°•| #ویتامینه🍹 |•°
وقتے همسرتونـ😌صداتون میزنه،
با عشقـ😍 جوابش رو بدید..
مثلاً به جاے اینڪه بگید
«هان» یا «بله»،😐
بگویید: «جآن دلـم»، «بله عزیــزم»...
مطمئن باشید ڪارتون بدون پاسخ نمیمونه. احترامـ🍃بذارید، احترام دریافت میڪنید...👌
#خلاقیتبهخرجبدید😉
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
-من دير اومدم.mp3
5.37M
🌕✨
✨
#ثمینه
با روے سیاه
با گــــریہ و آه °[😢]°
از راه اومدم
با بارِ گــــــــــناه °[😓]°
من خـــیلے بدم
من دیر اومدم °[💔]°
دستم رو بگیر
من نابلــــــــــــــــدم °[✋]°
#توخلوتگوشبدین🙏
#حاج_محمود_ڪریمے🎤
✨ @asheghaneh_halal
🌕✨
🌼🍃🌼🍃
#قائمانه
جمعہ ها همہ چیز...
تعطیل استـــ✖️
اِلّـــــا...👌
دوست داشتن {تـــ💙ــو}
من هر جمعہ براے...
{دوسـ💓ـت} داشتنتـ
شروع میڪنمـ...✔️
زندگیمـ را🌱
#اللهم_اَرنِے_الطلعة_الرشیدة
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#دوستتدارمامامزمانم
#جمعہ_هاےبےقرارے
{ @asheghaneh_halal }
🌼🍃🌼🍃
7740092_376.mp3
2.05M
🌺🍃🌺🍃🌺
#عیدانه
مدح بسیار زیبا😍
راوےنور،شکافندهےعلم ازلے☘
#عیدتونمبارک😍
#حاجمیثممطیعے🎤
#اوصیکمبالدانلود 💯
@asheghaneh_halal
🌺🍃🌺🍃🌺
💚🍃
🍃
#آقامونه
فرهنگ و صفآرایی فرهنگی در مقابل دشمن😎 آن چیزی است که بنده هم اگر در راه آن کشته شدم احساس میکنم که در راه خدا کشته شدهام😍
#سخن_جانانــــ😌
🍃 @asheghaneh_halal
💚🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_هفتادو_سه ♡﷽♡ نور مهتابی کمی چشمهایم را میزند.گلوی خشک شده ام برا
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_هفتادو_چهار
♡﷽♡
کمی ضعف دارم در راه رفتن ولی با کمک مامان عمه و پریناز از تخت پایین می آیم.پرده را که
کنار میزنم چهره نگران مردهای ایستاده در راه روی اورژانس دلم را درد می آورد.خدا از من نگذرد
ابوذر و کمیل با نگرانی سمتم می آیند و کمیل بی هوا سامره را به آغوش ابوذر می اندازد و بی
مقدمه در آغوشم میگیرد:چت شده آیه؟ حالت خوبه فدات بشم؟
با نگرانی چشهمایش را روی صورتم میچرخاند.رد اشک را که روی صورتش میبینم از خودم بیش
از پیش بدم می آید. لبخندی میزنم و میگویم:هیچی نیست داداشی ...چرا اینقدر نگرانی میکنی
آخه؟
بابا محمد لب میزند الحمدالله و ابوذر میپرسد:خوبی؟
پلک روی هم میگذارم که آری.
نگاهم به امیرحیدر کنار بابا محمد نگران ایستاده می افتد و با شرمندگی میگفتم:تو رو خدا ببخشید
آقا سید اسباب زحمت شدیم. رعنا خانم کجاست؟
_این چه حرفیه .. بعد از اومدن عمو محمد رسوندمشون خونه بهترید ان شاءالله؟
_خوبم .ممنونم از لطفتون..
نگاه ابوذر ساکتم میکنم.... حالا چه طور بگویم؟
وارد خانه که میشویم بی مقدمه سراغ سجاده خان جون را میگیرم. پریناز متعجب نگاهم
میکند:سجاده میخوای چیکار؟
منتظر توضیح اند و من کمی نیاز داشتم تا آرام شوم...اینطور بی خویشتنداری را خودم هم از
خودم ندیده بودم.
نگاهی به ساعت می اندازم نزدیک اذان صبح بود.
_بزارید نمازمو بخونم.براتون تعریف میکنم.
وضو میگیرم و در اتاق کمیل را میبندم.خیره ی سجاده خان جون میشوم. قامت میبندم و نماز
میخوانم.سر سنگین تر از قبل.
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_هفتادو_چهار ♡﷽♡ کمی ضعف دارم در راه رفتن ولی با کمک مامان عمه و پ
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_هفتادو_پنج
♡﷽♡
تمام که شد چند لحظه ای مبهم به سجاده نگاه کردم.
یک چیز های خصوصی داشتم با خدایم..شعری را زمزمه میکنم عجیب هماهنگ با حالم...
خورشیدم و خاموش
دریایم و آرام
در گشت و گذارم
از عقل به اوهام
جرات میکنم به حرف زدن:
_حرف بزنیم؟
_گله کنم؟
_حیف که حق خدایی به گردنم داری.حیف که احترامت واجب تر از هر واجبیه...حیف که دوستت
دارم.حیف که رفیقمی..حیف که ...
شایسته ی تحسینم
سیلی خور دشنام
بغضم میترکت:آخه قربونت برم...این چی بود نصیبم کردی ؟امتحان؟ از کی؟از من؟ به خودت قسم
اونی که فکر میکنی نیستم!نداره... دلم تاب نداره. به خودت قسم سخته!خیال کردی چقدر توان
دارم مگه؟
نزدیکم و دورم
چون کفر به خیام
_ بیست و چهارسال نبود.عادت کرده بودم به نبودنش به ندیدنش حالا اومدی و گذاشتیتش سر
راهم که چی؟ که ببینتم و نشناستم و دق کنم؟که وقت و بی وقت ادا در بیارم برات؟ هی ببینمش و
هی یادم بیاد بیست و چهارسال خودش رو ترجیح داد به من؟ که زبونم لال دهن که خواستم باز
کنم دلشو بشکونم؟
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃