•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
امام رضا(ع)
بر اخلاص تأکید میکردند
و دربارۀ اثر آن،
به نقل از پیامبر(ص) میفرمودند:
هر بندهای چهل روز برای خدا
مخلصانه کار کند، چشمههای
حکمت از دلش به زبانش
جاری میشود🤍
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یکسالونیمباتو #قسمت_دویستوبیستوهشتم لبخند تلخی زدم و گفتم: من
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستوبیستونهم
احمد دوباره به راه افتاد و من هم به دنبالش رفتم که گفت:
_من مجبورم
_چه اجباریه که باید این همه راه دور بیای؟
به سمتم چرخید و گفت:
میگن عکسم دست مامورای کل کشور پخشه حکمم هم اعدامه
از حرف احمد وا رفتم که ادامه داد:
خودم اهمیتی ندارم. مدارک و اطلاعاتی که دارم مهمه.
برای مخفی موندن و فاش نشدن اونا مجبورم مدتی مخفی زندگی کنم
اگر من برگردم مشهد
یا داخل هر شهر دیگه ای برم و دستگیر بشم
اگه دست شون به اطلاعات همراه من برسه یا زیر شکنجه ها دهان باز کنم جون خیلی از مبارزین و علما به خطر میفته.
من مثل حاج آقا مرتضایی قوی نیستم که زیر شکنجه جون بدم ولی دهان باز نکنم
هینی کشیدم و پرسیدم:
چی میگی؟
حاج آقا مرتضایی چی شده؟
احمد دستارش را از روی سرش برداشت و سر به زیر گفت:
بچه ها خبر دادن حاج آقا زیر شکنجه تموم کرده ...
با دست بر سرم زدم و روی زمین نشستم.
اشک در چشمم حلقه زد و گفتم:
ای وای ...
ای وای ...
بیچاره زن و بچه اش
سرم را بالا گرفتم و پرسیدم:
کی این اتفاق افتاده؟
زن و بچه اش می دونن؟
احمد هم روی زمین نشست و گفت:
انگار یک هفته ای میشه.
یکی از زندانیا و هم بندیاش با واسطه خبر رو به بچه ها رسونده.
خود ساواک هنوز چیزی به خانواده اش نگفتن.
دلم برای خانم حاج آقا مرتضایی سوخت.
جوان بود. شاید دو سه سالی از من بزرگتر بود و با دو بچه کوچک چنین داغی بر دلش نشسته بود.
با بغض از احمد پرسیدم:
از کجا مطمئنین خبر راست باشه؟
شاید دروغ باشه ...
ان شاء الله که دروغه ...
خدا به زن و بچه اش رحم کنه بچه هاش تو این سن یتیم نشن.
احمد دستم را گرفت و مرا از روی زمین بلند کرد و گفت:
ما هم از ته دل دعا می کنیم خبر دروغ باشه
ولی هم من هم حاج آقا هم همه مون وقتی قدم تو این راه گذاشتیم این روزا رو هم دیدیم.
ما از مرگ نمی ترسیم.
مطمئنم حاج آقا نه فقط از مرگ از هیچ چی نمی ترسید.
زن و بچه اش رو هم به خدا سپرده بود و می گفت چه من باشم چه نباشم خدا خودش هوای بنده هاش رو داره رها شون نمی کنه
ولی رقیه ...
من می ترسم
من از این که به خاطر من تو یا خانواده ام آسیب ببینین می ترسم.
هر بلایی سر خودم بیاد باکی نیست
ترسم اینه بفهمن نقطه ضعف من شماهایین و سراغ شماها بیان
ترسم اینه به خاطر من عمدا بلایی سر مادر و خواهرم آورده باشن و همه ازم مخفی کرده باشن
این فکر و خیالا داره دیوونه ام می کنه
خیلی شبا خوابیدم و با کابوس این که تو رو گرفتن بردن اذیتت می کنن تا به من برسن از خواب پریدم
بلایی سر شماها بیاد من خودم رو نمی بخشم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستوسیام
_با این فکر و خیال ها فقط خودت رو داغون می کنی
ان شاء الله هیچ وقت این اتفاق نمی افته
احمد آه کشید و گفت:
کاش دوسِت نداشتم رقیه
کاش همه وجودم نبودی
کاش هیچ وقت وارد زندگیم نمی شدی
کاش هیچ وقت نمی دیدمت ...
از حرف هایش بغضم گرفت.
با بغض گفتم:
از این که منو گرفتی پشیمونی؟
بغضم آن قدر سنگین بود که حس خفگی داشتم
احمد دست روی بازوهایم گذاشت و گفت:
حتی یک لحظه هم پشیمون نیستم.
تو شیرین ترین قسمت زندگیم هستی
همه وجودمی
بابت داشتنت پشیمون نبودم و نیستم.
از این که کنار من باشی و آسیب ببینی می ترسم
از این که این همه به خاطر من اذیت شدی پشیمونم
کنار هر کی دیگه بودی غیر از من ...
هینی کشیدم و اجازه ندادم جمله اش را کامل کند:
احمد این حرف رو نزن ...
هیچ وقت اینو نگو
رقیه بدون تو معنا نداره
من مال تو أم
زن تو أم
هیچ وقت منو به غیر از کنار خودت تصور نکن
من با تو خوشبختم
بدون تو هیچ وقت این خوشبختی اتفاق نمی افتاد.
حتی زدن این حرفا هم قباحت داره
من هیچ وقت کنار تو اذیت نشدم
من با تو خوبم
آرامش دارم
بدون تو و دور از تو آسیب می بینم
من تا پیش تو و کنار تو باشم انگار تو امن ترین جای دنیام.
خودم را سینه اش چسباندم و گفتم:
مگه برای من از این بغل جایی امن تر هم هست؟
احمد مرا محکم در بغل گرفت و روی سرم را بوسید.
آه کشید و گفت:
چه قدر خوبه که تو رو دارم.
با حرفایی که می زنی آرومم می کنی
میشی آب روی آتیش
دقیقه ای در آغوش هم ماندیم تا دل مان آرام بگیرد.
خودم را از آغوش احمد بیرون کشیدم و با خنده گفتم:
ما هم انگار از دلتنگی عقل مون رو از دست دادیم این جا هم رو بغل کردیم نمیگیم یکی ببیندمون.
احمد دستش را دور کمرم حلقه کرد و در حالی که هم قدم با هم راه می رفتیم گفت:
تو این بیابون پرنده هم پر نمی زنه چه برسه به آدم
این روستا کلا ده پونزده تا خانوار داره همه هم صبح زود رفتن سر زمین.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
••᚜تو🌱
مرا جستوجو میکنی🔍
یا من تو را ❤️
ای✨
چشمِ☺️
شیرین دلربا😍 ᚛••
منوچهر آتشی ✍🏼
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1273»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩💌𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
دلایل نداشتن خواستگار 2:
گفتیم که
دلایل خواستگار نداشتن یه دختر رو
میشه به دو گروه تقسیم کرد:
⛅ گروه اول:
#دلایل_فردی
🍃 سه تا دلیل فردی رو
یعنی دلیلی که خود فرد باعثش میشه
گفتیم، امروز هم سه تا دیگه..
💙 چهار. #غرور
بعضی از دخترها، نسبت به همه
نگاه برتریجویانه دارند؛ یعنی
خودشون رو بالاتر از بقیه میبینند
این نوع رفتار، شاید در نگاه اول
باکلاس بودن جلوه کنه😎، ولی
عملا باعث دور شدن افراد از ما
میشه و درمواردی، خواستگارها
رو کم میکنه. البته دربرابرش،
دست کم گرفتن خودمونه که
اون هم خودش از موانع ازدواجه
💚 پنج. #شخصیت_خاص فرد
بعضی از دخترها، تیپ شخصیتیِ
خیلی منطقی و خیلی قانونمداری
دارند🧐. اینطور افراد، در ارتباط
با دوستانشون، احساسات و عواطف
خودشون رو پنهان میکنند و همین
گاهی مانع از این میشه که برای فرد
خواستگار معرفی بشه
💜 شش: #ایراد_گرفتن های زیاد:
برخی دخترها در ابتدا اظهار میکنند
که خیلی کمتوقع و سادهگیر هستیم،
اما همین که زمان انتخاب خواستگار
میرسه، دچار وسواسهای بیهوده میشن؛
مثلا چرا خانوادهش پرجمعیته، چرا
شغلش اینطوره و...
که همین وسواسها به مرور زمان،
خواستگارها رو از ما دور میشه
#ادامه_داره..
.
.
𓆩ازتوبهیڪاشارتازمابهسردویدن𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💌𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
مرا
به بوے خوشــ🌸ـــت
جـ💖ــان ببخش و زنده بدار
که از #تُ
چیزے ازین بیشتر
نمےخواهم 🥰
#حسین_منزوی
#البته_در_کنار👇🏻
#غنچهے_باغچهے_زندگیمون🌹😘
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
14.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🎀𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
یھ میان وعـ👩🏻🍳ــدهۍ
جـ🥕ــذاب
و خوشـ🥞ـمزه
مخصوصِ نو عروسا😉😋
↻حتما درستش ڪنید🌸🍃
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🎀𓆪•
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
خانوم گل🌸
اینو بدون ک مردها نیمی از قدرتشون رو از جیبشون میگیرن💳💰
👈 بنابراین اگر شوهرتون وضعیت مالی خوبی نداره بهش ایراد نگیرید❌
بلکه با کلامتون از تلاشی که برای شما میکنه قدردانی کنید♥️
روزی رسون خداست😍
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
•𓆩🥸𓆪•
.
.
•• #منو_بابام ••
💬 پدرم سکته کرد😔
به پزشک گفتم چند لحظه تعادلش و تکلمش رو از دست داد. دکتر گفت: "آره بابا؟ حرفای دخترت رو تایید میکنی؟☺️" بابام گفت بله ولی من تکلمم رو از دست ندادم. دکتر گفت: پس چرا جواب دخترت رو نمیدادی؟ بابام گفت: چون لزومی نمیدیدم صحبت کنم🤨😄
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 830 •
#سوتے_ندید "شما و باباتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩بابابا،حالدلمخوبه𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥸𓆪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
صدای ملکوتی(:
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
همرنگ آسمان حرم میشود دلم❤️
وقتی که میرسم به زیارت، کنار صحن✨
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•