🍒🍃
سلاام علیڪــم
شبتون بخیــر
خداقووووت😊
بریم سراغ دورهمے
بسمڪ یاالله
🍒🍃
🍃🍒
مثال دیشبـــو خوندین؟؟
ولی اینو اینجا کسی متوجه نمیشه
این مثالو اونوریا بیشتـــر درک میکنن
میدونی چرا ؟؟
چون ازهمدیگه نامردی کشیدن
ازبی مهری های هم خستن
برای همه ثابت شده که محبت نیس
اونجا به حدی اوضاع خرابه که حاضره باحیوانات زندگی کنه امابازن یا مردش ازدواج نکنه
🍃🍒
🍃🍒
تو ازدواج محبت خیلی مهمه
حالااین محبتو کجا میتونیم پیدا کنیم؟.
تودلی که علیه نفس خودش قیام کرده
جهاد بانفس کرده
🍃🍒
🍃🍒
خیلیاتون این سوال براتون پیش نیومده؟
حالانماز به کنار یجاهای دیگه نمیتونیم
بانفسمون مبارزه کنیم؟
میپرسیم کجاها
میگه مثلا پشت چراغ قرمز
یبارخواستم از چراغ قرمز رد شم اما غلبه برنفسم کردم موندم سرجام
اما افسر هم بود
🍃🍒
🍒🍃
واما جواب
هیچ کاری مثل نماز نمیتونه مبارزه بانفس کنه
هرچقدر کار خوب بکنی بازم یه شیله پیله ای داره
حالا این مثال کجای کارش ایراد داره؟
افسر..چون افسر بوده ترسیده
🍒🍃
🍒🍃
یه مثال دیگه
یه نفرمیگه من خیلی بچه باادبی هستم
میخوام پامو دراز کنم خیلی خستم
اما پیش مهمونا جمعش میکنم
چراجمع کردی ؟
خب رییس ادارس
🍃🍒
🍒🍃
این دوتا مثال چیو نشون میده؟
تاوقتی که طمع هست ، یاتاجایی که
از ضرر نترسی اینکارو نمیکنی
علیه نفست اقدام نمیکنی
چرا پاتو دراز نکردی؟؟؟
چون میترسیدی توبیخ بشی
🍒🍃
🍃🍒
تا تو کاری مزه نباشه
تا توش نون نباشه
هیچ دست به این کار نمیزنی
اما حالانماز
نماز هیچ مزه ای برات نداره
میدونی چرامیگم مزه نداره؟
چون خوندن یانخودنش فرقی به حال بقیه نداره ..
چون وقتی بخونی کسی نمیاد بهت پاداش بده که اررررره افرین نماز میخونی😅
🍃🍒
🍃🍒
قدم اول اخلاص رو میشه تونماز پیدا کرد
ببین باخودت چند چندی؟نمازتو مخلصانه بخون
اگه تونستی اینجا باخودت مبارزه کنی
بقیه جاها دیگه حله😉👌
🍃🍒
🍃🍒
بحث اون دختر پسر رو یادتونه؟
دختره میگف من محبت میخوام اما به تو نمیتونم اعتماد کنم؟؟
میدونین چرا اینو گف؟
خب چون میگه وقتی خدااینقدر بهت محبت کرده یذره ادب نداری نمازتو بخونی
من انسان چقدر باید بهت محبت کنم که ادب رو نگه داری😕
محبت من ازخدا که بیشتر نیس
🍃🍒
🍃🍒
حالاازمثال امروزی بیایم بیرون
بریم تو زمان ائمه معصومین
یکی ازامام حسن پرسید
آقاجان یسوالی دارم
خیلی نگران آینده دخترم هستم
دخترم رو به ازدواج چه کسی دربیارم
امام حسن گفتن :به شخص مومن
میدونی چرا ؟؟
دخترت دوتاحالت بیشتر نداره
یاخوبه یابد
اگه بد باشه که هیچکس نمیتونه تحملش کنه و ازدستش فراری میشن و فقط یه مومن میتونه تحملش کنه
حالااگه خوب باشه فقط مومن قدرشو میدونه و ازش تشکر میکنه ،بقیه محل نمیدن
🍃🍒
🍃🍒
این فرد مومنو خدا حالشو گرفته
یادتونه دیگه قبلا دراین مورد صحبت کردیم
یه مثال ملموس دراین رابطه
حالت قبل و بعدسربازی اقا پسرارو دیدین؟
بعدسربازی بشدت قانع و ارومه چرا؟
چونبهش سخت گرفتن،حالشو گرفتن
برای همین کسی که از پادگان میاد بیرون صبرش زیاد
🍃🍒
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #دورهمے (31) 97/12/13 دوشنبـــــه #چگونه_یک_نمازخوب_بخونیم 😍 🍃🍒
🍃🍒
خب اینم از دورهمے امشبــــ
سر نمازاتون دعا بفرمایید😉☺️
فراموش نشه (پ. ن. ا)😊👇
@fb_313
التماس دعای خیر
شبتون مهدوی پسند
یاعلی✋
🍃🍒
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
💍|• روزهاے اول ازدواج یہ روز دستمو گرفٺ و گفٺ:
"خانومـ...
بیا پیشمـ بشینـ کارِٺ دارمـ..."
👂|° گفتمـ...
"بفرما آقاے گلمـ منـ سراپا گوشمـ..."
گفت "ببینـ خانومے...
همینـ اول بهٺ گفتہ باشمااا...
ڪار خونہ رو تقسیمـ میڪنیمـ هر وقٺ نیاز بہ ڪمڪ داشتے باید بہمـ بگے..."
☹️|• گفتمـ "آخه شما از سر ڪار برمیگرے خستہ میشے
😐|° گفت "حرف نباشہ ،حرف آخر با منه...
اونمـ هر چے تو بگے منـ باید بگمـ چشمـ...!😂😃✋🏻
👌🏻|• واقعاً همـ بہ قولش عمل ڪرد از سرڪٱر ڪہ برمیگشت با وجود خستڰے شروع میکرد ڪمڪ ڪردنـ...
💗|° مهمونـ ڪہ میومد بهمـ میگفٺ "شما بشینـ خانومـ...
منـ از مهمونا پذیرایے ميڪنمـ..."
👨👩👧👦|• فامیلا ڪہ ميومدنـ خونمونـ بهم میگفتنـ "خوش بہ حالٺ طاهرھ خانومـ...
آقا مهدے، واقعاً یہ مرد واقعیہ..."
منم تو دلمـ صدها بار خدا رو شڪر میڪردمـ...🌸🍃
❣|° واسہ زندگے اومدھ بودیمـ تهرانـ...
با وجود اینڪہ از سختیاش برامـ گفتہ بود ولے با حضورش طعمـ تلخ غربٹ واسم شیرینـ بود...
💔|• سر ڪار ڪہ میرفٺ دلتنـگ میشدمـ...
🚶|° وقتے برمیگشت، با وجود خستگے میگفٺ...
"نبینمـ خانومـ منـ...
دلش گرفتہ باشہ هااا...
پاشو حاضر شو بریمـ بیرونـ...😉
😍|• میرفتیم و یہ حال و هوایے عوض میڪردیمـ...
اونقدر شوخے و بگو و بخند راھ مینداخت...
که همہ اونـ ساعتایے ڪہ ڪنارم نبود و هم جبران میڪرد...
و من بیشتر عاشقش میشدمـ و البته وابسته تر از قبل...
#زندگی_به_سبک_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_مهدی_خراسانی 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
💞°• @asheghaneh_halal
°•| #ویتامینه🍹 |•°
هر چقدر هم ڪه همسرتونـ💗
ڪدبانو باشه، نباید به او وسایلـ🍽
خونه هدیه بدید. شاید با خرید برخے
از لوازم خانهـ🏡خوشحال شود،
اما با خود میگوید:
«این براے خونه بود پس من چے؟!»
#هرچیزےبهوقتشخوبه☺️👌
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
🕊🍃
🍃
#شهید_زنده
|حـاج حسین یڪتا|
🌷..| در تشرّفے خدمت آقا رسیدند،
پرسید؛ آقا راضی هستین از دست ما؟!
فرمود: راضے نباشم چڪار کنم؟!
مگه کَس دیگه اے هم دارم؟؟
بچـه هــا! آقا از #غریبے
گیـرِمن و تو افتاده..😔✋🏻
#اللهمادبنــابادابالامهدی❤️
#التماسدعایشهادت
🍃 @asheghaneh_halal
🕊🍃
💕🍃
🍃
#خادمانه
سلام به بچه هیئتـی هاے
عاشقـانه های حلال💗🍃
حال و هوای دلتون میزونه؟!☺️✋🏻
چند ثانیه دستاتو بزار روی قلبتـ❤️
ببین چه خوشگل داره میزنه؟
امشب میخوامـ☝️
نبض دلتونو بدین دست شهدا🙂
خیلی خوب بلدن بگیرنش،
ڪه دلاتون بشه تهی از حُبِ دنیا❣
امشب شهدا با دلت ڪار دارنـ☺️
کارت دعوتشون که بهت برسه
ردخور نداره که میــای😉
رفقـا امشب اینجـــا👇🏻
🍃🌸 @heiyat_majazi 🌸🍃
هیئت داریم راس ساعت 22:15
نکنه جابمـونیدا
دلاتون؛دل تکونی نیازه💓
بیایـن دلاتونو بتڪونین از هـرچی که
نمیــزاره یه جفت بال پرواز بگیرین...🕊
بنده حقیـر
بےنشان
#اللهماخرجحُبدنیامنقلوبنا
#بےنشانُدعایشهـادتبڪنیـد❤️
🍃 @asheghaneh_halal
💕🍃
🌳🍃
🍃
#خادمانه | #قائمانه
•🌳•امروز روز درخت ڪارے بود
•🌸•بیاید درخت مهدویت رو
•❤️•توے قلبامون بڪاریم
•✨•پاے اون درخت
•💦•دعاے فرج آبیارے ڪنیم
•😌•تا درخت ظهور به ثمر برسه
•✋🏻•مواضب درخت قلبتون باشید
•🙂•ڪه چطور آبیارے میشه
#درخت_ایمانتون_سبز💚
🌴| @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_شصت_وهفت ♡﷽♡ خندان میگویم: خیلی ! دکتر آیین کنار پدرش می ایستد و
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_شصت_وهشت
♡﷽♡
چقدر آشناست چهره اش برایم... عطر پیچیده در فضا بیشتر شده. خیلی زیاد. دلم میخواهد یا
بفهمم این عطر چیست و از کجا آمده یا بینی ام را بگیرم و چیزی را استنشاق نکنم بلکه اعصاب
متشنجم آرام بشود.
چند دقیقه ای طول میکشد تا خانم والا از گیت بگذرد. از دور دوباره دستی تکان میدهد و سمتمان
می آید. خدایا مغزم دارد منفجر میشود.
این عطر...چهره ی آشنای این زن...
نزدیکمان میشد و با نزدیک شدنش این عطر صد برابر میشد.... منبع این عطررا پیدا
کردم..خودش بود...این زن...
شهرزاد جلو تر میرود و دستهایش را باز میکند و میگوید: خوش اومدی مامان جونم.
شهرزاد را در آغوش گرفت و من حالا صدایش را هم میشنیدم:سلام دختر نازم. چه بلایی سر
خودت آوردی مامان؟
بو می آید...دارم دیوانه میشوم.
از شهرزاد جدا میشود و آیین و دکتر والا را در آغوش میگیرد وبا آنها نیز سلام و احوال پرسی
میکند.
عطر این زن کل فرودگاه را برداشته!بو می آید...یک عطر غریب ولی قریب!
شهرزاد به من اشاره میکند و میگوید: مامان حواست کجاست؟
مادرش سمت ما بر میگردد و با کنجکاوی نگاهم میکند...
شهرزاد میگوید: آیه است دیگه! بهت که گفته بودم همراه خودم میارمش.
زن به وضوح جا میخورد. انگار تازه من را دیده است. به سمتم می آید و گویی بی اراده من را در
آغوش میگیرد.آرام به آغوشش میخزم و یک لحظه....
یک جریان عمیق به بدنم متصل میشود انگار.... این عطر...خدای من یادم آمد.
خدایا یادم آمد...درست بیست و چهارسال پیش در بطن کسی این عطر و بو را حس کرده بودم....
خودش بود....
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_شصت_وهشت ♡﷽♡ چقدر آشناست چهره اش برایم... عطر پیچیده در فضا بیشتر
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_شصت_ونه
♡﷽♡
یادم آمد. این آغوش،این گرما...درست بیست و چهارسال پیش یک ماه میهمانش بودم! نه اشتباه
نمیکنم. من همه چیز او را به یاد دارم.خواب است؟ اینها... شوکه شده ام شوکه!
همان عطر و همان آغوشی که مامان عمه میگفت تا چند ماه بهانه اش را میگرفتم....
خدایا کمکم کن به خود بیایم. مرا محکم در آغوشش میفشارد و بعد آرام رهایم میکند. خیره
میشود به چشم هایم...
چشمهایش هم رنگ چشم های من است. مامان عمه همیشه میگفت رنگ چشمهایم مال حورا
است!
سکوت مفرطی فرودگاه را فرا گرفته است و فقط صدای گرم اوست که در آنجا پژواک
میکند:مشتاق دیدار آیه خانم....
لبخند گیجی میزنم و فقط میتوانم با صدای ضعیفی لب بزنم: سلام.ممنونم.
صدای معلم کلاس اول در گوشم زنگ میزند:
میم مثل مادر
میم مثل من
من مادر دارم
او مادر من است
مادر من مهربان است
مادر من...
یخ کرده ام.... زانوانم داشت ناتوان میشد.خدایا کمکم کن....
راستی مامان حورا من را نشناختی؟
خوب نگاهم کن.یادت نیامد؟آیه...دختر یک ماهه...نه ماه همسایگی..یک ماه شریک آغوش هم
بودن!؟هیچی؟؟
خیره به انگشتر عقیق دستهایش که عجیب شبیه جفت زنانه ی عقیق گردنم بود میشوم.
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃