[• #قرار_عاشقی⏰ •]
پرچمت را •💚•
هر ڪجا دیدم دویدم •🌸•
✨یا رضـا✨
زیر این پرچم همیشہ خیر دیدم •😍•
✨یا رضـا✨
#آقاتولدتاومده
#مارویہحرممهموننمےڪنے💔
#منبےوفاشدهامتوچراقہرمےڪنے😢
هرشب ـراس ساعت عاشقے😌👇
[•💛•] @asheghaneh_halal
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
+خَستــمــ😞..
مثــِ یھ ڪوآلاے دل شڪستھ ام😆👊
.
.
_تورا چھ شده است؟!😕
+این ڪانال ریز بہ ریز ڪاراے دولت
رو گزارش میده، آبرو برامون نمونده😳
میگنــ ڪارش فوق العاده است..
#افشاے_رازهاے_دولت✋
داغترینهاےسیاسےرافقطبامابخوانید👇🎯
http://eitaa.com/joinchat/527499284C698ab461f2
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
⛔️⛔️⛔️⛔️
از رضا پهلوی ڪه خارج نشینِ
تا مامانشو و خواهرش و همسرش😁
براتون طنز داریم در حد لیگ اروپــا😄
از اینورم حسن جانئ روحانے رو داریم
بــا برو بچ و تیمش😅
ظرافت جان😁
عراقےجون😎
جهانگیرخان اول😂
⛔️طنزهای این ڪانال غوغا ڪرده تو ایتا⛔️
فقط به پا جانمونے✋✋✋
http://eitaa.com/joinchat/527499284C698ab461f2
http://eitaa.com/joinchat/527499284C698ab461f2
🌸🍃
🍃
{ #خادمانه 🌺🍃 }
💚| دوس داشتنت روز و ماه و سال
نمےشناسد! وقتی شما نباشید زندگےدیگر
معنا ندارد. همه دنیا یڪ طرف مشهد شما هم
یڪ طرف اصلا انگار حوالے شما نفس ڪشیدن
طعم دیگری دارد! 😍😌
هیچ تصویری به زیبایی گنبدطلای
شما در عالم وجود ندارد.
💜💜💜
💙| مولای من
💙| آقای من
ممنونم ڪه عشق خودت را در دل
ما قرار دادی تا زنده بمانیم و
زندگے ڪنیم.☺️
💛💛💛
☎️ شماره تلفن
حرم امام رضا (ع)❤️
📞 05148888
🔺بالای ضریح
میکرفون نصب شده...
🍃💚تماس گرفتی ، دلت شکست ،
برای فرج امام زمان (عج) دعا کن...
حال دلتون امام رضایے😍
•|🌺 |• @Asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو|🐝°
☺️] من و انتحاب بُتُن. حواهش
میتونم. حواهش!!
🤔] بزار فکر کنم!!!
یه دلیل کوچولو بیار.
☺️] من چه جیچ و جیچ میتونم
بلات ، حنده توچیچ میتونم بلات.
☺️] من حاضلم . حاضل تلدن ندالم.
نِه عالَمه پَلَنده دالم .
😍] معلومه که تو انتخاب منی
شیرین زبونم .😘😘
استودیو نےنے شو؛
آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇
°🍼° @Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_دویست_وسی_ویک مادر شروین که از این حرف خیلی عصبانی شده بود گفت: -این
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_دویست_وسی_ودو
-بله، نگران نباشید
هانیه دهان باز کرد تا چیزی بگوید اما صدای مادر که صدایش می زد مانع شد:
-من باید برم آقا. راه رو که بلدید؟
-بله ممنون
*
شروین روی مبل افتاد و گفت:
-خب؟ پس میانجی گری هم بی فایده بود. بهت گفته بودم
بعد در حالیکه سعی می کرد دلخوری اش را به روی خودش نیاورد ادامه داد:
-پس تصویب شد
- چی؟
-اینکه من بمونم
قبل از اینکه شاهرخ جواب بدهد کسی در زد:
-بفرمائید
کسی که وارد اتاق شد دختری بود که شروین تمایل چندانی برای روبرو شدن با او نداشت.
- ببخشید استاد، اجازه هست؟
- خواهش می کنم. بفرمائید
شروین برای اینکه نخواهد حرفی بزند سرش را پائین انداخت و مشغول ور رفتن با گوشی اش شد.
- ببخشید استاد این مسئله هائی که گفته بودید حل کنیم چند تاییش واقعاً سخته. هرکاری می کنم جور در نمیاد
بعد برگه ها را به شاهرخ داد و اضافه کرد:
-می خواستم اگه میشه یه راهنمائی بکنید
شاهرخ مسئله ها را نگاه کرد بعد سر بلند کرد و گفت:
-راستش من الان کلاس دارم باید برم
- کی وقتتون آزادِ؟ فردا صبح هستید؟
- آره فردا از 8 صبح هستم. البته امروز هم بعد از کلاس یک ساعتی هستم ولی فکر کنم دیر وقت بشه
این را گفت و یکدفعه چشمش به شروین که سرش روی موبایلش بود افتاد و انگار فکری به ذهنش رسیده باشد گفت:
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒