VID_20230118_092242_113.mp3
1.37M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
.
#شهید_جهاد_مغنیه🎙
- مادرمغمگیننباش!
منبهدیدارحسین(ع)میروم(:💔'
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
•[🎨]•
•[ #پشتڪ 🎈]•
یا اکرم الاکرمین💌
بزرگترینِ این عالم، #امیدمه🌱
•[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•[🎨]•
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمتصدوبیستم ] همه تن چشم شده بودم و با هیجا
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمتصدوبیستویکم ]
به طرف زهرا خم شدم :
تو چیکار میکنی ،
یه ربعه رفتی اون تو ؟!
خندید و خیلی عادی گوشی اش را به طرفم گرفت
صفحه چت ، پر بود از استیکر و عکس و متن
نام مخاطب را که دیدم چشمانم گرد شد
"فرمانده جانُم "
نگاه خیره ام را که روی نام ذخیره شده دید ،
نگاهش پر از ذوق شد :
می پسندی ؟!
سعی کردم جلوی خنده بلندم را بگیرم
منبع انرژی بود این دختر!
روی آخرین عکس ارسال شده زد
و به طرف من گرفت :
اینم فرمانده جان مو
مردی با ته ریش مشکی
در قاب لباس سبز پاسداری :
خدا برات حفظش کنه
گونه ام را به جای پاسخ دادن بوسید
و بعد دوباره مشغول چت شد
آه بلند بالایی کشیدم که توجه عطیه را جلب کرد
دلم چنین فردی را می خواست این روز ها
شدیدا هم می خواست !
با صدای امیر علی که اعلام کرد رسیدیم
از افکار در همم دست کشیدم
و نگاهی به خیابان خالی کردم
از دهانم در رفت :
دقیقا کجا رسیدیم ؟! اینجا که خیابونه!
عطیه بلند خندید :
زدی تو هدف!
_ خانم های محترم پیاده بشن ،
یه کوچولو جلوتره
ما هم مطیع پیاده شدیم،
هر چند خجالت کشیدم از شوخی یکدفعه ام
بعد هم برای خودم شانه بالا انداختم :
خوب چیکار کنم؟!
کمی که جلو تر رفتیم ،
تابلو را که دیدم دلم به قول نورا یک جیغ فرا بنفش خواست
خدا رو شکر دوربینم همراهم بود وگرنه عزا می گرفتم !
^ خانه ماپار^
از توضیحاتی که نواب داد فهمیدم خانه مربوط به دوران پهلوی است
زهرا و عطیه هم عین خودم ذوق کرده بودند
ذوق کردم هم داشت.
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمتصدوبیستویکم ] به طرف زهرا خم شدم : تو چی
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمتصدوبیستودوم ]
یک خانه به شدت قدیمی و سنتی
یک حوض میان حیاط با صفایش
و شمعدانی های کنار حوض آبی
و پنجره های سرتاسری رنگی اش
و دیگر هیچ
_ مطمن بودم خوشتون میاد!
این را امیر علی رو به جمع گفته بود
اما نمیدانم چرا دلم خواست به خودم بگیرم
و جوابش را من بدهم! :
واااای من عاشق اینجور جا هام
جون میدن برا عکاسی
ممنون واقعا
و او همانطور که به طرف حوض می رفت
خواهش میکنم آرامی نجوا کرد
و من بدجنسانه فکر کردم
" چرا گیس بلند ندارد ،
تا حداقل آنها را از ته بکشم
و دلم خنک شود؟ "
از همان بدو ورود به آن یک تکه بهشت شروع به عکاسی کردم
از پنجره هایش گرفته تا در و دیوار و راهرو های باریکش
و بعد هر عکس بلند قربان صدقه اشان رفتم
و عطیه و زهرا فقط خندیدند !
بعد هم عکس های دسته جمعی و تکی که از آنها گرفتم
دلم می خواست یک عکس یواشکی هم از امیر علی
موقعی که عجیب خیره پنجره رنگی شده بود بگیرم
کمی در ،خانه و حیاط به شدت قشنگش گشتیم
و حرف زدیم
و ذوق کردم
و ذوق کردند
زهرا بازوی امیر علی را کشید :
بیا خانم عکاس یه عکس خوشگل با جفت خواهرات بندازه
و او با مهر دست زهرا از روی بازویش کشید و گفت :
باشه عزیزم ، فقط دستم رو ول کن زشته
و عطیه بخندد به این اخلاق های خاصش
و من فقط و فقط نگاه کنم !
با بهت یا مهر نمیدانم ؟!
فقط دلم تماشای این عجیبه الخلقت خدا را می خواست !
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
.
هر عیدی که میرسه،
دلمون میخواد اونجایی باشیم
که خیلی دلتنگشیم:)❤️
#التماسدعا✨
.
◦「🕊」
حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
موخام مُنَتب کَلدم. [👧]•
بابادون عسیسم بلام [😍]•
سنساق خوش سل[🎀]•
خلیده.
مَنم بلا بابایی کادو دُلست کلدم [🎁]•
بِخِتون نیشون نیمیدم [😊]•
🏷● #نےنے_لغت↓
🌹موخام : موهام
🌹 مُنَتب: مرتب
🌹سنساق: سنجاق
🌹بِخِتون: بهتون
ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
😊 کودکان رو منتظر نذاریم
دلشون کوچیکه
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'|
|' #آقامونه .|
.
.
‖↵ دست👋
همیشه به معنای آغوش نیست😉
گاهی فقط امنیت است😌
فقط مثل «دست پـــــــــــدر»💚
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|📖 #ماه_رجب #رجبیه
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1703»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.❄️'|
∫°⛄️.∫
∫° #صبحونه .∫
بـه تـو اے عـشقـ •|😍|•
سـلامـ دگـرے
صـبح بـخیر •|☀️|•
مــن وآن خـنده ےتــو •|😊|•
وقــت •|⏱|• صــبا
صـبح بـخیر
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°⛄️.∫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
≈|🌸|≈
≈|#پابوس |≈
.
.
🔸حضـرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم:
هرڪس فضیلتے از فضائل علےعلیهالسلام را بنویسد، تا آن نوشته باقے است فرشتگان براے او طلب آمرزش مے ڪنند♥️
✨میـلاد امیرالمومنین علے علیه السلام و روز پدر مبارڪ باد 😍✨
#ماه_رجب
#عیدانهـ
.
.
≈|💓|≈جانےدوبارهبردار،
با ما بیا بہ پابــوس👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
≈|🌸|≈
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
👩🏻🎓• دانشگاه ڪه بودم، یڪ گروه نه نفره بودیم و خیلی صمیمی. بعد از ازدواج همه ڪَسم شده بود حمید.
🥰• خیلی با هم دوست بودیم. اگر شب تا سر صبح مینشستیم به صحبت اصلا خسته نمیشدیم. شیطنت من و مظلومیت او خیلی خوب به هم میآمد.
😁• خیابان ڪه میرفتیم، میگفت: نخند! بد است. من بیشتر خندهام میگرفت.
♥️• خیلی اظهار محبت میڪرد. از جبهه ڪه آمده بود، میگفت: نمیدانی چقدر دلم تنگ شده بود. از یڪ اندازهای ڪه میگذرد، تحملش سخت میشود.
🌷شـهـیـد دفاع مقدس #حمید_باکری
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal