#همسفرانه
یہ روز نگاه کردم تو چشماے حاجـ
ابراهیمـ ، گفتمـ(😊) :
ابراهیمـ چشمات چقدر قشنگنـ(😍)
گفتمـ : چشماےتو خیلے زیبان و خدا
چیزاے زیبا رو برا ما نمی ذارـہـ(😔)
تو دنیا برا خودش بر مےدارـہـ(😕)
مطمئنم حاجے تو وقتی شهید بشے
سرت جدا مے شہ چشماتو(👀) خدا
مے برـہـ(😑)
همسر حاج ابراهیم همت مے گه :
چشماےابراهیم من بہ خاطر این
قشنگ بود 👇
💠بہ خاطر اینڪه این چشم ها
هیچوقت به گناه باز نشد(😓)
💠هر وقت خونہ بود ، سحر پا
مےشدم میدیدم چشماے قشنگ
حاج ابراهیم دارن در خونه خدا
چه اشکے(😭) می ریزن . . .
گفتمـ : من مطمئنم این چشما رو
خدا خاطر خواه شده(❤️)
❣چشمات نمی مونه❣
آخرش هم تو عملیات خیبر از
بالاے دهانش و لبهاش سرش
رفتـ(😢)
چشما رو خدا ، با قابش برداشت
و
برد(😇)
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#عاشقانہ_حلالے_باشیـم💛🍃
ڪلیڪ نڪن عـاشق میشے😜👇
▪>🌸<▪ @asheghaneh_halal
°•| #ویتامینه🍹 |•°
🌸••امام باقر(ع)••🌸
||همان گونہ
ڪہ مردان دوست دارند
زينت و آرايش را در زنانشان ببينند،
زنان نيز دوست دارند؛زينت و آرايش
را در مردانشان
ببينند.||
📚••مڪارم الاخلاق،ص۸۰••📚
#توزندگےمتاهلے
#همہ_چےدوطرفہ_اس😉
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
😜•| #خندیشه|•😜
#از_حـاء_عین_تـا_جمـال_خاشقچے✍
دڪتـــــر حســن روحــانے
فـــــرمودند👇😂👇
نقـــد ڪردن نمـــڪ اسـت😂
همـــینه ڪه دولتـــتون فشــار
خـــون گــــرفتــه😜😅
بنـــده رو تــا نیــومدین
بگــــیرین اعتــــراف
مےڪنم❌❌❌
شخـــصا نـــه جــناب حســن جان
و قـــبول دارم نه دولتشــــو😂😂😂
شمـــا ڪه مــا رو توے
زنــدان اقتصــادے
حبـــــس 🙂😃
ڪــــردیـــد😂😂😂
از نظـــره فیـــزیڪے هم مــا رو ببـــریـد
زنـــــــــــدان😉😁
حڪـــم رو هم بدید حــــبس ابــــد😎
ڪیه ڪه حــرف بــزنه😐
حــالا خـــوبه اینجـا
مــا نقــد ڪنیـم👌👌
حـــرف حـــق برنیــم👊
فقط زنـــدانیمون میڪننـد
اونم 7 مــاه😌😄
امــا عربستــانیا 🇸🇦
خیلے در مـواجه با حرف حق
و نقـــد👊
خطـــــرنــاڪنــد👊👊
قطـعه قطـعه مےڪننــد👊
و بعـــد مےگن🎤
ڪے بود ڪے بود مــن نبــودم😂
خـــداقــوت بــده
بهشـــون😏😅😂😜
#حسن_عباسی
#حسن_عباسی_تنها_نیست
#آمریکا
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے_بدون_قید_لینڪ⛔️
ڪلیڪ نڪنے قطعه قطعه میشے😂👇
•|😜|• @asheghaneh_halal
#شهید_زنده
🗣حاجحسیـن یڪتا:
هرچے شرایـط زیـارت #اربعیـن
سختتر بشـہ، نہ تنهــا از شڪـوهِ
ایـن حمـاسہ ڪم نمیشــہ!
بلڪـہ بہ زیبـایےِ ایـن
حمـاسہ اضـافہ میشہ👌😇
ایـنو از زینـ💚ـب(س) یـاد گرفتیــم؛
ڪہ در شــرایط سخـت؛
خـالـقِ زیبـایےهـا باشیــم..😌✌️
#بطلب_حضـرت_اربـاب❤️
#اربعیـن_حمـاسہ_زیبایےهـا😍
🕊| @asheghaneh_halal
🌹/ #آقامونه \🌹
🔸یکی از مسئولین وقت در کنار مصلیّٰ
یک ساختمانے(🏚) به عنوان مَقرّ #رهبری ساخت ، آقــــــا از آنجا بازدید کردند ، ولے نرفتند(😳)
🔹یکے از آنها به من گفت :
به آقا بگو هواے آنجا بهتره و چند دلیل
دیگر . . .
وقتی من به حضرت آقا گفتم ،
🔸آقا فرمود:
من یازدهـ۱۱ سال است ، اینجا هستم و
این مدت اصلا احساس هواے بد(😷)
نکردم ،من با بقیہ مردمـ(👥)هیچ تفاوتے
ندارمـ(☺️) ، ☘من هم مثل بقیه☘
✍حجتالاسلام راشد یزدی
#دقایقے_با_مقام_معظم_دلبرے😍❤
#روحےلھ_الفدا
°•🍃•° @Asheghaneh_Halal
°🎯| #غربالگرے |🎯°
#بے_سواد✍
✅در دور اول حضور زاکربرگ🌐
موسس فیسبوک♻️ در پیشگاه نمایندگان و اعضاے کنگره ایالات متحده آمریکا❌
سوالاتے مطرح شد که باعث
خنده حضار و همچنین واکنش
کاربران فضاے مجازی شد.
سوالاتے که بیشتر از انتقادے
بودن و تحت فشار قرار دادن موسس فیسبوک مبنے بر لو رفتن اطلاعات
شخصے بیش از ۸۷ میلیون کاربر
و دخالت در انتخابات آمریکا
چرا نمایندگانے برای پرسش و پاسخ حاضر شدند که جواب به ساده ترین سوالات و امکانات فضاے مجازے و شبکه هاے
مجازے را نمی دانند؟‼️❓❗️
✅زاکربرگ🌐 در دیدار اول
که تقریبا حدود ۵ ساعت به
طول انجامید در چند دقیقه
اول بسیار دست پاچه به
نظر مے رسید👇👇
اما سوالات بعضی از نمایندگان
کنگره ایالات متحده باعث شد
تا وے پس از ۲ ساعت پرسش
و پاسخ در جواب به اجازه استراحت
بین نیمه اول گفتگو بگوید
که مشکلے ندارد و مے تواند ادامه دهد.
❌شاید بتوان گفت که سوالات
مطرح شده در جلسه به اندازه
شوخے هاے فضاے مجازے
سرگرم کننده و خنده آور بود:
1️⃣ "اگر من با واتس اپ ایمیلے
بفرستم ... آیا این عمل تبلیغ کنندگان
شما را مطلع مے سازد؟"
زاکربرگ بدون اینکه سخن سناتور
شاتز از ایالت هاوائے را درست کند که از طریق واتس اپ نمے توان ایمیل زد
و فقط مے توان چت انجام داد
به سادگے
جواب داد: "سناتور، واتس اپ رمز
گذارے شده است
و ما دسترسے با دیتاهاے آن نداریم."
2️⃣ "چطور مدل بیزینس شما
با وجود اینکه رایگان است
مےتواند پایدار بماند؟"
✅سناتور اٌرین هچ
از ایالت یوتا با این پرسش
لبخندے را بر لبان زاکربرگ آورد
و وے در پاسخ به پرسش هچ گفت: "سناتور، ما تبلیغات داریم."
3️⃣ "فیسمَچ چه بود، و آیا هنوز فعالیت دارد؟" 😐
✅نماینده ایالت میسورے
با پرسش این سوال شاید عنوان #احمقانه_ترین_پرسش را به
خودش اختصاص داد.
چرا که هر کسے
که کوچک ترین فعالیت
در فضاے مجازے
داشته باشد مے داند که
فیسمچ اولین پروژه زاکربرگ
در دوره دانشجویے وے
بود به این صورت که
این برنامه با مقایسه دو چهره زن
آن شخصے که زیبا تر بود
را انتخاب مي
کرد. فیسمچ ۱۵ سال پیش
در خوابگاه دانشگاه هاروارد
توسط زاکربرگ راه افتاد
که در همان سال پس از چند روز توسط هاروارد بسته شد. 😐😂
سوالات این چنینے
بسیار مطرح شد
اما سوال اساسے
این است که چرا افرادے
میزبان زاکربرگ جوان بود
که حتی پیش پا افتاده ترین
دانش را درباره نت ورک
و فضاے مجازے نداشتن؟
منبع گفتگوی اول:
bit.ly/2Haj5de
فــــرنگـ بــدون سانســـــور🙄👇
📡| @Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
♥️📚 📚 #عشقینه🌸🍃 #ناحلہ🌺 #قسمت_دویست_وهفت °•○●﷽●○•° روح الله شمیم ونرگس همه اطراف من پرسه میزدن و ی
♥️📚
📚
#عشقینه🌸🍃
#ناحلہ🌺
#قسمت_دویست_وهشت
°•○●﷽●○•°
چشمام به در هواپیما دوخته شده بود
که شاید محمد با پاهای خودش بیاد بیرون،که بگه اینم به تلافی همه ی بلاها و زجراییه که سر من اوردی!در هواپیما باز شد. هشت نفر زیر یه تابوتی رو گرفته بودن که دورش پرچم ایران پیچیده بود. دستمو از تو دست بابا و سارا در اوردم.دقیقا روبه روی تابوت بودیم،از تو هواپیما که اوردنش بیرون همه ی ارزوهام پرپر شد.همه دنیا به چشمام سیاه شد،سیاه تر از همیشه .
به احترام حضور محمدم سجده کردم رو زمین .لرزش بدنم به وضوح احساس میشد.از رو زمین بلندم کردن.به قولم عمل کرده بودم،روسری سفیدی که روز عقدم سرم کرده بودم، همونی محمد واسم خریده بود روی سرم بود.محمد و همونجوری که هدیه گرفته بودمش هدیه کردم.امیدوار بودم که تو امانت داری خیانت نکرده باشم تابوتشو گذاشتن رو باند فرودگاه از خودم خسته بودم
از اشکام خسته بودم از اینکه نمیتونستم خوب نگاش کنم خسته بودم .دلم میخواست باهاش حرف بزنم
قد تمام ثانیه های عمرم که نداشتمش نگاش کنم ادمی که تا چند روز پیش دست تو دستش تو خیابونای شهر راه میرفتم و به وجودش افتخار میکردم الان تو تابوت بالای سر ماها بود
زیر لبم گفتم
_خدایا خودمو به خودت میسپرم به من صبر بده
دست کشیدم رو چشمام تا اشکامو پاک کنم و بتونم جلوم رو ببینم انگار فقط چشمای من بود و یه تابوت که رو زمین گذاشته بودنش کارشون که تموم شد گذاشتنش تو امبولانس قرار بود ببرنش
قرار بود همه ی وجودمو با خودشون ببرن.میخواستم یه بار دیگه صورت ماهشو ببینم...میخواستم بگم کجاست پس شفاعت نامه ی من؟
اخه نامرد انقد بد بودم که شفاعت نامه ام رو هم به دستم نرسوندی من از حال خودم هیچی نمیفهمیدم دنیا برام کما بود
کنار تابوتش نشستم وقتی سر تابوت و برداشتن جلو دهنم و گرفتم که صدای جیغم و نامحرم نشنوه یه صورت مظلوم
مظلوم تر از همیشه...
منی که تو عمرم تو تشییع هیچ مرده ای شرکت نمیکردم تا جنازشو نبینم
کنار جنازه ی کی نشسته بودم؟
به زور دستامو اوردم بالا و گذاشتم رو پیشونیش که سربند کلنا عباسک یا زینب بهش بسته بود دلم با دیدن صورت زخمیش خون شدمن طاقت نداشتم یه خار تو پاهای محمدم بره،برای خودمم عجیب بود چطور بعد ازدیدن صورت کبود و بی جونش تونستم زنده بمونم. کنار گوشش گفتم
_تو محمد منی؟آقامحمدم پس چرا دیگه نمیشناسمت؟شهادتت مبارک عزیزم
شهادتت مبارک
آقامحمد چرا گونه ات کبوده؟ محمد چرا لبات کبوده؟آقامحمد چرا چشمات دیگه نگام نمیکنن؟تو رو خدا باز کن چشاتو یه بار دیگه محمد تو رو خدا چشاتو باز کن ببینم چشاتو دلم واسشون تنگ شده
آقا محمدم موهات چرا پریشونه ؟
آقامحمد چرا نامرتبت کردن؟
محمد تو رو خدا پاشو ببینم قدو بالاتو
تو رو خدا حرف بزن بشنوم صداتو اصلا فقط یک کلمه بگو،یه بار دیگه صدام کن
به خدا همه ی نفسم رفت محمد زینبت بی قراری میکنه
محمد زیر چشمات کبوده،نکنه پهلوتم شکسته ؟محمد ببین الان حضرت آقا بهت افتخار میکنه،ببین الان دیگه شدی دردونه ی حضرت آقا محمد الحق که به قول مادرت مرتضی ای
مرتضیِ من شهادتت مبارک عزیز دلم.
سلام منم به خانم برسون مرتضی دوستت دارم !دستمو گذاشتم رو مژه هاش، تو این حالتم چشاش دلبری میکرد.چه رازی داشت تو چشاش ؟
_خدا شهیدا رو از روی چشماشون انتخاب میکنه
آقامحمد چرا چشات خوشگل تر شده؟
لابد چشمات امام حسینو دیده اره؟
دستمو کشیدم به چشماش و زدم به صورتم کل چادرم از اشک چشمام خیس بود انقدر اطرافم شلوغ میکردن که کلافه شدم اخرشم نزاشتن باهاش خلوت کنم. هر کی بالا سرش جیغ میکشید بابا خم شدو پیشونیشو بوسید به موهاش دست کشید و زد به صورتش مامان ،ریحانه ،علی ؛محسن هر کدوم یه سمت نشسته بودن کنارش
خواستم بگم زینبمم بیارن باباشو ببینه که چشم افتاد به محسن که با گریه سمت پای محمد و بوسید و گفت
+داداش خاک پاتم سلام منم به حضرت زینب برسون
نمیدونستم اصلا زینب دست کیه
اصلا باید به کی بگم بچمو بیارن به صورت محمد زل زدم. با تمام کبودی هاش از همیشه زیباتر بود
خم شدم چشماشو، بوسیدم تو دهنش پنبه گذاشته بودن
ادمی که همیشه دعا میکردم پیش مرگش شم که مرگشو نبینم،ادمی که با همه ی وجودم عاشقش بودم تا چند دقیقه دیگه ازم جداش میکردن و...
از گریه به سرفه افتاده بودم
هر کاری میکردن که ازم جداش کنن نمیتونستن خیلی دلم براش تنگ شده بود،حق داشتم که بعد از اینهمه روز سیر نگاش کنم ولی نمیزاشتن
دستمو گذاشتم رو محسانش و صورتشو بوسیدم کنار گوشش اروم گفتم _به آرزوت رسیدی محمدم خلاصه خیلی عاشقتم
وقتی برگشتم دیدم زینب و اوردن پارچه ی سبز کنار صورت محمد و کشیدن به صورتش دستای کوچولوشو کشیدن به محاسنش زینب که تا ده دقیقه پیش منو میدید از ترس کلی جیغ میزد با دیدن باباش اروم شده بود
#Naheleh_org
بہ قلمِ🖊
#غین_میم💙و #فاء_دآل💚
#ڪپے_بدوݩ_ذکر_نام_نویسنده_حرام_عست
هرشب از ڪانال😌👇
♥️📚| @asheghaneh_halal
°🌙| #آقامونه |🌙°
°| رهبـرمـ اے عشـقـ مــنـ ≈{😘
/° جانمـ فداے لحـظهاتـ ≈{❣
°\ شــاد باشـے همچنانـ ≈{😊
°| آیـد بســوے ما غمــتـ ≈{👌
°| در مسیر ما فروزانـ هستـ ≈{💫
°\ نــــورتـ یـا علــے ≈{🌙
/° مرهــمـ زخــمِـ دلـِ ≈{👇
°| هـر عاشقے سیدعلــے ≈{💚
#حضرت_آقا 🍃
#شبنشینے_با_مقاممعظم_دلبرے😍✌️
#نگاره(183)📸
#ڪپے⛔️🙏
🍁| @Asheghaneh_Halal
#خادمانه
بسم رب الحسـینـ💚
سلامــــ😌✋
همونطور ڪہ میدونید
داریم نزدیڪ میشیم بہ ایام
اربعین حسینے و میخوایم مثل
پارسال پویش مردمے
•[ #نصرتے_لڪم_معده]• داشتیم باشیم
⇦ این ایده اختصاصے
ڪانال #عاشقانہــهاےحلال
براے پیاده روے اربعین97 هستش⇨
زیارت اربعین یڪ جملہ اے دارد
ڪہ شاید اصلِ #زیارت_اربعین همین جملہ باشد. آنجا ڪہ مےخوانیم:
✨«وَ نُصْرَتِےلَکُمْ مُعَدَّةٌ»✨
یعنے من آمادۀ ڪمڪ بہ شما هستم!
این #اعلام_آمادگے براے نصرت، شاید
عصارۀ زیارت اربعین باشد.
براے شرڪت
در این پویش لازمہ
برحسب توانایے مالے و خلاقیت خودتون با نیت [ #خشنودے_اباعبداللـہ] و [ #ظهور_حجھ_اللـہ]
در قالب ۳ ایده پویش رو اجرا ڪنید:
1⃣:هدیہ دادن:
یڪ شاخہ گل نرگس (دست ساز و نمادین) بہ همراه طرح اختصاصے این پویش بہ زائران و موڪب داران عراقے و ایرانے✌️
2⃣:توزیع پرچم:
براے نصب روے ڪولہ پشتے زائرین پیاده روے اربعین اباعبداللـہ
3⃣:ڪمڪ معنوے
(هم بہ خودتون هم بہ دیگران):
ڪمڪ بہ دوستتون در درس و تحصیل
نگاه نڪردن بہ نامحرم
صدقہ بہ امام زمان
ڪمڪ بہ والدین
و....(این مورد خیلے گستردس و شما هرڪار خیرے رو میتونید انجام بدید)
علاقه مندان میتوانند پرینت رنگے
این طرح را تهیہ و بین زائران
توزیع ڪنند و براے تهیہ
نسخہ اصلے این طرح در سایز
ـA5 بہ آیدے زیر مراجعہ ڪنید..✋
🆔: @afsar_velaee
🌷••این پویش
با هزینہ هاے شخصے
و مردمے انجام می شود.••🌷
#وتاشهادتامامهشتمادامہدارد...
✨گزارش نحوه برگزارے این پویش در ایام پیاده روے اربعین ان شاءاللـہ از طریق همین ڪانال اطلاع رسانے خواهد شد.☺️
✨پرچمشورانگیز«نُصْرَتِے لَڪُمْ مُعَدَّةٌ»✨
برگرفتہ از زیارات «جامعہ ڪبیره و اربعین» (داراے پیام بہ دوستان و دشمنان) وبارویڪرد روانشناسے ویژه
اربعینحسیـ💚ـنے وهیآت مذهبے
#اربعین
#کربلا
#حب_الحسین_یجمعنا
#بازنشرحداکثرے📲
🍃 @asheghaneh_halal
💌 🍃
#همسفرانه
{😌} وارد اتاق شدم دیدم مصطفی روی تخت دراز کشیده فکر کردم خواب است.
{💫} گفت: «من فردا شهید میشوم. ولی من میخواهم شما رضایت👌 بدهید اگر رضایت ندهید شهید نمیشوم …❌
من فردا از اینجا میروم و میخواهم با رضایت کامل شما باشد».
{📝} آخر رضایتم را گرفت. نامهای داد که وصیتش بود. گفت: «تا فردا باز نکنید».
{✌️} بعد دو سفارش به من کرد: «اول اینکه ایران بمانید».
{😢} گفتم: «ایران بمانم چه کار؟ اینجا کسی را ندارم».
{✋} گفت: «نه تعرب بعد از هجرت نمیشود. ما این جا حکومت اسلامی☝️ داریم و شما تابعیت ایران دارید نمیتوانید برگردید به کشوری که حکومتش اسلامی نیست حتی اگر آن کشور خودتان باشد❗️».
{😕} گفتم: «پس این همه ایرانی که در خارج هستند چه میکنند؟»
{👊} گفت: «آنها اشتباه میکنند. شما نباید به آن آداب و رسوم برگردید هیچ وقت!»
{💍} دوم هم این بود که بعد از او ازدواج کنم.
{😓} گفتم: «نه مصطفی. زنهای حضرت رسول(ص) بعد از ایشان…»
که خودش تند دستش را گذاشت روی دهنم.
{💔} گفت: «این را نگویید. این، بدعت است. من رسول نیستم».
{😔} گفتم: «میدانم. میخواهم بگویم مثل رسول کسی نبود. من هم دیگر مثل شما پیدا نمیکنم».
{👀} نگاهش کردم. گفتم: «یعنی فردا که بروی دیگر تو را نمیبینم؟»
{💠} مصطفی گفت: «نه».
{😑} در صورتش دقیق شدم و بعد چشمهایم را بستم و گفتم: «باید یاد بگیرم، تمرین کنم چطور صورتت را با چشم بسته ببینم».
{👌} یقین پیدا کردم که مصطفی امروز اگر برود دیگر بر نمیگردد.
{🔫} دویدم و کلت کوچکم را برداشتم آمدم پایین.
نیتم این بود مصطفی را بزنم، بزنم به پایش تا نرود …
{😮} مصطفی در اتاق نبود.
#عاشقانههای_شهید_چمران_و_همسرش💓
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😜👇
👑| @Asheghaneh_halal
°•| #ویتامینه🍹 |•°
[💞]زنها وقتے احساسے درونشان فوران ڪند باید حرف بزنند حالا فرقے ندارد فوران غم باشد یا شادے؛ خوشے یا ناخوشے...
آنها باید آنقدر از تمام جزییات ریز تا ڪلیات را بگویند تا حس ڪنند آرام گرفتہ اند!
[💞]مردها اما...
چہ در اوج شادے باشند چہ اوج غم ترجیحشان این است ڪہ در گوشہ اے خلوت بہ اتفاقاتے ڪہ افتاد فڪر ڪنند و نهایتا لبخندے بزنند
لبخندے گاه تلخ و گاه شیرین...
تفاوتهاے همدیگر را بفهمیم تا رنجش و تنش بےجا پیش نیاید...
#تفاوتهاےهمدیگہرودرڪڪنید☺️
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
🍃🌸
🌸
#ویتانژی
|• مـــ♡ــوضوع: تلقینِ مثبت•|
سلام یاوران همیشگے☺🍃
حال و احوالتون خوبہ؟😊
خب الحمدالله💚
اونایے هم ڪہ گفتن
حالشون خوب نیس
لطفا تلقین نڪنن!😕✊️
(حالا انگار خودم تاحالا
تلقین نڪردم😁🍃)
خب البتہ ڪہ تلقین ڪردم
اما مثبت!🙄
بزارید یہ داستان براتون بگم👇
یہ روزے یہ دانش آموزے سر ڪلاس
ریاضے خواب میره☹
و وقتے زنگ بہ صدا درمیاد
از خواب بیدار میشہ و
متوجہ دوتا مسئلہ روے تابلو میشہ😧
سریع اونا رو یادداشت میڪنہ و میره خونہ
و روز و شب براے حل ڪردنش
وقت میذاره🙃
یڪے دو روز اول براے جواب
بہ نتیجہاے نرسید😶 اما
پسرڪ دست از تلاش برنداشت
تا اینڪہ بعد از یڪ هفتہ
تونست یڪیش رو حل ڪنہ😃
جواب رو با ذوق بہ مدرسہ برد و
بہ معلم ریاضے نشون داد😇
اما معلم بهــ😲ـــت زده شده بود
چونڪہ اون جلسہے قبل
این دو مسئلہ رو حل ناپذیر
معرفے ڪرده بود!😕
پسرڪ قصہے ما اگر میدونست
اینها حل ناپذیرهستن
شاید براے اونها وقت نمیگذاشت☹
اما چون بھ خودش
#تلقین ڪرده بود ڪه
باید بہ جواب برسہ پس رسید!
ازتون میخوام لحظہ بھ لحظہ
مراقب گفتہ ها، فڪرها و
حرفاے دلتون باشید.
مواظب باشید بھ خودتون
چے میگین؛یہ وقت نگین
چرا زندگے من اینجوریہ؟😖
چون همہ چے دست خودتونہ
ڪہ زندگیتون یہ ویرونہ باشھ
یا یہ ڪلبہ عاشقونه😄🌹
این افڪار ماست(چرا ماست؟!😁)
ڪہ زندگیمون رو جهت میده😉💞
راستے، براے هرڪسے ڪہ
ایمان داره غیرممڪنے
وجود نداره!😊💚
هرروزیڪ فنجان معنویجات همراهِ انرجے👇
•|•💓•|• @asheghaneh_halal
🌸
🍃🌸
°|🍃🌹🍃|°
#ریحانه
ســلام
یھ پیـ📩ـام دیدم از مخاطبیــن گذاشتھ بودین کھ،
گفتھ بود👈 از وقتی "چادر؎" شده،
رابطھ🙅 افــراد فامیل و خانواده
تشویق کننده که نبوده هیچـ✋؛
ضد حالـ😏 هم بوده!!
امیــدوارم بحق صاحبــ💚 این چادر،
هر خــواهر؎ کھ دل بھ این👇
یادگـ💝ـار فاطمھ(س) میبنده ثابت قدم بمونھ!!
فامیل ما مذهبی سنتی هستن...❣
خیلی از این حدود شرعی رو هم بھ خاطــر عدم آموزش بهش عمل نمیکنن😏!
تا جایی کھ وقتی؛
خانواده خالھِ پسرعمــوم اومده بودن برای دیدنی بعد زیارتِ اربعینِ پارسال،
مــادرم کلی بهم غـ😠ـر زد...
کھ چرا خالھ پسرعمــوم
کھ پیــرزن👵 مسنی هم هست،
میخواستھ با من روبوسی کنھ من اجازه ندادم و بهش بی احتــرامی کــردم😳
دختـ😌ـر؎ کھ مادرم
برام در نظــر داشت علیٰ رغــم اینکھ
خانواده خیلی خوب👌 و با اخلاقی داشت
و از فامیل نزدیک هم بود...
ولی بخاطــر تفاوت بسیار زیاد
در یه سر؎ عقـ☝️ـاید، اصولی داشتیم؛
من قبول نکردم!!!
مادرم هم میگفت یا از فامیل یا هیچ کس😑
الان بعد از قریب به 3سال یکــم راضی شده.
من هر چی تو فامیل دنبال خانمی گشتم🚶 کھ از لحاظ عقیده
یھ پایبند؎ محکم✊ داشته باشھ پیدا نکردم!!
خواهــران مذهبی لطفا قــدر خودتون رو بدونین!!
#ارسالی_کاربر
#دل_نوشته_اعضاء
[🌺:🍃] @Asheghaneh_halal