یه قوم از بنی اسرائیل که اونام
مثل الان ما امامشون غایب بود
رفتند نشستند دعا کردند و خلاصه
که انداختند جلو اونم صد سال
ظهور امامشون رو
چرا نمیترسیم از وقتی که روی سنگ مردهشور خونه میشورتمون؟!
صدر و کافور و سنگ لحد و...
.
.
دوست داری بمیری و نبینی آقاتو؟!
#آخرین باری که به یادِ
امام زمانت بودی چه زمانی بوده؟!
دیشب؟!
دیـروز؟!
دو روز قـبل؟!
جمعه قبلی؟!
یک هفته قبــل؟!
چه زمانی با یاد و فکر
امام زمانت بلند شدی،نشستی،
قدم برداشتی و خوابیدی؟!
تا حالا فکر کردی بهش؟!
۴۱:۱۴ وقتتو میخوام،
برا خودم نه
برا آقامون،امامون!!
هستی؟!
بقول امروزیاا پایه ای؟!
دعای ندبه مهدی سماواتی.mp3
7.43M
🎧🍃
🍃
[• #مهدیار •]
👌| دعای پرفیض ندبه
|🎤بـا نوای حاج مهدی سماواتی
#اوصیکمبدانلود
#هرچیزکهدرجستنآنیآنی
مهدی را با نگاهت یاری کن☺️👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎧🍃
از همگی قبول باشه انشاالله.
اگر نفس و عمری بود جمعه آینده
۶:۳۰ صبح میرسم خدمتتون.
زندگیتون سرشار از نگاه و
عنایتهای مولا صاحب العصر و
الزمان انشاالله.
خدانگهدارتون باشه.
یاحق.
••🕯
[ #خادمانه ]
°•انتظار
یعنے
چشـ ـ ـ ـم هاے
به راه
مانده
رقیــه،
به شوق
دیـدن بابا...•°
#السلامعلیڪیاسیدتےیارقیه🖤
[ @asheghaneh_halal ]
••🕯
#ریحانه
حفظ حجابــــ‼️
پیام حضرتــ رقیه (س) در عاشورا استــ.
عصر عاشورا بود🌅
حجابــ از سر زنان و دختران حسینے ربوده شد(وای بر من)😭
🔅هنگامے كه حضرتــ رقیه(س)
※بعد از شهادت پدر ※ و سیلے خوردن از دست شمر ※و اصابت كعب نی به بازو ※ و پاره شدن گوش(یاالله😭)
عمه اش زینبــ را مےبیند از هیچڪدام از این مصیبتــ ها شكایتــ نمی كند.😭
بلڪه شكایتــ حضرتــ رقیه(س) به عمہ اش این استــ كه می گوید:👇
◥یا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسی عن أعین النظار◣ .
◥ای عمه جان آیا پارچه ای هست كه سر خود را از نامحرمان بپوشانم؟◣😭
┘◄ منبع :بحارالانوارجلد 45صفحه 61📚
#قصه_ما_به_ســـــر_رسيد😔
#آجرك_الله_يا_صاحب_الزمان😭
•[🏴]• @asheghaneh_halal
003 Baba Kojaei.mp3
9.61M
- - -
🎧
- - -
#ثمینه
مثلا موهام رو شونہ ڪردم
مثلا لباس نو پوشیدم
مثلا الان تو خونمونے
منم رو پات خوابیدم
#شهادت_حضرت_رقیہ💔
#حاج_محمود_ڪریمے
- - -
🎧 @asheghaneh_halal
- - -
[• #تیڪ_تاب📚 •]
[•نام ڪتاب : امپراطوریِ بستنی•]
[•نام نویسنـده : جفری فورد•]
[•ترجمه : سمیه گنجی•]
[•برشے از ڪتاب⇩
این کتاب شامل داستان های خواندنی و شگفت انگیزی
است که امر عادی را با متافیزیک ،و زندگی
روزمره را با شگفتی همراه میکند ،با خطوط داستانی
که هم کلاسیک هستند وهم مدرن هستند .
داستان ها با ارجاعاتی به آثار نویسندگانی
چون ادگار آلن پو و ژول ورن سنت فانتزی را قوام
می بخشند و با طنز و اندوهی توام
شرایطی غیرمنتظره خلق میکنند •]
درخدمت ـباشیم😉👇
[•📖•] @asheghaneh_halal
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
- - -
🍂🍁
- - -
#آقامونه
نظر حضرت آقا راجب زنان بدحجاب🌿••
- - -
🍂🍁 @asheghaneh_halal
- - -
°🐝| #نےنے_شو|🐝°
°💔°خوشا به حال تو نی نی
کشیده نیست مویت
به گوش داری تو گوشواره
کشیده نیست گیسویت
خوشا به حال تو نی نی
پدر کنار تو، اینجاست
کسی نزد بر رویت
خوشا به حال تو نی نی
که نیستی تو شبیهش
شبیهه دخت سه ساله
شبیهه دختر ارباب
شبیهه تکه ستاره°💔°
استودیو نےنے شو؛
آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇
°🍼° @Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
🍃📝 #عشقینه #مسافر_عاشق💚 #قسمت_سیام ﴾﷽﴿ خـودت را روبرویم روے مبل می اندازے و نگاهم میکنے..
🍃📝
#عشقینه
#مسافر_عاشق💚
#قسمت_سی_و_یکم
بہ صورتت زل میزنم و با اندکے عصبانیت میگویم : چی شده؟ من کاری کردم؟!!!
با حالت عجیبے بہ چشمانم خیره میشوے
مـردمک سیاه رنگ چشمـهایت میلرزد انگار میخواهےبا تمـام وجودت بغضـت را نگہ دارے اما چہ بغضے نمیدانم...
یکباره بغضت میشکند و اشک هایت روی گونہ هایت میریزد و محاسنت را خـیس میکند...
با نگرانے جلوتر مے آیم و بہ چهرت نگاه میکنم می پرسم : چیـــشده؟؟؟بگـو خــب...
_حامـدو...آوردن...
_حامد؟!حامد کیہ؟
_یکے از...رزمنده ها...آوردنش...پیکرشو آوردن...
_چــــے؟!!!!
_تو بغل من جون داد...جلو چشـماے من شهید شد...دیدمش...دیدمش داشت میخندید...
قلبم تیـر میکشد...یاد لکہ ے خونے روے لباست می افتم...
چهره ام درهم میرود...امـا فورا تغییر موضع میدهم...نباید ببینے دارم گریہ میکنم...نباید ببینے حالم بدتر از توست
زیر لب میگویم : پـس اون لکہ ے خونے...
🖊••بھ قلــم:
••مریـم یونسے
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃📝
عاشقانه های حلال C᭄
🍃📝 #عشقینه #مسافر_عاشق💚 #قسمت_سی_و_یکم بہ صورتت زل میزنم و با اندکے عصبانیت میگویم : چی شده؟ من ک
🍃📝
#عشقینه
#مسافر_عاشق💚
#قسمت_سی_و_دوم
گریہ ات شـدت میگیرد و روے مبل میـنشینے...
دسـتت را بین مـوهایت میکشے و سرت را پایین میبرے گریہ هایت تمـام تنم را سسـت میکند
دسـتانم میلرزد کنارت می نشینم و گردنت را در آغوش میگیرم
دوست دارم دلداری ات دهم اما بغض گلویت صدایم را خفہ ڪرده...میترسم لب بگشایم و صدایم را بشنوے و بشڪنے...
من نباید نا امیدت کنم حتے اگر از درون بسوزم...
حتے اگر نـخواهم...
بہ هر حال من هم ڪنارت شهید میشوم...
امـا بہ مـرور...!
* * * * * *
لباس نظامے ات را از کیف در میاورے و بو میکشے...
لباس را تنت میکنے...شبیہ بچہ ها بہ حرکاتت نگاه میکنم دکمہ هایشان را یکے یکے میبندے و جلوے آینہ بہ قامتت نگاه میکنی...
نزدیڪ تر می آیم و از داخل آینہ به صورتت زل میزنم...
با لباس رزم جذبہ اے پیدا میکنے کہ حتے من را هم میترسانے!
صـورت سفیدت میان چـشم ها و محاسن مشکے رنگت از آینہ دلم را میلرزاند
وقتے بہ آخـرین دکمہ میرسے سرت را بالا مے آورے و از داخل آینہ با لبخنـد بہ چشـم هایم نگاه میکنے و...
🖊••بھ قلــم:
••مریـم یونسے
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃📝
عاشقانه های حلال C᭄
🍃📝 #عشقینه #مسافر_عاشق💚 #قسمت_سی_و_دوم گریہ ات شـدت میگیرد و روے مبل میـنشینے... دسـتت را بین مـو
🍃📝
#عشقینه
#مسافر_عاشق💚
#قسمت_سی_و_سوم
با اینکه تــو را دیدن با این لباس جانـــَم را آب میکند اما...
فقط تحمل میکنم
مدام مواظبم که مبادا اشکـ هایم سرازیر شوند و تو ببینی...
یا اینکه بغضم بشکند و همراه با آن تــو هم بشکنی...
سربنــدت را از جیب لباسم بیرون می آورم
عطر حــرم تمام اتاق را پر میکند...
دستم را روی شانه ات میگذارم و سربندت را مقابل چشمانتـ میگیرم...
رویت را برمیگردانی و میگویی:این یکی کار خودتــه...!
لبخــند عمیقی میزنم
پشت میکنی و خم میشوی...
سربندت را میبندم و بر روی شانه ات بوســه میزنم...
میخندی و میگویی:نمیخوام برم جنگ که خانــومے...
***
لباسم را مرتب میکنم و چـادرم را روی سرم میگذارم.
برای تشیــیع دوست شـَهیدت می رویم...
دستانت را محکم میگیرم...آنقدر محکم که نمیخواهم هیچ چیزی بین من و تو رو رو جـ ـدا کند...
از آنجا میترسم...میترسم نکند من هم روزی همراه با تابوتــی سه رنگ به دنبالت بیایم...
هر لحظه که مردم بیشتری می آیند قلبم تپـش های تندتری میزند...
احسـاس عجیبی تمام تنم را فرا میگیرد...
دستم را میکشی و از بین جمعیت رد میشویم.
هر کسـی با عکسی آمده...
اشـکهایم از اضطـراب خشـک شده...
نمیدانم چرا؟!...واقعا چــرا؟
خدایا به بزرگی ات قـسم مرا اینگونه آمـاده نکن.....نکند داری امتحانـم میکنی؟...
نکند میخواهی تمام این سختی هارا تمریـنی برای رنجی بــزرگ برایم فراهم کنی...خدایــــا....
از بین جمـعیت دور میشویم
وارد ساختمانی میشویم...پله ها را با عجله طی میکنی...
در راه پله ی ساختمان عکس شـهدا و پلـاک های شکـسته چسـبیده...
از راه پله ها میگذریم...به اتاقی شبیه مسـجد یا نمـاز خانه می رسیم...چندین کفش و پوتیـن بیرون اتاق افتاده و صدای گریه و ناله می آید...
با صدای گریه ها پاهایم بی حس میشوند...به کجا آمدیم؟...کفش هایمان را در می آوریم و وارد اتاق میشویم...
🖊••بھ قلــم:
••مریـم یونسے
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃📝
[• #ویتامینه ღ •]
••💐آنتونے رابینز میگه:
با همسرم اختلاف پیدا ڪردیم.
اون عصبے شد و رفت توے اتاق.
وقتے از اتاق اومد بیرون یه بوق از قبلا
داشتم ڪه فشارش دادم.
خانمم از ترس پرید بالا بعدش بهم
نگاه ڪردیم و خندیدیم.
و دعوا تموم شد...
••💐سعے ڪنید این روش رو امتحان ڪنید.
وسط اختلاف یه چیز شاد بگید.
یه شیطنت انجام بدین فرار ڪنید.
اون وقت بعداً ڪه یاد اون خاطره
بیفتین غمگین نمیشین بلڪه خنده تون
میگیره و این خیلے مهمه...
#بههمینراحتے
ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇
[•ღ•] @asheghaneh_halal