eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
○●○ 🍃🌸 . . 🌷🍃 [🦋] گفتم شبۍ ڪنار تو افطار مےڪنم [😓] آقا نیامـدۍ ، رمضـان هم تمام شد 💔 . . ∫💞∫ جانےدوبارھ بردار‌، با ما بیا بھ پابوسـ👇 🍃🌸 @asheghaneh_halal ○●○
|•✨•| آقا سلام! ماه مبارک تمام شد|😢•• شب­هاے آخر من و ماه صیام شد|😞•• درهایے از ضیافت حق بستہ شد ولی.. پشت در نگاه شما ازدحام شد|🙃•• الهم عجل لولیک الفرج •🍃دعاےروز ماه خــدا🍃• 😉 🌙 دلتـ|💓|ــو؛وصل‌کن‌بہ‌خــدآ |•✨•| http://Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•~• 💕 •[ ]• . . ❤️/• ابتدای ازدواجمان مصادف بود با روزهای پيروزی انقلاب و شيرودي از همان مرحله درگير مسائل كشور شد. ✅/• زمانی كه كميته های انقلاب اسلامی تشكيل شد شيرودی واقعا فعاليت چشمگيری در اين كميته ها داشت. 🌤/• روزها فعاليت میكرد وشب ها تا صبح پاسداری می داد. اگر پدر يا برادر او از شمال می آمدند، آنها را هم تشويق می كرد و با خود می برد پاسداريو كشيك دادن. 🌿/• با بچه های سپاه خيلی هماهنگ و همفكر بود. هميشه سعی می كرد بين بچه های سپاه و بچه های كميته و بچه های ارتش يك ارتباط صميمانه برقرار كند. 🌹 . . •[👀]• درگیر یڪ نگاھِ تو شد ، روزگـار من👇 💕 @Asheghaneh_halal •~•
[• ♡•] (👌)باید در انتخاب‌ همسر نهایت دقت و توجه را داشت؛ (💎)زیرا همسر همچون گردنبندے است که شخص به گردن خود آویزان مےکند و نقش مهمے در سعادت و خوشبختے انسان دارد. 🌸 مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
تحدیر جز 28.mp3
4.76M
••🍃🎙•• 🌙: تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖 بھ صورت تحدیر(تندخوانے) [• جزء بیست و هشتمـ •] @asheghaneh_halal ••🍃🎙••
ترشی شامی با لپه🥘 مواد لازم برای۴ نفر آبغوره به مقدار لازم رب گوجه ‌فرنگی ۲ قاشق غذا خوری روغن به مقدار لازم تخم مرغ ۳-۲ عدد گوشت چرخ کرده ۳۰۰ گرم پیاز (متوسط) ۲ عدد لپه‎ ۳ قاشق غذا خوری سیب زمینی (کوچک) ۳ عدد نمک و فلفل به مقدار لازم دارچین به مقدار لازم روغن به مقدار لازم طرز تهیه: ۱- ابتدا لپه را بشویید و با مقداری آب و نمك و روغن بپزید. وقتی لپه خوب پخت آب آن را كنار بگذارید و لپه را خوب له كنید.پیازها را رنده كنید و آب اضافه آن را بگیرید. ۲- سپس گوشت، لپه، پیاز، تخم‌مرغ، نمك و فلفل را با هم مخلوط كنید و خوب ورز دهید. ۳- تابه ای را داغ كنید و در آن روغن بریزید. از مایه گوشت به اندازه یك گردو بردارید و كف دست به صورت دایره كوچك درآورید و سرخ كنید. ۴- در قابلمه كوچكی رب گوجه‌فرنگی را با كمی روغن تفت دهید و بعد آب لپه را كه كنار گذاشته بودید،آبغوره،نمك، فلفل، كمی دارچین و زردچوبه را به آن اضافه كنید. ۵- اگر مایه غلیظ بود كمی آب به آن بیفزایید. وقتی سس خوب جوشید، شامی‌هایی را كه سرخ كرده اید، داخل آن بچینید و اجازه دهید تا گوشت بپزد. ۶- معمولاً در حدود نیم ساعت كافی است.سیب‌زمینی را پوست بكنید و به صورت حلقه‌ای خرد كرده و در روغن سرخ كنید و برای تزیین غذا از آنها استفاده كنید. سایر نکات اگر مایه ترش شامی بیش از حد شل بود و در دست شكل نمی گرفت، می‌توانید از یك قاشق غذاخوری آرد نخودچی استفاده كنید در صورت تمایل به جای آبغوره از آبلیمو یا آب نارنج استفاده كنید. 🌸 @asheghaneh_halal🌸
﴾💞﴿ ﴿ ﴾ . . آنقَدَر زیبا دِلـ💓ـــم را بَر دِلَـ💘ـش وابَستھ کَرد😋 یارَم اِنگاری 🤔 تَخَصُص داشت، دَر پِیوَندِ قَلـــب😍❣ 🙄⁉️ . . [🌎]ـتو مـــــرا جـــــان و جـــــهانے👇 ﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal
🌼☔️•°• چون جان و دلمـ•°❤️•° خـون شد در دردِ فـراقِ تو بر بوے وصالِ تو•°💐‌•° دل بر سرِ جان تا ڪے ..؟ @asheghaneh_halal 🌼☔️•°•
•{☀️}• { 🕗 } . . [❤️]جــــانِ من، آقا مرا سرگرم ڪاشۍها مڪن میهمان مشغولِ صاحـب‌ [😊]خانہ‌باشدبهتراست 🍃 . . {🕊} حتمآ قــرار شاه و گـدا هستــ یـادتـانــ!👇 @Asheghaneh_halal •{☀️}•
•💚• •| #فانوس📿 |• گفتہ بودند آخر این ماه عاشقش سر به زیر خواهد شد😞•| گفتہ بودند با دلم هر شب🌌•| توبہ کن! توبہ دیر خواهد شد🙃•| •🌸دعاےافطار🌸• #عکس‌بازشود😌 #التماس_دعا #بابامهدےروزه‌ات‌قبولـ😍 #رمضان🌙 دم‌افطار‌فقط ذڪر حسین‌شیرین‌استـ👇 •💚• http://Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #ٺـاپـروانگے↯ #قسمت_بیست_و_هفتم🦋🌱 واقعا زمان مناسبی برای عیادت نبود آن هم امروز! _ن
[• 💍 •] 🦋🌱 ترانه دستش را کشید و مقابل ارشیا برد:خوب ببین ارشیا خان، داره می لرزه. از صبح تا شب فقط بخاطر‌ اخم شما، غرور و کم حرفی شما، بی محلی خانوادتون و کار و تصادف شما و هزار تا کوفت و زهرمار دیگه داره با تن لرزه زندگی می کنه. این مدت تمام شبانه روز مثل‌ پروانه دورتون گشته و حتی یک لحظه هم از بدخلقی ها و بد قلقی های شما ناراحت نشده. چند کیلو لاغر شده اما گور باباش! نه؟ مهم جناب نامجوی بزرگه و بس ... آقای ارشیا خان نامجو که خیلی ادعای غرور و مردونگی دارید، بهتر بود قبل از اینکه بخاطر غصه ی ورشکستگیِ کاری، به این روز و حال رقت انگیز بیفتید، از غم شکست زندگی مشترکتون اینطور به صرافت می افتادید! چیزی که داره این وسط از دست میره زندگیتونه نه پول. همه تقریبا مات سخنرانی‌ پشت سرهم او شده بودند. صدای بستن زیپ چمدان نیمه باز در فضای اتاق پیچید. ترانه چمدان را برداشت و گفت: _من ریحانه رو به عنوان تنها حامی و عضو خانوادش می برم تا خار چشم شما نباشه، هر وقت احساس کردین که چه جایگاهی اینجا داشته بیاین دنبالش. خواهرم بی کس و کار نیست که مدام تحقیر بشه! با یک دست چمدان را می کشید و با یک دست دیگر ریحانه را... قبل‌از اینکه از اتاق خارج بشود قاب نگاهش پر شد از چشم های همسرش، که نفهمید حالتش را، که غم بود یا تاسف، بهت بود یا خشم!؟ گیج شده و مثل شی سبکی دنبال ترانه کشیده می شد. هنوز توی راه پله بودند که صدای شکستن چیزی باعث شد تا استپ کنند. به ترانه نگاه کرد که بر عکس او بی تفاوت به راهش ادامه می داد، چند پله دیگر را پایین رفت و بالاجبار ایستاد. _چرا وایسادی؟ باز قاطی کرده داره لیوان و بشقاب پرت می کنه تو در و دیوار! برا تو که باید عادی شده باشه. بیا بریم زودتر مگر می توانست؟ صداها هر لحظه بیشتر می شد. هرچند می ترسید اما اگر به دل خودش بود دوست داشت برگردد بالا! چشمه ی اشکش جوشیده بود و احساس می کرد دیگر طاقت اینهمه استرس را ندارد. از دیشب تنها چیزی که خورده بود حرص و جوش بود. کاش کسی از درد اصلی دل او هم خبر داشت! پاهایش ضعف می رفت و بین انتخاب مسیر درست مردد بود که سر و کله ی رادمنش پیدا شد. _کجا خانوم نامجو؟ یعنی واقعا تو این شرایط دارین میذارین میرین؟! از شما بعیده... دهانش تلخ شده بود مثل زهرمار... ترانه غرید: _آقا شما لطفا کوتاه بیا! یعنی معلوم نیست چقدر داغونه خودش؟ بمونه که چی؟ چهارتا حرف درشت دیگه بشنوه؟ _خانوم محترم شما حق دخالت... _من کاملا حق دارم که تو زندگی خواهرم دخالت کنم ولی دلیل جسارت شما رو نمی فهمم اتفاقا! حالا صداها کشدار می شد و منقطع، سرش پیچ و تاب می خورد. کاش ساکت می شدند. دستش را گذاشت روی سرش. باید جایی را برای نشستن پیدا می کرد، دست دراز کرد تا نرده را بگیرد اما انگار معلق بود همه چیز. _ت...رانه اما نمی شنید! کمک می خواست ولی هیچ بود و هیچ... همه جا که خوب سیاه شد و درد که توی جانش پیچید تازه صدای جیغ آشنا و دور ترانه توی مغزش فرو رفت... باید خوب می خوابید! • • ادامھ‌ دارد...😉💕 • • نـویسندھ: الهـام تیمورے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌸 🌿 🍃 @asheghaneh_halal 💐🍃🌿🌸🍃🌼
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #ٺـاپـروانگے↯ #قسمت_بیست_و_هشتم🦋🌱 ترانه دستش را کشید و مقابل ارشیا برد:خوب ببین ارش
[• 💍 •] 🦋🌱 با نوازش دست کسی بیدار شد، هنوز چشم باز نکرده تمام وجودش درد می کرد. دهانش مثل چوب خشک شده بود. از صداهایی که به گوشش می خورد فهمید توی بیمارستان است. چشم باز کرد و چهره ی نگران ترانه را دید. _قربونت برم، خوبی؟ باید بخاطر داشتن خواهرش شاکر خدا می بود. سرش را تکان داد و نجواگونه گفت: _چی شده؟ _غش کردی! یعنی فشارت افتاده البته با اوضاعی که تو اون خونه هست طبیعیه خب... وای مردمو زنده شدم بخدا. باز خوبه این وکیله بود سریع ماشینش رو روشن کرد اومدیم درمانگاه _کجاست؟ _چمی دونم، بیرونه لابد _ارشیا چی؟ تنهاست... _آره تنهاست. می خوای پاشو برو پیشش یه وقت گرگ نخوردش! چه بی وقت غش کرده بود! ارشیا که نباید تنها می ماند. با آن حال و روزش و عصبانیتی که فروکش نکرده بود... _با اجازه با دیدن رادمنش نیم خیز شد تا بنشیند. _راحت باشید، بهترین؟ _بله ممنونم _خداروشکر _ترانه میگی یکی بیاد سرم رو دربیاره؟ _تموم نشده که _حالم خوبه، بریم ازینجا بیرون بهتر میشم _باشه برم به دکتر بگم بیاد نگاهش به رفتن خواهرش بود که پرسید: _از ارشیا خبر ندارین؟ _زنگ زدم بهش، نگران شما بود! نیشخند روی لبش ناخواسته بود. مگر او نگران هم می شد! _راستش خانم رنجبر نمی دونم الان وقت خوبی هست برای زدن یه سری از حرفا یا نه _چه حرفی؟ _خب، شاید دلیل اصلی مشکل ارشیا اینه که... باز شدن در، حرفش را نصفه گذاشت. ترانه بود و خانم دکتر جوانی که همراهش بود. _خوبی عزیزم؟ _سلام، مرسی همانطور که توی برگه تند و تند چیزهایی می نوشت گفت: _بیشتر مراقب خودت باش، سعی کن کمتر دچار تنش و استرس بشی اصلا برای خودت و بچه خوب نیست. اسم یکی از همکاران خوب رو برات می نویسم بهتره که زیر نظر ایشون باشی. داروهاتم حتما استفاده کن نگرانم نباش چون فقط تقویتی نوشتم برات. می تونی سرمت تموم شد بری، با اجازه. عرق شرم روی پیشانی اش نشست، چه دکتر بی فکری! شاید او نمی خواست کسی اینطور از راز مگویی که داشت باخبر شود. دهان ترانه نیمه باز مانده بود و رادمنش هم دست کمی از او نداشت... _این چی گفت ریحانه؟! بچه! سکوت کرد چون معذب بود، رادمنش با ببخشید از اتاق بیرون رفت و ترانه مثل بمب منفجر شد... توی ماشین نشسته بود و سرش روی شانه ی ترانه بود و به حرف هایش گوش می داد: _اصلا غصه نخور ریحان، میریم خونه خودم چند روز استراحت کن حالت جا بیاد. باورم نمیشه دارم خاله میشم! وای خدا دارم می میرم از هول گفتنش به نوید... ببینم یعنی تو راستکی به شوهرت چیزی نگفتی هنوز؟! عجب دلی داریا. ولی میگم هر چی فکر میکنم توقع داشتم به من بگی، یعنی کاش می گفتی ترانه زبان به دهن نمی گرفت، معلوم بود خوشحال شده... رادمنش موقع خداحافظی گفته بود:" می دونم به قول خواهرتون نباید مداخله کنم اما ارشیا فقط موکل من نیست، رفیق چندین سالمه از زمان مدرسه تا حالا. نمی تونم غمش رو ببینم. درست مثل خود شما! در مورد گذشته ش چیزایی هست که باید بشنوید. مطمئنم اون نگفته اما من وظیفه خودم می دونم که برای شفاف سازی هم شده به شما بگم...در ضمن با وجود همه ی مشکلاتی که هست، شاید این بچه بتونه واقعا ارشیا رو سر ذوق بیاره. اون عاشق بچه هاست..." چه عجیب! کسی چه می دانست که ارشیا اصلا چه قولی سر عقد گرفته بود برای بچه دار نشدنش!... • • ادامھ‌ دارد...😉💕 • • نـویسندھ: الهـام تیمورے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌸 🌿 🍃 @asheghaneh_halal 💐🍃🌿🌸🍃🌼
[• #آقامونه😌☝️ •] •|° ‌با ولایت مےمانیم💚 شور ما از عاشوراست...❣ °|• ای عاشقان بسم‌الله👌 راه قدس از کربلاست...💔 ۱۴ ثانیه به عڪس☝️🥰 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(751)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🦋•° Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
﴾☔️﴿ ﴿ ﴾ . . ﴿ السلام علیڪ یا حجت ابن الحسن 🦋 ﴾ [ ] [ ‼️] ﴿✨﴾ گفتم شبۍ کنار تو افطار مۍکنم ﴿😔﴾ آقا نیامدۍ ، رمضان هم تمام شد 🙂💔 . . ﴿😓﴾ اگرڪھ‌خیسھ‌چشم‌تو، گنــاه از منھ👇 ﴾☔️﴿ @Asheghaneh_halal
°💓|💌° 🌌و‌سحر‌بخوان‌این‌دعا‌را 💚بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🌙وَ اصْرِفْ عَنِّي يَا سَيِّدِي الأَْسْوَاءَ وَ اقْضِ عَنِّي الدَّيْنَ وَ الظُّلاَمَاتِ حَتَّي لاَ أَتَأَذَّي بِشَيْ ءٍ مِنْهُ و بديها را اي آقاي من از من برگردان، و بدهي مرا بپرداز و جبران ستمهايي كه بر عهده من است را ادا فرما تا به خاطر چيزي از آنها آزار نبينيم 🌿وَ خُذْ عَنِّي بِأَسْمَاعِ وَ أَبْصَارِ أَعْدَائِي وَ حُسَّادِي وَ الْبَاغِينَ عَلَيَّ و گوشها و ديدگان دشمنان و حسودان و متجاوزان بر من را از من برگير، 🌸وَ انْصُرْنِي عَلَيْهِمْ وَ أَقِرَّ عَيْنِي وَ فَرِّحْ قَلْبِي و مرا بر آنان پيروز كن، و چشمم را روشن فرما، و دلم را شادي‌بخش 🔹وَ اجْعَلْ لِي مِنْ هَمِّي وَ كَرْبِي فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ اجْعَلْ مَنْ أَرَادَنِي بِسُوءٍ مِنْ جَمِيعِ خَلْقِكَ تَحْتَ قَدَمَيَّ و برايم از اندوه و غم گشايش و بيرون رو قرار ده، و هركه از ميان مخلوقاتت نسبت به من به بدي قصد كرده، زير گامم قرار ده، 💜وَ اكْفِنِي شَرَّ الشَّيْطَانِ وَ شَرَّ السُّلْطَانِ وَ سَيِّئَاتِ عَمَلِي وَ طَهِّرْنِي مِنَ الذُّنُوبِ كُلِّهَا و مرا از گزند شيطان و گزند پادشاه و بديهاي كردارم كفايت كن، و از همه گناهان پاکم فرما ✨وَ أَجِرْنِي مِنَ النَّارِ بِعَفْوِكَ وَ أَدْخِلْنِي الْجَنَّهَ بِرَحْمَتِكَ وَ زَوِّجْنِي مِنَ الْحُورِ الْعِينِ بِفَضْلِكَ و به گذشتت از آتش امانم ده، و به رحمتت به بهشت واردم كن، و به احسانت از حور العين به همسري ام درآور، 💐وَ ألْحِقْنِي بِأَوْلِيَائِكَ الصَّالِحِينَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الأَْبْرَارِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الأَْخْيَارِ و مرا به دوستان شايسته ات محمّد و خاندانش آن خوبان ونيكان پاكيزه و پاك ملحق كن، 🎆صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِمْ وَ عَلَي أَجْسَادِهِمْ وَ أَرْوَاحِهِمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ درود بر آنان و بر تنها و جانهايشان ، و رحمت خدا و بركاتش بر ايشان، ♥️إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ عِزَّتِكَ وَ جَلاَلِكَ لَئِنْ طَالَبْتَنِي بِذُنُوبِي لأَُطَالِبَنَّكَ بِعَفْوِكَ خدايا اي آقاي من، به عزّت و جلالت سوگند، اگر مرا به گناهانم پي جويي كني، من تو را به عفوت پي مي جويم 🎀وَ لَئِنْ طَالَبْتَنِي بِلُؤْمِي لأَُطَالِبَنَّكَ بِكَرَمِكَ وَ لَئِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ لأَُخْبِرَنَّ أَهْلَ النَّارِ بِحُبِّي لَكَ و اگر مرا به پستي ام تعقيب نمايي، من تو را به كرمت ميخواهم ، و اگر به دوزخم دراندازي اهل دوزخ را به محبتم به تو آگاه مي سازم. 💌إِلَهِي وَ سَيِّدِي إِنْ كُنْتَ لاَ تَغْفِرُ إلاَّ لأَِوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ فَإِلَي مَنْ يَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ خدايم و آقايم اگر جز اوليا و اهل طاعتت را نيامرزي، پس گنهكاران به چه كسي پناه برند، دلبرےڪن‌براے‌دلـ💕•ــدار☺️👇 @asheghaneh_halal °💓|💌°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•| #فانوس📿 💌💚اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِما أَنْتَ فِيهِ مِنَ الشَّأْنِ وَالْجَبَرُوتِ وَأَسْأَلُكَ بِكُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَجَبَرُوتٍ وَحْدَها اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِما تُجِيبُنِى بِهِ حِينَ أَسْأَلُكَ فَأَجِبْنِى يَا اللّٰهُ💚💌 💕🍃...خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق آنچه از جاه و جبروت که در آنی و از تو می‌خواهم به‌حق هر جاه به تنهایی و به‌حق هر جبروت به تنهایی خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق آنچه اجابت می‌کنی مرا به آن هنگامی که از تو درخواست می‌کنم پس مرا اجابت کن ای خدا...🍃💕 #دعاےسحــــــ[💚]ــــــر #ویـــــــژه‌التـمــــاسِ‌دعـــ[🦋]ــــا 🌙| رزق سحرهآ بر اهلِ بڪا دواستـ👇 ❣| @asheghaneh_halal
○●○ 🍃🌸 . . ﴿🌙﴾ رمضان رفت و ﴿😴﴾ منم خواب و ﴿🙃﴾ محرم در پیش ﴿😢﴾ ترسِ من ﴿💚﴾ ڪرب‌وبلایۍ ﴿😭﴾ است که امضا نشود 🙂💔 🤗🙏 . . ∫💞∫ جانےدوبارھ بردار‌، با ما بیا بھ پابوسـ👇 🍃🌸 @asheghaneh_halal ○●○
|•✨•| #فانوس بہ پایان آمد این ماه و عبادت‌همچنان‌باقیست🍀•• براے ما حرم بنویس، نجف تا کربلا کافیست💚•• •🍃دعاےروز #بیست‌و‌نهم ماه خــدا🍃• #عکس‌باز‌شود‌😉 #التماس‌_دعا #رمضان🌙 دلتـ|💓|ــو؛وصل‌کن‌بہ‌خــدآ |•✨•| http://Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•~• 💕 •[ ]• . . 🌻\ در طول زندگی مشترکمان هاشم به ماموریت زیاد می رفت؛ و اینبار هم ما فکر می کردیم این ماموریتش هم مثل سایر مأموریت ها است! 🍀\ خودش نیز زیاد سخت نمی گرفت ولی من با رفتن این ماموریت آخری کمی مخالفت کردم و گفتم که دوست ندارم بروی؛ آنجا جنگ است ولی هاشم مطمئن کردند که حتما بر می گردد. 👩‍👦‍👦\ و گفت که مراقب دو قلوها باشم و من هم برای خودم فکر می کردم که نهایتا 45 روز رفتن او را می توانم تحمل کنم. 💔\ ولی هیچ وقت فکر نمی کردم که این اعزام به آخرین مأموریت او تبدیل شود. 🦋 . . •[👀]• درگیر یڪ نگاھِ تو شد ، روزگـار من👇 💕 @Asheghaneh_halal •~•
[• ♡•] …👀}چشمانم …👥}روزه دیدار …🌱}تــــو دارنــــد …🍧}وقت افطارشان …⏱}ڪـے مـــےرســد؟! ‌ 🔚 ؟😢 مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
تحدیر جز 29.mp3
4.77M
••🍃🎙•• 🌙: تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖 بھ صورت تحدیر(تندخوانے) [• جزء بیست ونهمـ •] @asheghaneh_halal ••🍃🎙••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
l|🍲|l #مائده دمی گوجه فرنگی🍛 مواد لازم برای۳ نفر پیاز ۱ عدد برنج ۲ لیوان سیب زمینی ۱ عدد زعفران (ساییده شده) ۱/۴ قاشق چای خوری گوجه فرنگی ۵ عدد روغن ۱/۲ استکان نمک و فلفل و زرد چوبه به مقدار لازم طرز تهیه: ۱- ابتدا گوجه ها را شسته و رنده کنید و یا در مخلوط کن پوره کنید.برنج رابشویید و آن را به همراه دو لیوان آب و گوجه فرنگی پوره شده و نمک بگذارید دو ساعت خیس بخورد. ۲- در ظرف مناسب پیازداغ کنید و زعفران آبکرده و کمی زردچوبه و فلفل و نمک را در آن بریزید و آن را به برنج اضافه کنید . ۳- برنج را با همان آب اضافه شده روی شعله بگذارید و سیب زمینی های نگینی شده را به آن اضافه کنید و اجازه دهید بجوشد تا آب آن تمام شود و فقط در حدود چند قاشق آب برای دم کشیدن باقی بماند.برنج را دم بیندازید و اجازه دهید آماده شود. سایر نکات: دمی گوجه از آن غذاهای بسیار متداول در خانه های ایرانی است خوردن این غذا در همه مناطق کشور متداول است و متعلق به منطقه خاصی نیست.این غذا بیشتر جزو غذاهای تابستانی است. 1) اضافه کردن یک عدد لیمو عمانی به غذای در حال جوش به خوشمزه تر شدن برنج کمک زیادی میکند. 2) اگر غذا به اندازه کافی رنگ ندارد یک قاشق رب گوجه فرنگی به غذا اضافه کنید. 3)در صورت تمایل 2تا6قاشق شیر به برنج در حال قاشق اضافه کنید تا ته دیگ خوشرنگ تری داشته باشید(این مقدار را از آب اولیه کم کنید). 4)بهتر است بعد از دم کشیدن غذا به جای روغن از کره استفاده کنید. #رمضان •• افطارے امروزتو نذر شهید[ابومهدی المهندس]ڪن.. کدبانـ|😌|ــو جـانـ😉✋ l|🍲|l @asheghaneh_halal
﴾💞﴿ ﴿ ﴾ . . ‌‌﴿😇﴾ تمومِ آرزوم اینہ ﴿😍﴾ بریم حرم دلم واشہ ﴿❤️﴾ بگم دستت درست آقا ﴿😌﴾ دیگہ دستم ، تو دستاشہ 😊🙏 😋💕 . . [🌎]ـتو مـــــرا جـــــان و جـــــهانے👇 ﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal