eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
°|🌹🍃🌹|° #همسفرانه ✅|• نتیجھ ی همہ ی 💜|° اسٺخارھ ها خیر اسٺ ✋|• اگـر بـھ نیـٺ تـو 💓|° واشونـد قـرآنها #عاشقونه‌های_دونفره 😉🍃❤️ ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇 💘\° @asheghaneh_halal
#ریحانه از میانِ ٺَمام گُلہاے جہان،{🌹} ٺنہا گل هاےِ چادُر نمازِ منند{🌸} ڪھ پژمردھ نمےشوند...{😇} #چادرم‌را‌عاشِقم 💕 ┅═══🍃🌸🍃═══┅ @asheghaneh_halal
-من دير اومدم.mp3
5.37M
🌕✨ ✨ #ثمینه با روے سیاه با گــــریہ و آه °[😢]° از راه اومدم با بارِ گــــــــــناه °[😓]° من خـــیلے بدم من دیر اومدم °[💔]° دستم رو بگیر من نابلــــــــــــــــدم °[✋]° #تو‌خلوت‌گوش‌بدین🙏 #حاج_محمود_ڪریمے🎤 ✨ @asheghaneh_halal 🌕✨
🌼🍃🌼🍃 جمعہ ها همہ چیز... تعطیل استـــ✖️ اِلّـــــا...👌 دوست داشتن {تـــ💙ــو} من هر جمعہ براے... {دوسـ💓ـت} داشتنتـ شروع میڪنمـ...✔️ زندگیمـ را🌱 { @asheghaneh_halal } 🌼🍃🌼🍃
🕗🌸 🌸 #قرار_عاشقی ...| اَعوذُ بہ آغوشَت 🌹..| از شرِ هرچـہ 💓.| دلتَنگیست... #السلام‌علیڪ‌یاعلےبن‌موسےالرضـا❤️ #بطلب‌همین😞✋ 🌸 @asheghaneh_halal 🕗🌸
7740092_376.mp3
2.05M
🌺🍃🌺🍃🌺 #عیدانه مدح بسیار زیبا😍 راوےنور،شکافنده‌ےعلم ازلے☘ #عیدتون‌مبارک😍 #حاج‌میثم‌مطیعے🎤 #اوصیکم‌بالدانلود 💯 @asheghaneh_halal 🌺🍃🌺🍃🌺
💚🍃 🍃 فرهنگ و صف‌آرایی فرهنگی در مقابل دشمن😎 آن چیزی است که بنده هم اگر در راه آن کشته شدم احساس می‌کنم که در راه خدا کشته شده‌ام😍 😌 🍃 @asheghaneh_halal 💚🍃
🍃💍 #همسفرانه اولین بارے|☝️ ڪھ دیدم مــ|🌙ــاهِ رخسار |تُ| را اشھدے خواندھ| و رفتـ|😌ـم سوے تشییع دلـــ|💓ـــم... •• #آمدبهارجانها •• #تقدیم‌به‌رفیق‌قدیمے😘 @asheghaneh_halal 🍃💍
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [📸]این سیــه دستت [😬]دالے از من عسڪ میگیلے [🙈]فلس نسن چمشام اسیت میسن []تازسم این عسڪمو بزُلگ بزن تو اُتاگَم (😅)امر دیگه‌اے باشه بانووو!؟ (😀)آخه چے بگم منـ استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_هفتادو_سه ♡﷽♡ نور مهتابی کمی چشمهایم را میزند.گلوی خشک شده ام برا
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ کمی ضعف دارم در راه رفتن ولی با کمک مامان عمه و پریناز از تخت پایین می آیم.پرده را که کنار میزنم چهره نگران مردهای ایستاده در راه روی اورژانس دلم را درد می آورد.خدا از من نگذرد ابوذر و کمیل با نگرانی سمتم می آیند و کمیل بی هوا سامره را به آغوش ابوذر می اندازد و بی مقدمه در آغوشم میگیرد:چت شده آیه؟ حالت خوبه فدات بشم؟ با نگرانی چشهمایش را روی صورتم میچرخاند.رد اشک را که روی صورتش میبینم از خودم بیش از پیش بدم می آید. لبخندی میزنم و میگویم:هیچی نیست داداشی ...چرا اینقدر نگرانی میکنی آخه؟ بابا محمد لب میزند الحمدالله و ابوذر میپرسد:خوبی؟ پلک روی هم میگذارم که آری. نگاهم به امیرحیدر کنار بابا محمد نگران ایستاده می افتد و با شرمندگی میگفتم:تو رو خدا ببخشید آقا سید اسباب زحمت شدیم. رعنا خانم کجاست؟ _این چه حرفیه .. بعد از اومدن عمو محمد رسوندمشون خونه بهترید ان شاءالله؟ _خوبم .ممنونم از لطفتون.. نگاه ابوذر ساکتم میکنم.... حالا چه طور بگویم؟ وارد خانه که میشویم بی مقدمه سراغ سجاده خان جون را میگیرم. پریناز متعجب نگاهم میکند:سجاده میخوای چیکار؟ منتظر توضیح اند و من کمی نیاز داشتم تا آرام شوم...اینطور بی خویشتنداری را خودم هم از خودم ندیده بودم. نگاهی به ساعت می اندازم نزدیک اذان صبح بود. _بزارید نمازمو بخونم.براتون تعریف میکنم. وضو میگیرم و در اتاق کمیل را میبندم.خیره ی سجاده خان جون میشوم. قامت میبندم و نماز میخوانم.سر سنگین تر از قبل. بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_هفتادو_چهار ♡﷽♡ کمی ضعف دارم در راه رفتن ولی با کمک مامان عمه و پ
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ تمام که شد چند لحظه ای مبهم به سجاده نگاه کردم. یک چیز های خصوصی داشتم با خدایم..شعری را زمزمه میکنم عجیب هماهنگ با حالم... خورشیدم و خاموش دریایم و آرام در گشت و گذارم از عقل به اوهام جرات میکنم به حرف زدن: _حرف بزنیم؟ _گله کنم؟ _حیف که حق خدایی به گردنم داری.حیف که احترامت واجب تر از هر واجبیه...حیف که دوستت دارم.حیف که رفیقمی..حیف که ... شایسته ی تحسینم سیلی خور دشنام بغضم میترکت:آخه قربونت برم...این چی بود نصیبم کردی ؟امتحان؟ از کی؟از من؟ به خودت قسم اونی که فکر میکنی نیستم!نداره... دلم تاب نداره. به خودت قسم سخته!خیال کردی چقدر توان دارم مگه؟ نزدیکم و دورم چون کفر به خیام _ بیست و چهارسال نبود.عادت کرده بودم به نبودنش به ندیدنش حالا اومدی و گذاشتیتش سر راهم که چی؟ که ببینتم و نشناستم و دق کنم؟که وقت و بی وقت ادا در بیارم برات؟ هی ببینمش و هی یادم بیاد بیست و چهارسال خودش رو ترجیح داد به من؟ که زبونم لال دهن که خواستم باز کنم دلشو بشکونم؟ بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ دلت خوش چی بود که اینطور امتحامنم کردی؟ با مادرم؟ صدایم را پایین تر آوردم و با شرم گفتم:که شبیه دیوونه ها حسادت کنم؟ داشتم مثل آدم آیِگیم رو میکردم! داشتم مثل آدم سعی میکردم اونی باشم که میخوای. داشتم زندگی میکردم برای خوب بودن داشتم.... عقیقم را لمس میکنم. گرم بود. ولی حق خدایم نبود بی اختیار به سجده میروم و دم گوش زمین پچ پچ میکنم آنقدر آرام که فقط خودش در عرش بشنود.خواب دم صبح کائنات را مواظبم که بهم نزنم! _آره آره حق با شماست عزیزم.حق با شماست همیشه اون ته مها ی قلبم اونجا که فقط یه چیزایی رو نگه میدارم که گاهی حتی خودمم ازشون خبر ندارم میخواستم ببینمش بغلش کنم بوش کنم صداش کنم مامان بشنوم جان مامان! ولی تو چرا جدی گرفتی رفیق؟ مگه خودت بهتر از خودم نمیشناختی منو؟ میخواهم دوباره گله کنم.یادم می افتد آغوشش چه لذتی داشت. دلم را وارسی میکنم...شکر نگفتن نعمت چند ساعت پیش را میگویم!!! صدای خنده ی خدا را میشنوم.آرام میخندد من باب همان خواب دم صبح کائنات! سر از سجده بر میدارم و من نیز خنده ام میگیرد مونولوگ مضحکی بود میدانم:بخند ...آره جونم بخند... خنده دارم هست. لا اقل یه ثباتی یه سکونی یه حال متعادلی بهم بده. نه مثل الان که نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت. چشمهایم را میبندم. همان لیوان معروف پشت پلک هایم نقش میبندد. قسمت خالی اش میشود بیست و چهار سال بی مادری و پرش میشود چند لحظه آغوش گرم مادرانه. مادر را میگوم همان که بهشت فرش زیر پایش است! میدانید تنها تشنه ی آب ندیده میفهمد مزه ی چند قطره آب زلال و گوارا...سر میکشم نیمه ی پر لیوان را...مثل همیشه دوباره خنده ام میگیرد: همیشه همینجوری! ساکت میشنی یه گوشه دست زیر چونه ات میزاری و گله های بچگانمو گوش میدی ته تهش یه جوری نگاه میکنی آدم شک میکنه همه چی دست توباشه یا نه! بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🍃 بســم ربــ المهـ💚ـــدے🍃
🍃🍒 سلام علیڪم وقت بخیـــر جمعتونو چطور سپري کردین☺️ روز اول ماه رجب خیلیا روزه بودن ...روزتون قبول باشه خوب به استقبال رفتین☺️ ان شالله بتونیم جزو دسته این الرجبیون تواون دنیا باشــیم😊 🍃🍒
🍃🍒 ازبحث دیشب خوشتون اومد؟؟ آماده اید ادامشو بریم یه شــرط داره هاااا😄 وضو فراموش نـشــه🙈 بسمڪ یاالله 🍃🍒
🍃🍒 دیشب ازتاثیــرات نماز گفتیم شاید این سوال براتون پیش بیاد که واقعا نماز اینقــدر بدی از آدم دور میکنه؟ اوووو کجاشو دیدی تازه اولشــه خب بگذریم الان هممون مشکلاتمون زیاد شده و تمرکز افت کرده . میپرسه چکار کنم مشکلاتم زیاد میخوام کمشون کنم حلشون کنم😢 🍃🍒
🍃🍒 خب اگه یکار بگم انجام میدی؟ مشکلاتت حل میشه رد خورم ندارهـ. فقط سعی کن وقت نماز مشکلاتتو فراموش کنی 😉 به همین سادگی .. یه فرموله البته نمیگم خیلی راحته نه... باید روخودمون کارکنیم 🍃🍒
🍃🍒 یجورایی اینو بخودمون بفهمونیم که مشکلاتمو بیارم سر نماز بی ادبیه . اقا نماز میخونی مشکلاتتو مثل کفش بذار دم در 🍃🍒
🍃🍒 چرا ؟ چون میخوای وارد حرم خدابشی حرم خدا چیه ؟ نمازه دیگه عزیزمن 😊 شماوقتی میخوای بری حرم باکفش میری داخل؟؟ معلومه که نه 🍃🍒
🍃🍒 کفشاتو میبری کفشداری اصلا میدونی قضیه کفشدار چیـــه چرا میری کفشاتو میدی اونجا ؟؟ که دزدیده نشن؟؟ نه ،حالا یه کفش توراه امام رضا گم شه چیزی نیس که . نخیــر فلسفه کفشدار اینه که دستتو خالی کنه باری نداشته باشی اسوده خاطر و سبک بری حرم حالا کفشدار حرم خدا هم همینو میگه میگه فخلع نعلیک انک بالواد المقدس☺️) 🍃🍒
🍃🍒 حالا کفشدار حرم خدا میگه کفشاتو بده من راحت برو وارد شو این کفش چیه ؟ مشکلات دنیاس دیگه بذار پیش من راحت بگو الله اکبر ونگران نباش و نترس 🍃🍒
🍃🍒 حالا یچیز دیگه شماکفشاتو میدی کفشداری واکس نمیزنن😶 اما توکفشداری حرم خدا اگه ببینه کفشت کمی پارس میدوزدتش ، واکسش میزنه که تو وقتی از نماز بگردی ذوق کنی☺️ 🍃🍒
🍃🍒 حالا اگه گفتین کفشدار حرم خداکیه😁 کسی نیس جز خدا😍 عشقـــه اینجوری هوا بندشو داره میگه مشکل داری بذار پیشم یه دودیقه برو نمازتو بخون فقط کافیه تو نماز این مشکلو از ذهنت بندازی بیرون و نمازتو مودبانه بخونی 🍃🍒
🍃🍒 دقت کن به این جمله ک گفتیم علاوه بر نماز مودبانه ..تمرکزتم درست کن یعنی علاوه برنماز مودبانه باید نماز متفکرانه هم بخونیم 🍃🍒