعا ڪنید شھیــد شوم.
💔√° اوایل من از گفتـن این دعا ممانعت مےڪردم و دلم نمےآمد اما آنقــدر اصــرار مےڪردند،
تا من مجبــور مےشدم دعا ڪنم شھیــد شود،
اما از تہ دل راضے نبودم…
🌷شـهـیـد مدافع حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
|• #مجردانه 😇.|
.
.
لطفا با ڪسی ازدواج ڪنید ڪه ساڪن یه دنیا باشید...🌎
اگر شما همه آدما رو خوب و مهربون میبینید مگر خلافش ثابت بشه و
طرف مقابلِ شما دنیارو بد و جنگی میبینه و تمام توجهش به اینه ڪه دنیا یه بازارِ دروغِ بزرگه و آدمها👥
دزدهای این بازارن...😶
لطفا وصلت نڪنید😒
چون دزدی با خوبی و مهربونی جور در نمیاد😔
حواست باشه🧐✋
#آرامش
#ازدواج_موفق
#خواستگاری
.
.
|•🦋.|بہ دنبال ڪسے،
جامانده از پرواز مےگردم👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
∫°🍊.∫
∫° #ویتامینه .∫
.
.
🌱°• در برابر جمع و یا حتے در حضور
بچتون از همسرتون انتقاد نکنید.
📌همیشه عصبانے شدن و بهانهگیرے
به شما کمک نمےکند.
شاید برخے از اوقات لازم باشد
سکوت کنید و در برابر اشتباه همسرتان
حرفے نزنید😌✌️
.
.
∫°🧡.∫ #ما بہ غیر از #تو نداریم، تمناے دگر👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍊.∫
enc_16416804756010245083287.mp3
6.31M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
.
#محمد_حسین_حدادیان🎙
🥀یکجهان روضهو یکچشم پراز نم داری آهآقای غریبم به دلت غم داری
دردِ بیمادری ای کاش دوایی میداشت
فاطمیّه شده و اشک دمادم داری😭
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
•[🎨]•
•[ #پشتڪ 🎈]•
حیدر میسوخت...
-بلندشو خانوم خونم
-بلندشومگهنمیبینیغریبیعلیرو💔
•[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•[🎨]•
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_بیستم] هر دو را به خانه شان رساندم و خود
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_بیستویکم ]
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
امون از چشم های تو ،
از این زیبای خواب آلود
ندیدن کی تو رو می خواست ،
ندیدن عاشقت کی بود!
تحمل یعنی اینکه تو بفهمی معنی درد رو
نمیدونی چه چیزایی بهم می ریزه یه مرد رو
دوباره شونه های تو ، دوباره های های من
چه جای خوبی آغوش! برای درد های من
صبح ساعت هشت راه افتاده بودم ،
بعد کلی سفارش مادر و پدر!
با سعید هم دیشب تلفنی صحبت کردیم
و او هم پس فردا راهی کاشان بود.
صدای آهنگ را بلند تر کردم ، با وجود حالت سنتی اش عاشقش بودم !
تو از یک پنجره میری، تموم منظره میره
ما از هم خاطره داریم ، مگه این خاطره میره؟!
نمیدانم چرا یک حس خاصی قلقلکم می داد ، نمیدانم دلشوره بود یا ذوق ؟! ترس بود یا استرس؟! هر چه که بود دل خراب کن بود همین !
بعد کمی رانندگی نزدیک ظهر در میانه راه توقف کردم ، با ساندویچ هایی که خود مادر درست کرده بود سرگرم ناهار شدم ، هر چند غذا تنهایی نمی چسبید !
بعد کمی استراحت با چاشنی فکر و خیال
به راه افتادم.
رانندگی برایم کار جذابی بود ،
پیچ و خم جاده هم جذاب ترش می کرد !
بین راه منظره خوبی اگر می دیدم چند دقیقه ماشین را کنار جاده پارک می کردم و مشغول عکاسی می شدم !
به شهر بابل که رسیدم
مقابل فروشگاه بزرگی ایستادم !
بعد قفل کردن ماشین ، وارد فروشگاه شدم،
عینک آفتابی ام را بالا دادم و نگاهی به دور و اطراف کردم .
یک شانه تخم مرغ ، دلستری با طعم هلو ، شیر و پنیر همراه کمی تنقلات خرید های امشبم بود !
بعد کشیدن کارت رو به خودم گفتم :
مهمون خودمی امشب ریحانه بانو !
بعد هم به این خل بازی هایم خندیدم .
به گفته شان یک ربعی فاصله بود
تا روستای بیش مله !
اسمش آنقدر برایم جالب و قشنگ بود
که هی قصد تکرارش را داشتم!
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_بیستویکم ] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_بیستودوم]
نگاهی به روستا کردم
خیلی زیبا تر از عکس هایش است !
یک سمت جاده ، رودخانه ای پر آب موجود بود که آن ورش،خانه های شیروانی دلنواز مخصوص شمال بود .
پشت خانه ها هم دشت بود ، یک دشت سر سبز که آدم را یاد داستان های فانتزی می انداخت !
حدود دو ماهی مهمان این روستا بودم، برای عکاسی قانونی از همه جا ، مجوز را باید تحویل دهیاری می دادم .
بعد کمی پرسش و پاسخ و شنیدن لهجه زیبای مازندرانی اشان، مقابل دهیاری توقف کردم !
شال لیمویی رنگم را مرتب کردم ، با نگاهی به آینه جلوی ماشین و چک کردن آرایش کمرنگم مجوز را بر می دارم و پیاده می شوم .
بعد کمی صحبت و معطلی به طرف ماشین می روم که نگاهم درگیر مدرسه خیلی کوچک روستا شد .
مردی قد بلند و سر به زیر از پله های مدرسه پایین آمد،با تعجب نگاهش کردم، به تیپ و چهره اش نمی خورد که مال خود این روستا باشد .
کنجکاوی امانم را برد،
جلوتر رفتم و سلام کردم!
با آرامش بدون نگاه جواب سلامم را داد !
صدایش جذاب و مردانه بود !
_شما معلم هستین اینجا ؟!
شمرده پاسخ می دهد : بله !
نگاهی میکنم ، دوست دارم نامش را بدانم
خوش آهنگ می گوید :
نواب هستم
دلم می خواهد نام کوچکش را بدانم،
اما حرفش مانعم می شود :
با اجازتون یا علی
مات رفتنش می شوم ،
تازه صحبت من گل انداخته بود خب!
ترسید بخورمش؟!
یا علی آخر حرفش را با خود زمزمه میکنم !
سوار ماشین می شوم :
خب دختر فضول مگه مجبوری نرسیده پاشی بری ، که اینطوری سنگ رو یخ بشی ؟!
دستم را جلوی دهانم گرفتم :
عه عه بچه پرو ؛ ادایش را در آوردم
"نواب هستم " میخوااام صد سال نباشی اصلا !
به راه افتادم و با کمی پرس و جو منزلی
که دانشگاه برای دو ماه اجاره اش کرده بود پیدا کردم .یک خانه نقلی سقف شیروانی ، با یک حیاط کوچک اما زیبا !
بوی دریا را قشنگ میشد حس کرد از اینجا !
وسایلم را جا به جا کردم و داخل خانه گذاشتم .
مواد خوراکی را هم درون یخچال کوچک قرار دادم .
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal