◖┋💍┋◗
◗┋ #همسفرانه 💑┋◖
.
.
[😌] قالیچه و ایوان قشنگی دارم
[🌧] موسیقی باران قشنگی دارم
[🍁] پاییز و هوای خش خش خوشبختی
[🤩] من با تو چه آبان قشنگی دارم
#ڪنارتشادترینعاشقدنیام 😎🧡
.
.
◗┋😋┋◖ #ٺـــــو چنان ،
در دلِمنرفتہ،ڪہجان، در بدنۍ👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗
|. 🍁'|
|' #آقامونه .|
.
.
😌|• ز ناز و غمزه
در آن چشم هرچه خواهی هست👌
🙈|• ولی چه سود
اسیــــــــران نگاه میخواهند😉
#سلیم_طهرانی /✍
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1618»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.🍁'|
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
.
.
اِملوز توے آینه🖱
عَسڪ هودَمو دیدم😳
شِه قَد شبیه من بود😌
منم به لوش هَندیدم😍😂
🏷● #نےنے_لغت↓
املوز: امروز
هودمو: خودم رو
به لوش: به رویّش
هندیدم: خندیدم
ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
😉|● یڪے از راههايکے ساده و در عين حال بسيار مهم در شڪل گيرے اعتماد به نفس ڪودڪ، تماشاے بازے او است.
سعے ڪنید روزانه چند دقيقه را به تماشاے بازے يا ساير فعاليت هاے ڪودڪ خود اختصاص دهيد.|●😌
.
.
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◦≼☔️≽◦
◦≼ #مجردانه 💜≽◦
.
.
<❄️> نعمت فقط برف و باران نیست …
<✨> گاهی « خدا »
<😇> ڪسے را نازل می کند
<🌧> زلال تر از باران
#بارانمنڪجایے 😢💦
.
◦≼🍬≽◦ زنده دلها میشوند از ؏شق، مست👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◦≼☔️≽◦
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
•{👧🏻}• دختــرمون ۹ روزش بود ڪہ علۍ از منطقہ اومد.
براے عقیقـہ ، گوسفنــد خرید و شروع ڪردیم بہ تدارڪات مقــدمات مهمــونۍ.
برنامہ ریزےها شد، مهمــونها هم دعـوت شدند.
•{☎️}• یہ مرتبہ زنگ زدن گفتند:
مأموریتۍ پیش اومده و باید بیاے اهــواز!
•{😔}• وقتۍ بہ من گفت خیلۍ نـاراحت شدمو ڪلۍ گــریہ ڪردم.
بهش گفتم: ما فــردا مهمـون داریم، برنامہ ریزے ڪردیم.
•{🌻}• وقتۍ حــال من رو اینطـور دید بہ دوستــاش زنگ زد و رفتنش رو ڪنسل ڪرد.
•{💝}• گفتہ بود: بۍانصــافیہ اگہ همسـرمو تنهـا بزارم، این همہ سختۍ رو تحمــل ڪرده حالا یہ بار از من خواستہ بمــونم.
اگہ بیام اهــواز با روح جوانمردے سازگــار نیست...!
🌷شـهـیـد مدافع وطــن سیــد علــی حسینـی
.
.
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‡🎀‡
‡ #ریحانه ‡
.
.
دفاعجانانهیشهابحسینی|😎|
|🌿♥️| از #حجاب ؛)😉🌱
➖ دمت گرم،بچه سید🖐🏻💚
.
.
‡💎‡چادرت،
ارزشاست، باورڪن👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‡🎀‡
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_اول ] _ در رو پشت سرت ببند با اشاره ی سر و د
😍😍🌸
.
قسمت اول رمان جذاب و داااغ😍🔥
#توبه_نصوح
از اینجا بخونش☘👆
هرشب ساعت ۱۹ منتظر پارت جدید باش😍👌
|•👒.|
|• #مجردانه 😇.|
.
.
چرا از آدمای مودی باید فاصله گرفت؟
چون توی شروع ارتباط یهجوری خوب و
فوقالعادهان که فڪر میکنی🙄
بهترین آدم دنیا رو گیر آوردی🤗
ولی بعد از چند روز جوری تغییر فاز میدن و حس اضافه بودن میگیری ازشون.😖
اونی که تا دیروز فڪر میکردی عاشقت بود،
امروز ازت متنفره!🤭
همینقدر شدید و یهویی😕
#روانشناسی_رابطه
.
.
|•🦋.|بہ دنبال ڪسے،
جامانده از پرواز مےگردم👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
مداحی آنلاین - مناجات ماه رجب - رسولی.mp3
7.09M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
.
#مهدی_رسولی🎙
_خدایا به دادم برس...💔
امشب اومدم شکایت کنم...(:
اِلـهی...
اِلَیْکَ اَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ اَمّارَةً،"
"خدایا...(:
از نفسی که فراوان به بدی فرمان میدهد به تو شکایت می کنم...😔
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
•[🎨]•
•[ #پشتڪ 🎈]•
رویاهایِماتحققخواهندیافت
بهشرطیکهماشهامتِ
تعقیبآنهاراداشتهباشیم🌸^^
.
.
•[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•[🎨]•
◉❲🌹❳◉
◉❲ #همسفرانه 💌❳◉
.
.
[💕] دوست داشتنت
[😋] بدجور به دلم می چسبد
[✨] تو یک اتفاق فوق العاده ای
[💑] که بودنت تا بی نهایت اوج عاشقیست
#زیبایبیبدیل 😇💛
.
.
◉❲😌❳ ◉ چــون ماتِ #تــوام، دگر چہ بازم؟!👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◉❲🌹❳ ◉
عاشقانه های حلال C᭄
«💕» «🤩» #چالش_همسفرانه #مختص_عشق_حلالم❤️ . . ↩️شرڪت ڪننده: شماره9⃣ ~ 💚عزیزدلم ~ 🎈تا اومدی تو ز
«💕»
«🤩» #چالش_همسفرانه #مختص_عشق_حلالم
.
.
↩️شرڪت ڪننده: شماره0⃣1⃣
آیا میدانی
کسی را که از صمـیم قلـب
دوسـتش داری؛
تورا از صمـیم قلبـش
دوست دارد؟😄❤️
.
.
«🏃🏻♀» #بدوجانمونیازچالش👇🏻
«💕» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
«💕» «🤩» #چالش_همسفرانه #مختص_عشق_حلالم . . ↩️شرڪت ڪننده: شماره0⃣1⃣ آیا میدانی کسی را که از صم
#شگفتانه
جدیدامون عرض ارادت داریما🙈😌
سلام و تمنا
سلام و نور
سلام و رحمت😍😬
شما هم شرکت کنید خوشحالمون کنید😍🔥
یاعلی😍💚✌️
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_سی_ام ] چند نفر از چهارپایه و نردبان بالارف
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》
[ #قسمت_سی_ویکم]
هر چه پیش می رفتیم طپش قلبم بالاتر می رفت. مسیر خیابان و کوچه ی ما را پیش گرفته بودیم «ای دل غافل... این همه دروغ گفتم و آبروی خودمو بردم. فقط می خواست سکه یه پولم کنه و بگه بچه جون منو گول می زنی؟ من خودم اهل محل رو میشناسم. وگرنه کی حوصله درس اخلاق و دین و آیین داره توی این دوره زمونه. بازم خریت کردم. بازم خودمو میخوام رسوا کنم.» سر دوراهی می خواستم به داخل کوچه بپیچم که گفت
_ کجا میری؟ راستی اسمت چی بود؟
_ حسام...
لبخندی زد و گفت:
_ چه اسم برازنده ای... حسام. چقدر آشنا... مگه تو خونه ی ما رو بلدی که سرتو انداختی پایین و جلو رفتی؟
باز هم سکوت کردم.
_ بیا... این کوچه ی ماست. از این طرف...
و به سمت کوچه ی پشتی پیچید. همان کوچه ای که خانه های قدیمی داشت و آن دختر و ساعت شیدایی اش... درست جلوی همان خانه ایستاد. ناخودآگاه چشمانم را بستم و فضای خانه را از بالکن آپارتمانم تصور کردم.
_ بیا دیگه... چرا چشاتو بستی؟
زنگ آیفون را زد. صدای زنی توی پخش پیچید «کیه؟» «فرمانده» انگار صدای خنده ی ریزی شنیدم «اسم رمز» «حوریا فرمانده ی فرمانده» «من قربون بابای خوش ذوقم. خودم میام درو باز می کنم» حاج میمنت خنده ای کرد و گفت:
_ خدا کنه گیر دخترت بیای ببینی چه لذتی داره با دلش راه اومدن.
درب باز شد و یک جفت چشم کهربایی و شفاف بین قاب صورتی مهتابی میان چادری گلدار نمایان شد. لبخندش را جمع کرد و با شرم سرش را پایین انداخت و از جلوی در کنار رفت و هول و دستپاچه سلامی کرد و گفت:
_ بابا چرا نگفتید مهمون دارید؟
حاج میمنت بلند خندید و گفت:
_ حاج خانوم خبر داشت. بیا تو حسام جان. خونه خودته. بفرما
پشت سر ویلچرش وارد حیاط شدم و ناحودآگاه چشمم به سمت ایوان چرخید. ایوانی که محل شیدایی شبانه ی آن دختر بود. حوریا... یعنی این همان دختر بود؟!
_ سلام علیکم. خوش اومدین. بفرمایید داخل. چرا تو حیاط موندید. حاج رسول مهمونتونو سر پا نگه ندارید.
زنی میانسال که عینکی ریز روی چشمش داشت و قرص و محکم چادر رنگی اش را دور خودش پیچیده بود از روی ایوان مرا خطاب قرار داد.
_ سلام... ببخشید مزاحمتون شدم
_ این حرفا چیه پسرم. مهمونای حاج رسول رو چشم ما جا دارن. بفرمایید داخل سفره رو پهن کردم.
حیاط بزرگتر از آنچه از بالا می دیدم بود. درختان سبز و کهنسالی دور تا دور حیاط را گرفته بودند و حوض کوچکی وسط حیاط بود. یک جورهایی مرا یاد خانه ی مادربزرگم می انداخت البته در غالب کوچکتر آن...
_ پسندیدی؟
و خندید. سرم را پایین انداختم و گفتم:
_ می تونم دست و صورتمو بشورم؟
_ آره... هم کنار حوض شیرآب هست هم اون گوشه حیاط سرویس بهداشتی هست. من میرم داخل. شما هم زود بیا سفره رو معطل نذاریم بی حرمتی میشه...
#نویسنده_طاهره_ترابی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_سی_ویکم] هر چه پیش می رفتیم طپش قلبم بالاتر
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》
[ #قسمت_سی_ودوم]
کنار حاج میمنت که حالا می دانستم حاج رسول هم صدایش می زدند، نشسته بودم. همسر و دخترش توی آشپزخانه بودند که حاج رسول صدایشان زد.
_ حاج خانوم... حوریا... چرا نمیاید دیگه؟
دختر از کنار درب آشپزخانه با شرم سرک کشید و گفت:
_ مامان میگن ما آشپزخونه می مونیم شما راحت باشید
_ نمیخواد. حسام از خودمونه. بیاید دور هم باشیم.
آرام وسایل باقیمانده را سر سفره گذاشتند و هر دو رو به روی ما نشستند. شرم از حضور ناموقعم، سراپای وجودم را گرفت. اصلا من اینجا چه می کردم؟ چه حس عجیبی بود، وسط یک خانواده بودن و با یک جمع کامل غذا خوردن و هم صحبت شدن. بوی کوفته و نان سنگک و عطر ترشی و بشقاب سبزی و پارچ پر از دوغ هوش از سرم برد و در عین معذب بودن، یک دل سیر غذای خانگی خوردم و غرق شدم در ایام خوشی کودکی ام.
_ دستتون درد نکنه حاج خانوم. خیلی خوشمزه بود. سالها بود چنین غذایی نخورده بودم.
بلافاصله دستپاچه شدم و گفتم:
_ آخه بابام کوفته دوست نداره به همین خاطر مامانم درست نمیکنه.
_ نوش جونتون پسرم. ببخشید حاجی دیر به من گفت که مهمون داره.
_ اتفاقا عالی بود. ببخشید من ناموقع مزاحمتون شدم
حاج رسول گفت:
_ بسه دیگه تعارف تیکه پاره نکنین. بریم توی ایوان که یواش یواش بحثمونو شروع کنیم. فرمانده حوریا... میدونی بابا بعد غذا چی میخوره که...
_ بله... بابا نمیذاره ویتامین غذا به جونش بشینه چایی رو میریزه روی غذا
_ غر نزن دیگه... چاییتو بیار
_ چشم...
دلم برای حرف هایشان ضعف می رفت. چقدر برای نداشتن خانواده ام حسرت تلنبار شده بود به عمق قلبم. روی فرش ایوان نشستم. حاجی هم سعی کرد خودش تنهایی بنشیند. یک پای او اصلا حرکت یا توانی نداشت اما پای دیگرش سالم بود. توی خانه ویلچر را نمی آورد و با دو عصا و پای سالمش از پس حرکت و کارهایش بر می آمد اما انگار تحمل مسافت های طولانی بیرون از خانه، برای آن پای سالم سخت بود و جور حرکت را به پای ویلچرش می انداخت
_ خب... آماده ای شروع کنیم؟
سرم را به نشانه رضایت تکان دادم
_ اول از همه بهم بگو ببینم خدا رو چطور میبینی؟
_ خالق... خدا رو بزرگ میبینم و خالق همه ی جهان هستی
_ خب به نظرت... آیا این خدای بزرگ که اتفاقا خالق تمام جهان هستی هم هست، به نماز من وشما احتیاجی دارہ ؟
سکوت کردم.
_ خدا هیچ احتیاجی به نماز من و شما ندارہ. توی خودِ نماز هم میگیم اللہ الصمد (خدا بی نیاز است) میگن خب، خدا به نماز من نیاز ندارہ،منم ڪه نیاز ندارم،خب خداروشکر،نمیخونم
بذار یه مثال برات بزنم. بچه میاد خونه
میگه مامان !مامان !بیچارہ معلممون. مادر میگه چرا ؟ بچه میگه انقدر مشق احتیاج دارہ گفته هرکدوم دہ صفحه بنویسید، بیچارہ گناہ دارہ، خیلی مشق میخواد. در واقع معلم به یک نقطه از مشق بچه نیاز ندارہ بلکه میخواد بچه با این مشق نوشتنا با سواد بشه و رشد کنه. خدا به نماز ما احتیاجی ندارہ، ما با نماز قد میکشیم. نماز یک دانشگاهه...
#نویسنده_طاهره_ترابی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
مُ مـریضِ خـودِ خـودِ خـودتُـم
نسـخه بنویـس بـوگو شِـفا نِـمِخِے
#امامرضا♥️
◦「🕊」
حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
☺️|• سینیدم چه تو عَدمستان •|🇸🇦|• سدوطی دَشن هالووو ها •|🎃|• دِلفتن.
🤔|• یتی نیست بهسون بجه بابا اون
بی شِلمان هودش هَلولای•|🧟♂|• هالوویی هست؟
☺️|• فَلی ماماجی مَـ تَدوی•|🎃|• هالوویی لو پَژیده.
مَم الان میلم میخولم •|😋|•
🏷● #نےنے_لغت↓
سدوطی:سقوطی
بی شِلمان: بن سلمان
هودش: خودش
هَلولای: هیولای
پَژیده: پزیده، پخته
ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
#برای_آرتین
#آرتین_کنارتیم
.
.
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
«💕» «🤩» #چالش_همسفرانه #مختص_عشق_حلالم . . ↩️شرڪت ڪننده: شماره0⃣1⃣ آیا میدانی کسی را که از صم
«💕»
«🤩» #چالش_همسفرانه #مختص_عشق_حلالم
.
.
↩️شرڪت ڪننده: شماره1⃣1⃣
_ آهاے نابغه ترین مرد تااااریخ!🎎
دوستت دارم😌❤️
+واقعاااا؟!
منم دوستت دارم☺️😍
#گـلبـرایِگـل🌸
.
.
«🏃🏻♀» #بدوجانمونیازچالش👇🏻
«💕» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗
◗┋ #همسفرانه 💑┋◖
.
.
[👫] دستـــــان تُو در دَست من ،
[👀] چَشمـان من در چَشـــم تُو
[📆] فرهاد و مجنون سالهاست،
[😍] در حَسرت این لَــــــحظه اند
#دلبرےبرگزیدهامڪہمپرس😌💕
.
.
◗┋😋┋◖ #ٺـــــو چنان ،
در دلِمنرفتہ،ڪہجان، در بدنۍ👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗
|. 🍁'|
|' #آقامونه .|
.
.
😌|• کم میکنی نگاه
ولی خوب میکنی☺️
❣|• قربان طرح و وضع
نگه کردنت شوم🌹
#محتشم_کاشانی /✍
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1619»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.🍁'|
هدایت شده از رصدنما 🚩
[• #نظرپرسے_تبیینے 🧐 •]
.
.
❓( #نظرپرسے | شماره 3 ):
▫️مهمترین دلیل ترکیه، برای
احیای روابط با رژیم صهیونیستی
را چه میدانید!؟
🌐 EitaaBot.ir/poll/k62jxi?eitaafly
👥 مشارکت کنید و نظر دهید(لینک فوق☝️)
♻️ بازنشر حداکثری سفیران رصدنما
.
.
📱 #نظرپرسے_آنلاین
📆 #نظرسنجے_هفتگے
📝 #جهاد_تبیین
✔️ لینک توضیحات طرح نظرپرسے
مطالبه به روش پرسشگری😉👇
•🔎 • eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
∫°🍁.∫
∫° #صبحونه .∫
.
.
[💚🍵🍏]
براے توصیفِ صبح
به چیدمان واژهها نیاز نیست،
صبح، حس زیباییست
وقتے به یادت لبخندے
ڪوچک بر لبهایم مینشیند...
[🥺🤍🌸]
#یوسف_آذرتاش
#صبحـتونبعشق❤️🍃
.
.
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍁.∫
≈|🌸|≈
≈|#پابوس |≈
.
.
بسمـ اللّٰھ…🍃
_ خوشبختے یعنی
_ تو ڪشورت امام رضا داری:)
_ غریبے ویه آشنا دارے...
💛¦⇠#السݪامعلیڪیاعلۍابنموسۍالرضا
🖐🏻¦⇠#چہارشنبههایامامرضایۍ
.
.
≈|💓|≈جانےدوبارهبردار،
با ما بیا بہ پابــوس👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
≈|🌸|≈
◦≼☔️≽◦
◦≼ #مجردانه 💜≽◦
.
.
(✨) ولی بیایم
(❗️) فقط از سن پایین
(😊) حضرت زهرا تو ازدواج پیروی نکنیم !
(👇🏻) بقیه ی چیزام ببینیم
(💳) مثل مهریه کم و قناعت
#حضرتمادر💚
.
.
◦≼🍬≽◦ زنده دلها میشوند از ؏شق، مست👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◦≼☔️≽◦
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
روز جمعـہ بود ڪہ
خدمت آقاے بہشتۍ رسیدیم ..🌻..
یڪۍ از دوستــان گفت:
یڪۍ از مقــامات خارجۍ، بہ تهران اومده
و از شما تقــاضاۍ ملاقــات داره ..🌿..
آقاے بہشتۍ گفتنــد:
من براے روزهاے جمعہ برنامہ دارم؛
باید بہ امورات خانــواده بپردازم ..🗒..
بہ بچہ ها دیڪتــہ بگم
و تو درساشون ڪمڪ ڪنم ..🦋..
در ڪارهاے منزل هم ،ڪنار خانمم باشم.
البته اگه امام دستور بدن قضیه فرق میکنه ..🌹..
🌷شـهـیـد مدافع وطن محمد حسینی بهشتی
.
.
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal