eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_نودو_نه ♡﷽♡ اما مردونگی به خرج داد و یه آدم غرق تو کثافتو کشوند ب
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ حمید کلافه گفت:میدونه...میدونه....اینجور که معلومه پیش عمه اش زندگی میکنه. حورا با تعجب حمید را نگاه کرد:با عقیله؟ _اوهوم یه همچین اسمی داشت... حورا دلگرم شد....تردید ها را کنار گذاشت. _حمید ...من همین فردا میخوام برم دیدنش...میخوام ...میخوام بهش بگم مادرشم...میخوام بهش بگم چقدرعاشقشم.براش توضیح بدم که نمیشد بمونم...براش براش... حمید پرید وسط حرفش و گفت:خیلی خب عزیزم...آروم باش.باشه باشه میریم.تو آروم باش. آیین بی آنکه بخواهد شنونده این مکالمه بود. تکیه داد به دیوار و به تصویر گل نیلوفر تابلوی روبه رویش خیره شد. گیج شده بود چه عکس العملی باید نشان بدهد؟ اندیشید.به بیست و چهار سال قبل.که کودکی پنج ساله بود و پدرش کنارش کشید و مردانه با او مشورت کرده بود! دوساله بود که بی مادر شده بود و حالا پدرش از مادر داشتن برایش میگفت.از زنی که میخواهد جای مادرش را پر کند ... زنی که آمدو عروس خانه ی پدرش شد. برعکس تصوراتش بد نبود.اما خیلی هم مادر نبود.بیشتر یک دوست بود تا مادر. گاهی وقتها کودکانه اعتراف میکرد که دلش مادری میخواهد همیشه نگران.نه دوستی که سعی میکرد درکش کند!!!!! و حالا این دوست، دخترش را پیدا کرده بود!دختری که عجیب این روزها فکر و ذکر آیین را درگیر خودش کرده بود! دختری که یک جنس ناشناخته داشت و هیچ واژه ی توصیفی نمیتوانست این جنس را توصیف کند. سرش درد گرفته بود از این روابط پیچیده!اینکه هیچ چیز سر جایش نیست!حتی فکر و ذکرش... بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🎊🍃 🍃 #عیدانه آبادے دنیـا بدون عقبے•• از تو نخواهم اے عزیـز زهرا❤️•• بهـر نجات شیعه آمَـدی تو😍•• باب ورود ما به مشهدے تو🕊•• #میلادامام‌جوادع‌مبارڪ‌باد💐 #عیدتووون‌مبارڪاا😍🌸🍃 🍃 @asheghaneh_halal 🎊🍃
🌙•| #آقامونه |•🌙 •• گرچه در خلوٺِ😬 رازِ دل مـا🙊 ڪـس نرسیـد👌 •• •• همه‌جـا🌍 زمزمه‌ےِ👇 عشـــقِ نهــــانِ😍 مــݧ و ٺـوسـٺ💚 •• #هوشنگ_ابتهاج #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے #نگاره(326)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🌺•° @Asheghaneh_Halal
💛🌾 🌾 #صبحونه هر صبحـ🌞 خــیال تـو را...|๑ با چاے سر می ڪشمـــ☕️ این یڪ چاے خیال پهلوست...|♡ #صبحتون_آفتابے 🌾 @asheghaneh_halal 💛🌾
🌺🍃🌺🍃🌺🍃 #پابوس دست و دل باز از سر و رویش مشخص میشود یک‌جواداز خلق‌وازخویش‌مشخص‌میشود دائم الذکری که دائم از خدا دم می زند از دل‌حساس‌وحق‌گویش مشخص‌میشود #عیدتون‌مبارڪ🎉 #السلام‌علیڪ‌یاجوادالائمہ✋ #تبریڪ‌بہ‌صاحب‌الزمان‌باید‌گفت😍 @asheghaneh_halal 🌺🍃🌺🍃🌺🍃
°|🌹🍃🌹|° #همسفرانه دوست داشتنتــ❤️ مثل نم نم بارانــ🌧 میماند نم نم میبارد...☔️ نم نم بردل مینشید...💖 و آرام آرام تمام قلبمــ😍 را پر میکند.. ✍ #رضوانه‌جعفری #زندگیاتون_پراز_ازاین_نم‌نم‌های_بارون😉💘 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇 •{💓}• @asheghaneh_halal
Taheri-GolchinMoludi1390[10] [MADDAHI-DL.IR].mp3
7.91M
🎂🎈 🎈 #ثمینه الهے براتِـــ📜 ڪربلا و یہ براتِ ڪاظمین بگیرمــ😊 برا جوونِ امام‌رضا و شش ماهہ حسین بمیرمـــ😇 یکیشون مثل فاطمہ است یکیشون ، مثل حیدرهـــ😍 از آقامون امام‌رضـ💚ــا از آقامون امام‌حسینــ❤️ حالا عیدے میخوامــ😌 یہ دل دارم فدای دلبر😉 فدایے پسراے حیدر #میلاد‌جوادالائمہ☺️ #میلاد‌حضرت‌علےاصغر😌 #چہ‌روزیہ‌امروز👏👏 #التماس‌دعا🙏 #حاج_محمدرضا_طاهرے🎤 🎈 @asheghaneh_halal 🎂🎈
•• 🍹 •• روے نقاط ضعفـ❌همسر خود انگشت نگذارید... بپذیرید ڪه همهٔ افـ👥ـراد در مواردے دچار ضعف هستند... آشکار ڪردنـ✋🏻و بزرگ جلوه دادن نقاط ضعف در همسرتانـ🍃، موجب ایجاد دلخورے و ڪدورت میشود... ☺✌️ لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇 ••🍊•• @asheghaneh_halal
••[💚]•• 🍃•• برای اینڪه بتوانیم دل را از علاقه به خدا پرڪنیم؛ اول باید دل را از علاقه به خیلے چیزا خالے ڪنیم. دل ڪندن از دنیا سخت است، ولے پس از آن دل بستن به خدا خیلے آسان است... ♥️•• تا دل بریدن از دنیا را شروع ڪنے؛ خدا هم دلبری را آغاز می کند ... 🌸🍃 ••[💚]•• @asheghaneh_halal
🍃 🕊 💌 دامنشـــ🌬 بوے بہشٺــ میداد🌙 و گرد معرفٺــ بہ رویش🌸 پسرے را در آغوشِـ❄️ خود جورے ٺربیٺـ✨ ڪرد ڪ از → فرشــ بہ عرشــ رسید♥ ✍| # 🌿| @asheghaneh_halal • 🍃🕊
👸| موهاے طلایے و 💅| لاڪ هاے هفٺ رنگ ، ☝️|من اما در این معرڪه 😌| هیچ چیز را با { چادرم } ❌| عوض نمے ڪنم ! 😊🍃💛 ┅═══🍃🌸🍃═══┅ @asheghaneh_halal
🌷🍃🌷 🍃🕊 🌷 #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بھ نیت: "شهیـد حسیـن جـوینـده" جمع صلوات گذشتھ 🌷 1600 🌷 ارسال صلوات ها👇 🍃🌸 @khadem_eshgh ھـر روز مھمان یڪ شھیـد👇 |🕊| @asheghaneh_halal 🌷 🍃🕊 🌷🍃🌷
🍃💖 💖 •|ز جود اینڪه معتبـ💝ـر شده کِل مے‌ڪشند...😍 شاه‌ِ پدر شده...:)✨🌸 🌸🍃 😍💓 💖 @asheghaneh_halal 🍃💖
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
😜^| |^😜 وقتے دشمـنامون زیــاد مےشن بیشتــر 💪 بهـ آدم دست مےده😎 مخصوصا اگهـ از اون باشهـ و نصفِ 365 روز سال و در یڪ خواب عمــیق فرو بـــره😉 اینــجاست ڪه بهترین لقب نزد ما برای اونا 😴 پـــس مےنویسیم از برایشــان 😴😴 یهـ جوری دهنشون و پُـــر مےڪنند🙄 و مےگــن شدیدتـــرین تحــریمها را علیهـ ایران رقم زدیــم😐 ڪه انگـــار و رقم زدن و پــیروز شدن🤔 بهـ حق چیزای ندیده و نشنیده😫😁 یعنے یه جوری تحریماتون ما رو فلج ڪرد ڪه مهره دوم از سمت راستمون شڪست و ڪلا نابود شدیم😁😂 اینایے ڪه دارن تو ایران زندگے مےڪنند😉 مـــا نیستم ها روحمــونهـ👻 فقط مــراقب باشید گــریبانتونو نگــیریم😦 مقام معظم رهبری(حفظه الله) چنــدی پــیش در جمع نمــایندگان ملت در مجلس خـــبرگـان فــرمودند: اگــر مــا بهـ بسیج حـداڪثری امڪانات و توانایےهای خــود اقدام ڪنیم💪💪 به فضــل الهے سنگــین تــرین شڪست تاریخ آمریڪا را نصیب این ڪشور خواهیم ڪرد.💪💪👊👊✊✊ و جــــایزه سال متعلق است به آمـــریڪا و اسرائیل و عربستان سعودی ڪه به رقم تمام تلاشها و هزینه هایے ڪه متحمــل شدند حتے نتوانستند ذره ای ملت ایران را از آرمانها و ارزشهای خـــود عقب بڪشانند. سال 1397 سالِ شڪست دشمن و پیـــروزی ملت ایران بود.سخت بود امـــا شیرینے پیروزیش همــه سختیاشو از بین برد💪💪💪☺️☺️ هـــرچے سخت تـــر باشهـ مـــا قوی تــر مےشیم💪💪 هر چے سخت تـــر باشهـ شڪست دشمــنامونم نابودڪننده تــره💪 سخت بود امــا مـــا تونستــیم💪 بازم مےتونیـــم💪 اینــو یادتونهـ☝️😉پوشڪ لازم شدن😱 اینهـ☝️ عاقبت ڪسےڪه یهـ وجب بهـ خاڪمون نـــزدیڪ بشهـ اونم ڪسے ڪه دشمـــنمونهـ👊پــس با مـا در نیوفت✊✊ (1) •|🇮🇷|• @asheghaneh_halal
🍃🌺 #بکانه حتےتوے کلمه ↫غیرِ ممکن↬ یه ممکن جاخوش ڪرده •|پس‌همیشه‌امید داشته باشـ😎💪 #هدفتو‌گل‌منگوولےبسازش😍 #روزتون‌گلگلے☺️🍃 خوشگل ــسازے😌👇 @ASHEGHANEH_HALAL 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🍃 🍃 🇮🇷•°| #ایرانیشو |°•🇮🇷 ڣږۅش ۅ مَصرَفِــ|🛍| ڪالاےِ ڂارِجے بـایڋ ڋږ ڃامِعِہ|🇮🇷| بہ عُنۅاݧ یِڪ ضِدِ اَرزِݜ شِناختِہ شَۅد،|🚫| مڱر اینڪِہ مُشابہ ڋاڂلے آن در ڪِشۅر ۅجۅد نڋاشتہ باشَد.|😎| 👤مَڨامِـــ مُعَڟمِ دِلــــــــــــبَرے #حمایت_از_ڪالاےایرانے✌️ #ڪمڪ_بہ_اقتصاد_ڪشور #ڪپے🙏⛔️ {👇ოムde ɨŋ ɨraŋ🇮🇷} (🛍) @asheghaneh_halal
🕗🍃 🍃 #قرار_عاشقی #به_وقت_حرم #باب_الجواد💛 یا علے بن موسـ(ع)ـے اے امـــام خوبےهـــا اےنورےدردلـــ مـــا تورا قسـ💕ـــم بــه جـواد الائــمـه اتــــ تـو را قسـ💕ـــم به دردانه اتـ.ـ.ـ علـــے امشــب حاجت دلــ❤️ همــه ے مـارا بده... و ظهورحضرت حجت(عج) را نزدیڪ بگــــردان. آمــیـن... 💚یـا رب العـالمین💚 #امام_جواد #السلام‌علیڪ‌یاعلےبن‌موسےالرضـا #کفترجلدهواےمشهدم😇 🍃 @asheghaneh_halal 🕗🍃
💚🍃 🍃 #آقامونه امشب زجان و دل تو را باد سلامــ|😌| ای آن که به راه حق ، تویی ختم کلامـ|😇| 🍃 @asheghaneh_halal 💚🍃
🍃💍 #همسفرانه به نظرم جمله‌ے «الان چیڪار ڪنم حالت خوب بشه» از صدتا دوستت دارم قشنگ تره😍 #موافقیــد؟؟😉 @asheghaneh_halal 🍃💍
°🐝| #نےنے_شو |🐝° 😴] آقا تِلسه می دوفت باهَد تا بَهال بشه بتابی!💤💤 🐰] تَلدوشیم نالاحته اصمَن دوت نداله لالا بُتُنه 🙂] تلدوشی دونم بیا بتابیم بیدال ته شُتیم هـِ دونه تَبیج هِیدی میتَم ]لاستی تا بهال شَند لوز دیده مونده؟؟ 😍] خوابای رنگی ببینی نازنازی خوشخواب 😘 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
🎯°•| |°•🎯 روزایے بود که دور تا دور ایران جنگ بود احمقهای آدم ڪشے به نام داعش تا نزدیڪےهای مرزهای ایران وجود نحسشان را ڪشانده بودند اما ملت ایران در امنیت و آرامش زندگے مےڪردند. اما حال در جایے نزدیڪ ( ) ڪه به زعم همه یڪے از امن ترین ڪشورهاست و مردم شاد و خوشحالےدارد. ڪشور نیوزلند از نظر امنیتے جزء ده ڪشور اول جهان است. حادثهـ تروریستے رخ داده است😱 آن هم در مسجد آن هم ڪشتار مسلمانان😱 غـــرب بهـ ڪجاااااا مےرود😞 رسانهـ های آمریڪایےاز جملهـ صدای آمریڪا از این حادثهـ تحت عنوان ڪشتار نژادپرستانهـ به جای حادثهـ استفاده ڪردند. •|🎯|• @asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست ♡﷽♡ حمید کلافه گفت:میدونه...میدونه....اینجور که معلومه پیش عمه اش
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ آیه به عادت همیشگی مسیر تاکسی خور ایستگاه تا بیمارستان را پیاده می آید با همان لبخند مختص به خودش.صبح خنکی بو. با طمئنینه وارد بخش شد و سلام گرمی به هنگامه و مریم و ریحانه داد!نسرین را بعد از چند هفته بود که در آنجا میدید! با شوق او را در آغوش کشید و گفت: کجایی تو ؟ نسرین اخمی مصنوعی کرد و گفت:من کجام؟تو سرت شلوغه فرصت نمیکنی به ما سر بزنی! _آره به خدا اینو راست میگی کلی کار روی سرم ریخته!من شرمنده! ریحانه با خنده گفت:تا باشه از این کارا! آیه چشم ریز کرد : منظور؟ مریم زد رو شانه ی ریحانه. آیه چپ چپی نگاهش کرد و گفت: سبزی پاک کردید پشت من غیبت کردید نه؟ هنگامه با خنده گفت:اینا که تازه وکیل تو ان بقی پرستارا رو دریاب که یه سره پشت سرت حرف در میارن! خو تو خودتم مقصری دیگه!واسه چی همش با دل این دختره راه میای تا پشتت اینقدر حرف در بیاد! آیه پوزخندی میزند و در دل میگوید:یک ربط عمیق این میان است! اما شانه ای بالا انداخت و گفت:خودت میگی پشت سرت!حرف پشت سرم برای همون پشت سریاست! نسرین آرام سوتی میکشد و میگوید:بابا دندان شکن پاسخ ده! آیه تنها ابرویی بالا می اندازد و همانطور که به اتاق استراحت میرود تا لباسهایش را عوض کند میگوید:به من میگن آیه! بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_ویک ♡﷽♡ آیه به عادت همیشگی مسیر تاکسی خور ایستگاه تا بیمارستان ر
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ داشت داروی مسکن پیرمرد تازه از اتاق عمل بیرون آمده را تزریق میکرد که صدای زنگ موبایلش بلند شد.بد و بیراهی نثار حواس پرتش کرد که گوشی را سایلنت نکرده بود.دارو را تزریق کرد و سریع گوشی را برداشت.شماره ناشناس بود ...تماس را برقرار کرد و کنجکاوانه پرسید:بله؟ صدای حورا بود :سلام ... آیه با لبخند و نشاط گفت:سلام حَورا جون خوبید شما؟ حورا حس کرد دلش ضعف میرود برای صدای این دختر...حسرت میخورد که چرا بیست و چهار سال خودش را محروم از وجود نازنین دخترش کرده بود.با صدای لرزانی گفت:خوبم عزیزم...خوبم آیه همانطور که به استیشن میرفت گفت:خدا رو شکر.جانم کاری داشتید؟ حورا لحظه ای مردد ماند که این کاری که میخواهد بکند درست است یا نه...اما دل را به دریا زد و گفت:میخوام ببینمت...همین امروز اگه میشه... آیه نگاهی به ساعتش انداخت.چهار و نیم بعد از ظهر بود .... دستی به پیشانی اش کشید و گفت:جسارتا خیلی طول میکشه حَورا جون؟ حورا تکیه داد به صندلی عقب و گفت:نمیدونم.نمیدونم...شاید. لحنش آیه را نگران کرد برای همین گفت:من الان میتونم شما رو ببینم.البته تو خود بیمارستان. _اتفاقا منم الان جلوی در بیمارستانم.کجا ببینمت؟ دنج ترین جای بیمارستان احتمالا همان نیمکت زیر بید مجنون بود. آدرسش را به حورا داد و نگران گوشی را قطع کرد. به هنگامه گفت:هنگامه من میرم بیرون بیمارستان یه نیم ساعت کار دارم زود بر میگردم مشکلی پیش اومد بهم زنگ بزن باشه؟ هنگامه سری تکان و داد و آیه پا تند کرد. حورا نگاهی به دسته گل نرگس در دستش انداخت. شهرزاد گفته بود عاشق نرگس است و حورا یادش آمد محمد هم نرگس زیاد دوست داشت! بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃