eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• وَوَصْلُكَ مُنَىٰ نَفْسِے و «وصالٺ» آرزوےِ وجـودم࿐჻❥⸙♥️ . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ⃟ ⃟•💫 ای کاش شبی برگردی✌️🏻 مستـانـــه ز سمــت آسـمــان برگردی🌃 ⃟ ⃟•🌱 مـا منتظـریــم روز 🇵🇸 با حضرتِ صاحب‌َ الزمان برگردی🌸 | مهدی فرجی ✍🏻 . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •📲 بازنشر: •🖇 «1954» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• هر صبح از درون دلم می‌کنی طلوع 🌤 صبحت به‌خیر، پادشهِ شعرهای من..‌. 👑 اگر به تو صبح به‌خیر نگویم، به که بگویم؟💛☕️ . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 @ASHEGHANEH_HALAL •𓆩🌤𓆪•
•𓆩⛵️𓆪• . . •• •• [🧣]‌‌ من همان طفل دبستانی [🙊] پر شور و شرَم [🍁] و تو پاییز قشنگی [❤️] که مرا عاشق کرد ✍️نرگس‌ صرافیان‌ ‌‌‌. . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⛵️𓆪•
•𓆩🥨𓆪• . . •• •• تصمیم2⃣: گفتیم که توی بعضی آمارها گفته شده که بیش‌ترین دلیل مراجعه دختران به مرکزهای مشاوره، تصمیم‌گیری برای ازدواجه 🌸👈 برای تصمیم‌گیری، نکاتی گفته شده که خوبه بدونیم: 💜 اینکه همینطور که توصیه مشاورانه تلاش کنم تصمیم‌گیری‌مون از روی عقل باشه و نه احساس 💚 اینکه فراموش نکنیم که ما باید تصمیم‌گیرنده باشیم، اما اگر این‌ دست و اون دست کنیم و مدام تصمیم‌گیری‌مون رو به تعویق بندازیم فرصت‌های خوب از دست میره و دچار پشیمونی میشیم 💙 اینکه زمانی برای ازدواج، تصمیم نهایی رو بگیریم که در جلسات با گفتگو و پرسش و پاسخ‌های متعدد با خواستگارمون به تفاهم رسیده باشیم 💜 اینکه یادمون باشه هرچه دلایل‌ منطقی‌مون برای تصمیمی که می‌گیریم محکم‌تر باشه اعتمادمون به بیشتر خواهد بود پس تلاش کنیم درست تصمیم بگیریم 💛 اینکه هر چند وقت یکبار، اهدافمون رو مرور کنیم... شاید برامون مسائلی که قبلا اولویت بوده تاریخ مصرفش گذشته و نیازه انتخابمون، طبق شرایط و اولویت‌های فعلی‌مون باشه .. ‌‌‌. . 𓆩ازتوبه‌یڪ‌اشارت‌ازمابه‌سردویدن𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥨𓆪•
11.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🥿𓆪• . . •• •• 🔺بببنید چقدر قشنگ در مورد حجاب صحبت میکنند ..😍🤍 🕊•• زیبا و ••🕊 . . 𓆩صورت‌تٓو‌روسرےهاراچه‌زیبا‌میڪند𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥿𓆪•
•𓆩📺𓆪• . . •• (History) •• 🎯 ‌‌‏‌‌‌‌‌عکسی از نوجوانی سروش صحت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ . . 𓆩هوشیارپایان‌میدهدمدهوشےتاریخ‌را𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📺𓆪•
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 تو فامیل ما، عروس و دامادی رو دعوت کردن برای اولین بار، خونه‌ی برادر داماد.. حالا خانمش برای شام واسه حداقل بیست نفر جمعیت، الویه درست کرده بود با نون باگت😳 و وقتی همه متعجب شده بودن گفت ببخشید برنامه غذایی امشبمون الویه بوده نمیتونستم برناممون رو تغییر بدم..😅 اصلا از وقتی شنیدم مغزم اِرور داد🤐 . . •📨• • 712 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
YEKNET.IR - shoor - hafteghi 13 mehr 1402 - narimani.mp3
5.25M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• وقتی صبرت سر اومد و طاقتت کم شد، رو به خدا مدام در دلت بگو: اراده تو، نه اراده من به طریق تو ،نه به طریق من به وقت تو، نه به وقت من🍃 . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• روزی خودت را خواهی یافت...☕️🙂 . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_اول از پشت پرده اشک چشم در قبرستان چرخاندم.
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• او همان جا در همان ضیافت با پدرش مطرح کرده بود که این دختر کیست که این چنین مهرش به دلم افتاده است! پدر او هم خوشحال از این که بالاخره پسرش دختری را پسندیده همان شب مرا از پدرم خواستگاری می کند. از آن ضیافت یکی دو روز بیشتر نگذشته بود که مادر و خواهر بزرگترش زکیه برای خواستگاری به خانه ما آمدند. از آن ها خوشم نیامد. انگار از دماغ فیل افتاده بودند. به نظرم خیلی اشرافی می آمدند اما هر چه بود آن ها مرا پسندیدند. مادرش کلی از پسرش تعریف می کرد. از اخلاق خوبش، ایمانش، از نجابت و چشم پاکی اش. هنگامی که از او تعریف می کردند در دلم می گفتم اگر چشم پاک است پس چه طور مرا دیده است؟ انگار مادرش حرف دل مرا شنید که همان جا گفت ناخودآگاه یک لحظه چشمش به دختر شما افتاده و همان یک نظر دل او را برده است. مادرش مدام از کمالات پسرش می گفت و من سر به زیر در عالم خودم سیر می کردم. مادرش می گفت پسرش گفته باید همسرم دختری نجیب و پاک باشد و اخلاقش خوب باشد. خواهرش هم می خندید و می گفت: ماشاء الله دختر شما هم همه چیز تمام، خدا خودش مهرش رو به دل برادرم انداخت. پدرش در بازار رضا روبروی حجره آقاجان حجره ای داشت. از وقتی این خواستگاری انجام شده بود آقاجان مدام از او تعریف می کرد. می گفت پسر پاک، مومن و نجیبی است. می گفت دیپلم دارد و قرار بوده مثل برادرش معلم شود اما سر از بازار در آورده است. آقاجان می گفت آدم دست به خیری است. اهل مداراست ولی در کارش بسیار دقیق و حسابگر است . می گفت به مشتریان و همکارانش قرض و نسیه می دهد اما خودش اهل قرض و نسیه گرفتن نیست. آقاجان کاملا این خواستگار را پسندیده و به این وصلت راضی و راغب بود. مادر هم در این چند جلسه خواستگاری که با مادر و خواهرش معاشرت کرده بود می گفت خانواده خوبی هستند. فقط این میانه من نمی دانم چرا می ترسیدم..انگار گیج و منگ بودم. نمی دانستم چه چیز در انتظارم است و چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ از این که شب بشود هراس داشتم! همه خوشحال و راضی بودند جز من همه می خندیدند جز من متوجه شوخی ها و صحبت های اطرافیان نمی شدم. در عالم خودم غرق بودم و گاه گاهی لبخندی تلخ بر لب می آوردم. پدرم بازاری و سطح زندگی مان متوسط بود. غیر از من هفت فرزند دیگر هم داشت که من ششمین فرزند و آخرین دختر خانواده بودم . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•