عاشقانه های حلال C᭄
♥️📚 📚 #عشقینه🌸🍃 #ناحلہ🌺 #قسمت_صدو_سیزده °•○●﷽●○•° ماشین و تو حیاط پارک کردم و رفتم تو خونه خیال م
♥️📚
📚
#عشقینه🌸🍃
#ناحلہ🌺
#قسمت_صدو_چهارده
°•○●﷽●○•°
محمد
چند روزی گذشته بود دیگه باید برمیگشتم تهران رفتم خونه داداش علی و دوباره به زنداداش گفتم به مامان فاطمه زنگ بزنه
نمیدونستم کی برمیگردم میخواستم قبل رفتن،تکلیفم مشخص شه و از فکر و خیال در بیام
فرشته رو تو بغلم گرفتم و کنارداداش علی نشستم.
نگاهم به زنداداش بود که منتظر،گوشی و دمگوشش گرفته بود.
یهو گفت :سلام حالتون چطوره ؟
_
+من نرگسم زن داداش ریحانه جون
_
+قربونتون برم خوبن همه بد موقع مزاحمتون شدم ؟
_
+عه ببخشید نمیدونستم بیمارستانین خب پس یه وقت دیگه زنگ میزنم
_
+راستش واسه کسب اجازه بهتون زنگ زدم
_
+میخواستم بگم اگه صلاح میدونید ،هر زمان که شما اجازه بدین واسه امر خیر با خانواده مزاحمتون شیم.
(با اینکه ریحانه گفت بود فاطمه هنوز جوابی به خاستگارش نداده استرس وجودم و گرفت میترسیدم اتفاق جدی افتاده باشه و دیگه فرصتی برام نمونده باشه سکوت کردم و با دقت گوشم و تیز کردم تا جواب مامان فاطمه رو بشنوم وقتی چیزی نشنیدم منتظر موندم تماس زودتر قطع شه و بفهمم چی گفت )
+میخوایم با اجازتون از فاطمه جون واسه آقا محمدمون خاستگاری کنیم.
(هیجانم بیشتر شده بود ایستادم که داداش علی خندید و گفت :پسر جون بیا بشین اینجا
،غش میکنی)
_
+آها چشم پس من منتظر خبر میمونم
_
+مرسی قربون شما خداحافظ
تا تماسش و قطع کرد گفتم :چیشد؟ چی گفت؟قبول کرد؟ کی باید بریم ؟
داداش و زنداداش زدن زیر خنده و زن داداش گفت: هیچی گفت باید با بابای فاطمه صحبت کنم قرار شد خودش خبر بده
ناراحت گفتم:من که دارم میرمم
+خو برو زنگ که زد بهت خبر میدم برگشتی میریم خاستگاری.
_من که نمیدونم چندروز دیگه میام شاید دو هفته طول بکشه
+خو دو هفته طول بکشه چیزی نمیشه که نگران نباش ،قرار نیست تو دو هفته شوهرش بدن
_آخه دو هفته خیلیه!
با تعجب نگام کرد و گفت :نه به وقتایی که خودمون رو میکشتیم تا یکی و قبول کنی و بریم خاستگاریش نه به الان که بخاطر دو هفته تاخیر داری بحث میکنی مجنون شدی رفت برادر من خب سعی کن زودتر بیای
سرگرم بازی با فرشته شدم واز خدا خواستم زودتر همچیز و درست کنه
فاطمه
درس هام کلافه ام کرده بود
سخت مشغول درس خوندن بودم که گوشیم زنگ خورد
دراز کشیدم و جواب دادم : سلام جان؟
+ سلام فاطمه لباس هاتو بپوش دارم میام دنبالت بریم بیرون
_کجا بریم ؟
+بریم دور بزنیم حال و هوامون عوض شه
_قربونت برم الان دارم درس میخونم باشه بعد باهم میریم
+حرف نباشه ده دقیقه دیگه میام آماده باش
_عهه ماما
تماس و قطع کرده بود
خسته بودم و حوصله بیرون رفتن نداشتم ولی به ناچار لباسام و پوشیدم
با صدای بوق ماشینش چادرم و سرم کردم و رفتم بیرون
نشستم تو ماشین و شروع کردم به غر زدن :خب مادرمن چی میشد یه وقت دیگه بریم بیرون الان که من کلی درس ریخته سرم شما یادت میاد بریم بیرون ؟
+فاطمه خانوم غر نزن پشیمون میشی ها
جلوی یه سوپری نگه داشت و گفت : برو دوتا بستنی بگیر بیا
چپ چپ نگاش کردم و گفتم :پول ندارم
کارتش و بهم داد
رفتم و چند دقیقه بعد با یه نایلون پره چیپس و پفک و بستنی برگشتم
ماشین و روشن کرد و حرکت کردیم
+ماشالله کم اشتها هم هستین
بی توجه به حرفش چیپس و باز کردم
که گفت :بیچاره آقا محمد
مخم با شنیدن اسم محمد سوت کشید
برگشتم سمتش و گفتم :محمد کیه؟
+داداش ریحانه
_چرا بیچاره ؟چیشده مامان؟
خندید و گفت :هیچی
جواب سوالم و نگرفته بودم بیشتر ازقبل ناراحت شدم و گفتم : ممنون مامان.ممنون از اینکه تمام تلاش های من و واسه فراموش کردنش برباد میدی بریم خونه اگه میشه!
چشم غره داد و چند ثانیه بعد گفت :امروز زنداداش ریحانه زنگ زد
_عه اره یادم رفته بود ازت بپرسم چیکارت داشت؟چی گفت؟
یه نگاه بهم انداخت و خندید ،با تعجب نگاهش کردم وگفتم :مامان!چرامیخندی؟میگم چی گفت ؟
_ازت خاستگاری کردن
زبونم قفل شد کممونده بود چشم هام از کاسه بیرون بزنه!وای خدا،دوباره خاستگار؟وای اگه داداش نرگس باشه چجوری ردش کنم ؟دیگه چه بهونه ای بیارم ؟چرا وقت هایی که نباید خاستگار بیاد انقدر خاستگار میاد خدایا حکمتت رو شکراخر قصه من به کجا میرسه ؟
صورتم و با دستام پوشوندم و کلافه گفتم: چی گفتی بهش؟
+گفتم با بابات حرف میزنم بهشون خبر میدم
_حالا جدی میخوای با بابا راجبش حرف بزنی
؟ مامانم توروخدا ردش کن من نمیتونم واقعا الان تو شرایطی نیستم که بتونم حتی کسی و به عنوان خاستگارم قبول کنم
+عه چه حیف خب باشه بهشون میگم نیان
ولی خب اگه الان نیان دیگه هیچ وقت نمیان!
_بهتر مادر من بهتر من از خدامه که ازدواج نکنم
+نمیخوای بیشتر فکر کنی؟
_نه فقط با تمام وجودم ازت خواهش میکنم واسه آرامش منم که شده ردشون کن تو این مدت انقدر گریه کردم چشمام تار شده
#Naheleh_org
بہ قلمِ🖊
#غین_میم💙و #فاء_دآل💚
#ڪپے_بدوݩ_ذکر_نام_نویسنده_حرام_عست🤓☝️
هرشب از ڪانال😌👇
♥️📚| @asheghaneh_halal
°🌙| #آقامونه |🌙°
°| بــر ڪـوهـ دلــمـ -{🗻}-
/° نـامـ علـے قـائـمه ایـسـتـ -{😍}-
°\ بـر غصـه و غـمـ -{😔}-
/° مِهـر ولـے خـاتمـه ایـسـتـ -{😉}-
°\ احـمــد بُـــوَدَشــ -{👌}-
/° یــار و علـے یــاور او -{☺️}-
°\ هـر ڪـسـ ڪـه -{👇}-
/° محـبـ علـے خـامنـه ایـسـتـ -{💚}-
#شبنشینے_با_مقاممعظم_دلبرے😍✌️
#نگاره(121)📸
#ڪپے⛔️🙏
🌹| @Asheghaneh_Halal
°•| #ویتامینه🍹 |•°
#آقایون_بدانند
خداوند توانے بھ خانمـ✨
شمادادھ است کھ اگر تنھا یک
آرامشـ😌را بھ او هدیھ کنید
او دَھ برابر آن را بھ شما و فرزندان
شما هدیھ🍃خواهد نمود...
#اینطوریاستـ🌸
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
😜•| #خندیشه |•😜
#رئیـــس_اصــلاحــاتـ✍
پـــزشڪیان👌
جنـــابـ وزیــــرالدولهـ😅
دستـ اینـــورے علے داداشـ👇
تـــوصیــه فـــرمودن👇
✅با رفع ممنوع التصویرے خاتمے😜
مملکتـ در برابر تحریمها😇
واکسینه میشه!😄
•||خندیــــــــ😜شـــــــه نوشتــــ✍||•
مےخواے اصلـــا براے اینڪه😉
خیالــــتون راحــــتـ شه😅
آق حســــن رو برداریمـ به جـــاش
مســــتر محمـــد رو بزاریمـ😄
ڪه ڪلا از ریشـــه مشڪلات😌 رو
حـــل ڪنیم😅😇
یعنے نفوذ اینــــ یــــارانـ باوفـــا
بـــــــــذر امـــــید☺️ و تو دلمـــون
مےڪاره😁
✅ وقتــــے
با رفـــــع یه ممـــــنوع التصویــــرے🎥
تحـــــریمـ ها برداشتــــه مےشن😄
دیـــــگهـ اگـــر رئیــــس جمهـــور بشه
اینجــــا مےشهـ اروپـــاے دومـ😂😂😅
مــا راضـــے به این همهـ زحمتـ
نیستــــــیم😏😏
شمــــا ســــرمایهـ هاے دشمن 😇
هستـــــین🙃
همــــون بهتــــره😉
مـــمنوع التصویـــر باشے عامـــو جون😀
گــــوگـــولیهـ ڪے بودے تو😂😂
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے_بدون_قید_لینڪڪانال ⛔️
ڪلیڪ نڪنے ممنوع التصویر میشے😂👇
•|😜|• @asheghaneh_halal
°•| #دردونه 👶 |•°
گاهےاوقات والدین براےاینکہ
کودک را با خـ❤️ـدا آشنا کنند،
ناخواستہ از خدا هیولایےدر ذهن
کودک میسازند کہ موجب استرس
و ترسـ😧 کودک میشوند.
مثلا؛
«اگہ آدما کار بدےانجام بدن خدا اونا رو میندازه تو جهنمـ🔥تا بسوزن»❌
بهترینـ👌 راه آشنایےکودک با خدا،
نشان دادن طبیعتـ🌳 و آفریده هاے
اوست، وقتےکہ کودک مےآموزد کہ
کوه ها، دریاها، آسمانها و.....
از وجود خداست، این مفهوم در
کودک تقویت میشود کہ خدایےکہ
چنین عظمت و قدرتےدارد پس
شایستہ ے پرستیدن است.😌🍃
نڪات تربیتےریزوڪاربردے☺️👇
‹•🌈•› @asheghaneh_halal
#شهید_زنده
استـاد پناهیـانــ ـ :
💌}• "نگرانے آرامـش بخـشــ"😌
✅}•نگرانِــ نگـاه " خـدا " بـه خودت باش تـا👇
•• نگرانے از نگاه دیگرانــ اسیرت نڪند.❌
💢}• مشڪل خود را رسیدنــ ـ به رضاے خـدا قرار بـده تا بسیارے از مشڪلاتت برطـرف شود.✨
🕊|• @ASHEGHANEH_HALAL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙| #آقامونه |🌙
آیت الله خامنهاے:
توضیح سبڪ مبارزه فرهنگے امام محمدباقر(ع) در دو جبهه سیاسے وفڪرے.
شهادت امام باقر(ع) را به اعضاے محترم ڪانال تسلیت میگوییم.
ڪلیڪ رنجه لدفا😉👇
@Asheghaneh_Halal