eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #رمان_ضحی #قسمت_نهم اون شب ژانت خونه نیومد و چون سابقه نداشت یکم نگران شدم
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . . حالا دیگه کتایون هم بلند شده بود و سعی میکرد با دستهاش ژانت رو کنترل کنه و من خیلی آروم به نمایششون خیره شده بودم... کاش یکی به من هم میگفت اینجا چه خبره... چرا من رو قاتل خطاب کرد؟! وسط مشاجره شون کتایون برگشت طرفم و به فارسی گفت:تو برا چی اینجا وایستادی... برو تو اتاقت دیگه چی رو تماشا میکنی؟! جدی و شمرده گفتم:مثل اینکه یه سر دعوا منم نباید بدونم برای چی انقدر بهم توهین میشه و دلیل این رفتارا چیه؟ میخوام حرف بزنه! میخوام بدونم چه مشکلی باهام داره شاید تونستم حلش کنم.. اصلا معنی حرفش چی بود چرا منو قاتل خطاب کرد؟ شاید منو با کسی اشتباه گرفته... شمرده تر جواب داد:نمیتونی حلش کنی چون با خود خودت مشکل داره... اشتباهی در کار نیست... بعد بلند تر گفت:پس برو تو اتاقت لطفا... تمام تمرکزم رو گذاشته بودم روی اینکه فقط عصبانی نشم... ژانت که تمام مدت گیج نگاهمون میکرد و چیزی از حرفهامون سر در نمی آورد با داد آخر کتایون دستاش رو با شدت پس زد و اومد طرفم... با دست محکم زد روی سینه م و گفت: _چرا گورتو از اینجا گم نمیکنی از عذاب دادن دیگران خوشت میاد؟ چرا ژست آدمای خوب رو به خودت میگیری و حال منو بیشتر بد میکنی چرا خودتو به اون راه میزنی واضح تر از این بگم نمیتونم تحملت کنم از اینجا برو... تمام این جملات رو با داد روی سرم می ریخت و من تمام مدت خیلی جدی توی چشمهاش خیره شده بودم... نفس عمیقی کشیدم بلکه صدام مثل اون بالا نره... با صدایی که از شدت خشم دورگه بود اما شمرده و آروم گفتم: _باشه... اگر تا این حد مایه آزارم از اینجا میرم... ولی قبلش باید بهم بگی چرا... تو نمیتونی بی دلیل منو از خونه ای که اجاره کردم و حقمه توش آسایش داشته باشم بیرون کنی من حق دارم بدونم به چه گناهی با من اینطور رفتار میکنید... چرا به من گفتی قاتل؟! کتایون ژانت رو کشید و روی مبل نشوند:دکتر بهت چی گفت تمومش کن دیگه... بعد خودش برگشت و روبروم ایستاد:اگر دلیلشو بهت بگم از اینجا میری؟ توی چشمهاش نگاه کردم و با اطمینان گفتم:اگر قانع بشم حتما... عصبی خندید:همتون خدای مغلطه اید... همین الان گفتی اگر بگی چرا میرم. اونوقت الان میگی قانعم کن... گره ابروهام پررنگ تر شد:خب معلومه که باید قانعم کنی تو منو چی فرض کردی؟ اونقدر منو آدم سفیهی دیدی که سر سیاه زمستون تو مملکت غریب خودمو آواره کنم بدون هیچ دلیلی؟ با چه وجدان و با چه عقلی از من میخوای بدون دلیل از خونه ای که حق قانونیمه بلند شم اونم تو این فصل که تو کل این شهر درندشت یه اتاقم گیر نمیاد... نکنه انتظار دارید کارتن خواب بشم و زیر پل بخوابم بخاطر چیزی که اصلا نمیدونم چیه! اما اگر دلیل منطقی و قانع کننده داشته باشید و آزاری از من به شما برسه  قول میدم هر چه سریعتر اینجا رو تخلیه کنم... حالا هم اگر حرفی هست میشنوم اگر نه باید برم به پروژه م برسم خیلی کار دارم... کمی مکث کردم ولی هر دو ساکت بودن... پشت کردم که برگردم اتاق که کتایون کلافه گفت:دلیل منطقی میخوای؟ برگشتم طرفش:مسلما... _پس وایسا گوش کن بعدم برو و راحتش بزار... دست به سینه مقابلش ایستادم:میشنوم... شمرده گفت: ژانت دلش نمیخواست اینجا رو با کسی شریک بشه و با اصل شراکت مشکل داشته و هنوزم داره ولی بجز این با شخص تو خیلی بیشتر مشکل داره و اصلا نمیتونه تحملت کنه... خنده م گرفته بود... تابحال تا این حد منفور نبودم برای کسی! _خب چرا نمیخواد اینجا رو با کسی شریک باشه؟ _این به تو مربوط نمیشه _خب منو چرا نمیتونه تحمل کنه؟ _آهان.... این دقیقا همون قسمتیه که به تو مربوطه... چون تو اونو یاد یه اتفاق وحشتناک میندازی که میخواد فراموشش کنه... یاد یه تفکر مسموم و آدمکش، یاد تهجر و خشکی و مردم آزاری، یاد خونریزی و ناامنی... کم کم داشت مشخص میشد که مشکل از کجاست... همون چیزی که حدس میزدم... کتایون اما کماکان ادامه میداد: _چون شماها آدم های مریضی هستید که میخواید نظم همه جا رو بهم بزنید با کلمه ی صلح مشکل دارید جنگ طلب و متوهمید...چون... . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 . پدرانه بغلم کرده از آن روزی که گشته‌ام دور سرش از سر دوش پدرم . ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
هدایت شده از هیئت مجازی 🚩
•••❈❂🌼🍃 از جزء بیست و نهم قرآن کریم: یادمون باشه به خاطر رفاه زن و بچه و جلب رضايت دوست و آشنا، خودمون رو جهنمى نكنيم. چون اون دنیا، هيچ کدومشون به داد ما نمى‌رسن. 🌼 سوره معارج، آیه ۱۱-۱۲ http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi •••❈❂🌼🍃
«🍼» « 👼🏻» 🧕مامانم دُفته شال ۱۴۰۷ روز قُدش و ۲۲ بهپن پشت همدیده اسن🗓 و مام هَدو لوز میاییم تو حیابونا🎤📢 تاژشم من تا اونموقع بزرگتل میشم💪 ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ •❤️چگونه بچه‌ها را به نماز علاقه مند کنیم؟ •🌹 نمازتان را قشنگ بخوانید. یک محل خاصی برای نمازتان داشته که معطر باشد. وقتی نماز باحالِ شیرین می‌خوانید، همینطور که خدا خوشش می‌آید، بچه هم خوشش می‌آید، چون فطرت الهی دارد. •👈اگر یک حرف تندی، اشتباهی به بچه‌ات زدی، صدایش کن و بگو من این رفتار را با شما کردم، متوجه شدم که اشتباه بود. من را حلال کن. طبیعتاً می‌گوید حلال کردم. شما بگویید نه. خدا هم باید من را حلال کند. دو رکعت نماز بخوان و از خدا بخواه که خدا من را ببخشد. میدانی بچه چه می‌گوید؟ پیش خودش می‌گوید: 《زنده باد نماز》 🎤 آیت الله حائری شیرازی «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . ‌‌𝑌𝑜𝑢'𝑟𝑒 𝑇𝒉𝑒 𝐿𝑖𝑔𝒉𝑡 𝑂𝑓 𝑀𝑦 𝐿𝑖𝑓𝑒!♥️ تو نور زندگیمی! . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗
𓆩🌸𓆪 |' .| . ﮼𖡼 ما این طرفی➡️ آن طرفۍ را نشناسیم⬅️ ﮼𖡼 ما پشتِ سرِ عشق❤️ طرفدار شماییم😌 |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1779» . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 𓆩🌸𓆪
4_5791669660994765503.mp3
3.43M
..♢ ⃟🧡.• 〖〗 • • 💎 دعای سحر در سحرهای ماه رمضان💚 💠 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِیُّ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ... 🔹دعای سحر بسیار عجیب، اسرارآمیز و عظیم است... 🔸خواسته‌های بسیار عظیمی در این دعا هست که فقط به اعتبار اذن ائمه علیهم السّلام جرأت می‌کنیم آن‌ها را بر زبان بیاوریم... 🔹این دعا راه سلوک به سمت قرب الهی، راه عبور از نقص به کمال، از کثرت به وحدت، از تعیّن به لاتعیّنی را برای انسان باز می‌کند... ..🌿 • • +میخونَم هَـر سحـر آروم سلام الله عَلے سیدنا المظلـوم :) ..♢ ⃟🧡.• Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
Joze30.mp3
4.29M
シ⟯ • • تندخوانی جز ۳۰/استاد معتز آقایی ختم امروز به نیت: شهید مهدی لطفی نیاسر التماس دعا❤️🍃 • • +شهرُ الرَمضان الّذی اُنزِل فیهِ القُرآن..♥️ 📖⃢💫 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
≈|🌸|≈ ≈| |≈ . . 💚 و تو آن خوب‌ترين خبرے ڪه خداوند، عالم را از شوق آن پُر خواهد ڪرد .... 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لولیک الفرج . . ≈|💓|≈جانے‌دوباره‌بردار، با ما بیا بہ پابــوس👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ≈|🌸|≈
•‌<💌> •< > . . 『🦋』 برای من ايمان، تقوا و اخلاق نيكو از همه چيز مهمتر بود و تو همه اينها را با هم داشتی. 『🌿』 من باور داشتم كه بركتی كه در زندگی يك پاسدار است، برکتی الهی است… تو سرباز امام زمان(عج) بودی… 『🌷』 دايی‌های شهيدت كه چقدر دوستشان داشتی… چقدر به آنها ارادت داشتی… گفتی: آنها الگوی زندگی تو هستند و می‌خواستی مثل آنها باشی… 『🌸』 یادت هست… خانه پدرت بوديم وقتی برای اولين بار درباره ی اعزام به سوريه با من حرف زدی… 『❤️‍🩹』 ميخواستی مرا آماده كنی… اين عادت تو بود… هيچ وقت بدون رضايتم كاری نميكردی… هر جور كه بود رضايتم را ميگرفتی… 『😭』 اما آن روز… همين كه اسم سوريه را آوردی، بی اينكه بخواهم و بی اينكه بدانم چرا… اشكهايم جاری شد. بی امانِ بی امان…💔 🌷شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◗ 🧩 (History) ◖ . 🎯 عشق واقعی مثل فلوید و وایولت! 👥 فلوید و وایولت دو عاشق واقعی بودند. بعد از ۶۷ سال زندگى مشترک در حالیکه تختهایشان بهم چسبیده بود و دستهای هم را گرفته بودند، در يك ساعت از اين دنيا رفتند! اولین ديدار آنها در دبستان بود. . چه برایمان آورده ای، مارکووو⁉️😬 ◖🧳◗ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal