eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.5هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
VID_20230818_161555_991_18082023.mp3
12.96M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• حسین جان .. از چشم ‌و دل و دستِ ما کار بکش به درد کسی نمی‌خوریم .. زائرین کربلا حتما گوش کنید... هر جا دلتون شکست التماس دعا...!(: . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🕯𓆪• . . •• •• حرمت رویای من... . . 𓆩رنگ‌‌‌و روےحسینےبگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🕯𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• پس چرا از روز اول شروع میکنید به عزاداری؟! +خب این یک سنته ائمه ما اینطور عزاداری میکردن و ما هم به تاسی از اونها همین کار رو میکنیم _خب چرا اینکارو میکردن؟! _روایاتی هست که میگه قلب امام زمان در عزای این واقعه از شب اول غمگین میشه و به تاسی از اون ما هم تحت تاثیر قرار میگیریم قبلا هم گفته بودم که قلب امام زمان نسبت به قلوب مومنین مثل قطب مغناطیسیه که مدار ایجاد میکنه و به هر چیز توجه کنه قلوب مومنین هم بهش توجه پیدا میکنه ولی شاید یکی از فلسفه هاش هم این باشه که ما باید قبل از رسیدن اون روز عزاداری کنیم که بفهمیم باید قبل از رسیدن به حادثه ای شبیه عاشورا کاری کرد پیراهن رو به چوب زدم و بجاش روسری رو روی بالش پهن کردم کتایون ماگ بدست توی درگاه در ایستاد: _شما بحث کردنتون تمومی نداره؟! بابا حوصله م سر رفت! مثل همیشه با بی تفاوتی تلاش میکرد بحث رو متوقف کنه انگار شنیدن این حرفها رو دوست نداشت مثل همیشه به روی خودم نیاوردم: _باز تنها تنها؟! دستت مو برمیداره دو تا فنجونم واسه ما بریزی؟! _غر نزن ننجون کافی رو کانتره آبجوشم که تو چای ساز هست... خب پاشو بریز بخور! بابا یکمم با من حرف بزنید! مثلا اومدم هم خونه شما شدم که از تنهایی دربیام صبح تا شب بحثو کش میدید و تو سر و کله ی هم میزنید! پس کی تموم میشه ابن بحث دامنه دار شما؟! ژانت متعجب رو به کتی گفت: _واقعا عجیبه که تو هیچ کنجکاوی نسبت به دونستن بیشتر نداری! +ژانت واقعا دل خجسته ای داری بیا برو بگیر بخواب تو کی تا این وقت شب بیدار بودی؟! نگاهی به ساعت روی دیوار انداخت: _خب خوابم نمیاد! میگم ضحی تو گفتی چند شب دیگه میری به مسجد نیویورک درسته؟! +آره چطور؟! _خب گفتم اگر اشکالی نداره... منم همراهت بیام چشمهای کتایون گرد شد از تعجب: بری مسجد؟! چی میگی واسه خودت؟! _مگه چیه خب میخوام ببینم چجور جاییه و توش چکار میکنن میخوام ببینم مسلمونها چطور دعا میکنن و عزاداری چه شکلیه مگه ایرادی داره؟! لبخندی زدم: نه عزیزم چه ایرادی داره با ذوق گفت: یعنی میتونم بیام؟! _اره... چرا نتونی کتایون پرسید: مگه غیر مسلمان میتونه وارد مسجد بشه؟! _جز کافر و مشرک بقیه میتونن وارد مسجد بشن یعنی همه پیروان ادیان الهی ژانت با حسرت گفت: یعنی کتی نمیتونه بیاد؟! کتایون مثل انبار باروت شعله کشید: ژانت چرا من هرچی میگم تو حرف خودتو میزنی؟! من خدا رو نفی نمیکنم فقط شک دارم همین! شونه بالا انداخت: خب چه فرقی میکنه _خیلی فرق میکنه بعدم حالا کی خواست بیاد که براش مهم باشه راهش میدن یا نه! همونطور شعله ور از اتاق خارج شد و من بلند و با خنده گفتم: _البته ژانت کسانی مثل کتایون کافر محسوب نمیشن چون در کلام تصدیقش نمیکنن و اگر بخوان میتونن وارد این اماکن بشن اما به هر حال کتی که همچین قصدی نداره پس بحث کردن هم درباره ش بی مورده! به بحث خودمون برسیم بهتره قسمت اول رمان ضحی👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/71020 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• جلوی آینه روسریم رو روی سر تنظیم میکردم و گوشه چشمی هم به ژانت که با روسری مشکی رنگی که بهش داده بودم کلنجار میرفت داشتم کتایون نگاهش رو از کتابی که مشغول مطالعه اش بود گرفت و به تصویر در حال تلاش ژانت توی آینه داد: آفرین خانجون خوبی شدی! واقعا نمیفهممت ژانت! چجوری میتونی بری به جایی که تو رو همینطوری که هستی قبول نداره و مجبورت میکنه تغییر شکل بدی! ژانت به طرف کتی برگشت: به نظر من که کاملا منطقیه که یک جا آداب خاص خودش رو داشته باشه و آدمها ملزم به رعایتش باشن و این تحمیل نیست همونطور که خیلی از مشاغل یونیفرم دارن اتفاقا به نظر من این کار معقولیه کمک میکنه تمام حواس و تمرکز انسان معطوف دعا و نیایش بشه به هر حال مسجد جاییه که مردم برای دعا به اونجا میرن نه چیز دیگه! یک قدم به سمت ژانت برداشتم و صورتش رو به طرف خودم چرخوندم همونطور که روسریش رو با گیره های توی دستم محکم میکردم لبخندی زدم: درسته! لبخندی زد و به خودش توی آینه خیره شد: به نظرت بهم میاد؟! +به نظر من به تو خیلی میاد ولی درکل اینکه حجاب بهت بیاد یا نیاد اونقدر موضوعیت نداره همیشه ظاهر جدید تا مدتی نامانوسه ولی بعد طوری بهش عادت میکنی که انگار از ابتدا همین بوده تجربتا میگم! کتایون متعجب گفت: یعنی ژانت واقعا روت میشه با این ظاهر تو خیابون راه بری؟! _آره پس ضحی چطور میتونه؟ وقتی اون میتونه حتما منم میتونم زیر لب غر زد: ولی کاش اینجا هم یه کشور مسلمون بود و همه حجاب داشتن اینجوری راحتتر بود! +البته که اینجوری راحتتره ولی یادت نره درباره توان روحی تحمل سرزنش چی گفتم اینم یه چالشه که فرصت رشد فراهم میکنه پس چندان بدم نیست همیشه نیمه پر لیوان رو ببین با من تکرار کرد: زاویه دید خیلی مهمه و بعد لبخند زد جلوی آینه چرخی زد و دستی به پیراهنش کشید: به نظرت کوتاه نیست؟ و نگاهی به پیراهن من انداخت گفتم: _نه خیلی... خوبه... قسمت اول رمان ضحی👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/71020 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• به تو از دور سلام..🥺 . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🍭𓆪• . . •• •• یه توشولو😬 فَگَد یه توشولو دیدِه...👀 یه تَم دیدِه...😃 شیزه... من بَشه‌ی بدی نیشتما!😅 فَگَد دالَم یه شوتولاتِ خوشَزه بَل می‌دالَم😁🍬 بَلی مامانی ژونم بهم دُفته تِه شیلین تَلین شوتولاتِ دنیا مِهلَبونیِ خدا ژونمونه❤️ . . 𓆩نسل‌آینده‌سازاینجاست𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🍭𓆪•
•𓆩🌑𓆪• . . •• •• ⃟ ⃟•🌱  تــو... دسـت‌چیـن...👌 عـاشـقانہ دلـم هستی...❤️ بهرام دلداده ✍🏻 . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •📲 بازنشر: •🖇 «1906» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌑𓆪•
•𓆩🏴𓆪• . . •• •• 💠🥀 رسول خدا(ص) فرموده است: •{ إِنَّ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی فِی السَّمَاءِ أَکبَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْض}• مقام حسین بن علی(ع) در آسمان بالاتر از مقام او در زمین است❤️ . . 𓆩صَباحاً اَتَنَفَسُ بِحُبِ الحُسَین𓆪 @ASHEGHANEH_HALAL •𓆩🏴𓆪•
•𓆩📿𓆪• . . •• •• 🪴 امام صادق عليہ‌السلام: 🖊 خدا به زائر حسین عليہ‌السلام افتخار می‌کند و فرشتگان مقرب و حاملان عرش بر او وارد می‌شوند ( و به استقبال او می‌آیند ). تا آنجا که خدا به فرشتگان می‌گوید: آیا زائران قبر حسین عليہ‌السلام را نمی‌بینید که به اشتیاق او و فاطمه ، دختر پیامبر ، به کربلا آمده‌اند؟!💚 آگاه باشید! به عزت و جلال و عظمتم سوگند! احترام آن‌ها را ( بر خودم ) واجب می‌کنم و آن‌ها را وارد بهشت خودم خواهم کرد ، همان بهشتی که برای اولیاء و انبیاء و فرستادگانم مُهّیا کرده‌ام!🕊 ✍🏻 کامل الزیارات - صفحهٔ ۱۴۳ 📚 . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•
•𓆩⛵️𓆪• . . •• •• دیگری از نظرم گر برود باکی نیست تو که معشوقی و محبوبی و منظور، مرو ! ✍🏻اوحدی ‌‌‌‌. . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⛵️𓆪•
4_5951748258962344440.mp3
9.23M
•𓆩🥀𓆪• . . •• •• •••• [«مَوْتٌ فِى عِزّ خَيْرٌ مِنْ حَيَاةٍ فِى ذُلّ». امام حسين (ع) فرمود: «مرگ با عزت برتر از زندگى با ذلّت است».] (بحار الانوار، ج 44 ص 192 ح4 ) . . 𓆩؏چله‌گرفتم‌ڪه‌گُنه‌ڪم‌ڪنم‌‌حسینـ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥀𓆪•
•𓆩📺𓆪• . . •• (History) •• 🎯 ‌‌‏عکسی جالب از جهان پهلوان غلامرضا تختی به مناسبت زادروزش در پنجم شهریور . . 𓆩هوشیارپایان‌میدهدمدهوشےتاریخ‌را𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📺𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• 💞 عیب های همسرت رو بپوشون 🙂👌 📌 میدونی چرا؟ 👈 زن و شوهر بیشتر از هرشخص دیگری به روحیات یکدیگر آشنا هستند و متوجه عیوب هم می‌شوند اما اگر این مسئله به سرزنش یکدیگر و عدم گذشت از اشتباهات منجر شود، عواقب خوبی نخواهد داشت. ❣پس انتظار می‌رود همسران سیاست عیب‌پوشی را به جای عیب‌ جویی در زندگی مشترکشان پیاده کنند. 👈 یاد بگیرید که از اشتباه همسرتان بگذرید و درصورتی که در این زمینه موفق شدید، او نیز خواهد آموخت که گذشت لازمه زندگی مشترک است و در مقابل اشتباهات احتمالی شما از خودگذشتگی نشان خواهد داد. 〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️ . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪞𓆪•
سلاااام😍 حتما عاشق خوندن رمان و داستان های جذاب و عاشقانه و... هستی!😉 هیجان های نفس گیر و جذابی که باعث میشن نتونی بیخیال خوندن کتاب بشی🙊 دوست دارم دعوتت کنم به کانال یک نویسنده باحال که از روزمرگی هاش میگه و با نوشته هاش حال آدمو خوب میکنه و میخندونه😁 من که داره بهم خوش میگذره😌 تو هم بیا😎👇 https://eitaa.com/joinchat/3632792010Cf69d747416 اینجا جای هرکسی نیستا🥰☝️ تو فرق داری! ۱۴۵
4_5953906711956820347(1).mp3
2.78M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• یه چیزی الان گفت خجالت کشیدم از خودم از کارام از رفتارم؛ میگه در کامل الزیارات هست که یه ملک باید هزار سال عبادت خدا رو انجام بده تا بهش اجازه بدن یه یا حسین بگه... اون وقت به این راحتی به ما امام حسین رو دادن و اینجوری خودمون رو کثیف تحویل دادیم...! . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🕯𓆪• . . •• •• بیا یه کم بشین کنارم...(؛ . 𓆩رنگ‌‌‌و روےحسینےبگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🕯𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• سمت حَرمت 🥺 حال دلم خوب‌تر است❤️ . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🍭𓆪• . . •• •• مَن خشتم. الانم خوافیدم. (😴)• بی ژحمتت اون دباش مِشتیای(🖤•🏴)• منم بلدالین. منم می ‌بلینا (🥱)• . . 𓆩نسل‌آینده‌سازاینجاست𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🍭𓆪•
•𓆩🖤𓆪• . . •• •• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هَـرگِـز نَـکِـشَـم مِـنَّـتِ مَـهـتـابِ جـهـان را 🌙 تـاریـکـیِ شَـبهـایِ مَـرا ، رویِ تــو کافـیـسـت . . 𓆩دربند‌کسی‌باش‌که‌در‌بندحسین‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🖤𓆪•
•𓆩🌑𓆪• . . •• •• ⃟ ⃟•💫  خوب شد دردم دوا شد🌱 خوب شد👌 ⃟ ⃟•💚  دل به عشقت مبتلا شد🥰 خوب شد🪴 اهورا ایمان ✍🏻 . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •📲 بازنشر: •🖇 «1907» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌑𓆪•
•𓆩🏴𓆪• . . •• •• 🖊 و باز هم ، این واژه ی سلام است کہ چهره ام را نوازش می‌کند و این ، زبانم است کہ بہ سمت ماهِ روشنِ سقوط کرده بر زمین ، بہ تکہ هایی از کعبہ ی کربلا و جایی کہ عشق می‌جوشد ، تعظیم می‌کند. سلام من بہ شما ، یا حسین تشنه لب!💚 سلام من بہ کربلا!🕊 . . 𓆩صَباحاً اَتَنَفَسُ بِحُبِ الحُسَین𓆪 @ASHEGHANEH_HALAL •𓆩🏴𓆪•
•𓆩📿𓆪• . . •• •• ✍امام كاظم عليه السلام: 🪴اگر به تعداد اهل بدر [مؤمن كامل] در ميان شما بود، قائم ما قيام مى‌كرد. 📚 مشكاة الأنوار، ص۱۲۸🌸🌿 . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•
•𓆩🥿𓆪• . . •• •• سوال من از تو اینه باور من قشنگ تره یا باور تو؟ دشمن تو رو مجبور کرد روسریتو برداری و کاری کرد که فکر کنی به اختیار خودت روسریتو برداشتی!😬 اما اراده من از تو قویتر بود نتونست مجبورم کنه که حتی چادرمو بردارم دلیلشو میدونی؟ حالا همون دشمن تو رو مجبور کرده به زور چادر از سر من بکشی! اما ببین تو حتی اگه چادر از سر منو هزاران چادری بکشی من به عنوان یه چادری هیچ وقت چادرمو از سرم برنمیدارم بخاطر حفظش جونمم میدم. دلیلشو میدونی؟🧐 دشمن تو رو مجبور کرد بی حجاب بشی چندین ساله داره تلاش می‌کنه و حالا موفق شده اما من تو رو مجبور به کاری نمیکنم خدا تو قرآن گفته لااکراه فی الدین ینی به آدما حق انتخاب دادم خوب و بد رو تعریف کردم و انتخاب راه سعادت و شقاوت رو گذاشتم به عهده خودشون این نظام هیچوقت تو رو مجبور نکرد حجاب داشته باشی میگی نه پس بگو آیا هربار رفتی مغازه هر لباسی دلت خواست نخریدی؟ هرچی دلت خواست نپوشیدی؟اگه قرار بود اجباری باشه خبری از جوراب مچی نبود. شلوار تنگ و کوتاه نبود. به اسم مانتو یه متر پارچه بدون دکمه و جیب با قیمت مانتو بهت نمیفروختن!البته این لباسها هیچ وقت طبق نظر اسلام نبوده تمام این مدلهای لباس رو همونی جلوی چشمت گذاشت که روسریتو برداشت و نهایتا تو طبق نظر همون عمل کردی! آیا این اسمش اختیاره؟🤨 اما من لباسمو طبق اعتقاد و باورم انتخاب کردم و نذاشتم هیچکس بهش دست بزنه یا تغییرش بده چون مال منه خواست منه حالا تو بگو باور من قشنگ تره یا باور تو؟🙂 همون دشمن رفت سراغ مردا و یه طوفان به پا کرد و غیرت بعضیاشون رو با خودش برد گذاشت کنار روسری تو...😔 تو به من بگو در ازای این از دست دادن چی بدست آوردی؟حمایت همین مردایی که حتی نتونستن غیرت خودشونو حفظ کنن؟؟ تکلیف آینده زندگیت چی میشه؟؟تنهایی به اسم تفکر فمنیسم یا بردگی بخاطر هوسبازی مردای بی غیرت؟؟☹️ . . 𓆩صورت‌تٓو‌روسرےهاراچه‌زیبا‌میڪند𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥿𓆪•
4_5951748258962344440.mp3
9.23M
•𓆩🥀𓆪• . . •• •• •••• [«إِنّ الْكَريِمَ إِذَا تَكَلّمَ بِكَلاَمٍ، يَنْبَغِى اَنْ يُصَدّقَهُ بِالْفِعْلِ». امام حسين (ع) فرمود: «بزرگوار كسى است، كه گفتارش با عملش يكى باشد».] (مستدرك الوسائل، ج 7 ص 193 ح6 ) . . 𓆩؏چله‌گرفتم‌ڪه‌گُنه‌ڪم‌ڪنم‌‌حسینـ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥀𓆪•
•𓆩📺𓆪• . . •• (History) •• 🎯 ‌‌‏در این تصویر سه برنده جایزه نوبل را مشاهده میکنید؛ ماری کوری (نوبل شیمی و فیزیک)، پیری کوری (نوبل فیزیک‌) و دخترشان ایرن ژولیت کوری (نوبل شیمی) خانواده ای با بیشترین برنده نوبل در تاریخ! ژن خوب اینه؛ قابل توجه بعضیا... 😑 . . 𓆩هوشیارپایان‌میدهدمدهوشےتاریخ‌را𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📺𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• 🧕بــــانــــوی عـــزیــــزم 👈 یک تبسم ساده به شوهر از گرانترین هدیه ها مؤثرتر است 😊 💞 وقتی میخندید، علاوه بر زیباتر شدن چهره، آرامش خاصی نیز به شما دست خواهد داد. 〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️ . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪞𓆪•
Meysam Motiei - Man Ja Moondam (128).mp3
23.92M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• بچه‌ها امام حسین با زن و‌ بچه رفت کربلا اربعین با زن و بچه جمع کنید برید کربلا -حاج‌حسین‌یکتا . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
13.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🕯𓆪• . . •• •• یه کنج از حرم... . . 𓆩رنگ‌‌‌و روےحسینےبگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🕯𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• _پس بریم؟! سر تکون دادم که کتایون از جاش بلند شد سوالی نگاهش کردیم و اون رو به ژانت جواب داد: تو مغزت از کار افتاده ولی مغز من هنوز کار میکنه! با این قیافه کجا میخواید برید این وقت شب باور کن پلیس دستگیرتون میکنه به عنوان تروریست! سوییچش رو از روی جا سوییچی برداشت: _میرسونمتون دم در منتظر میشم تا برگردید سوییشرتش رو پوشید و کتابش رو هم برداشت ژانت شاکی گفت: نخیر زنای داعشی روبنده دارن ولی ما نداریم مگر اینکه مریض باشن و بیخود بهمون گیر بدن! مگه لباس مشکی پوشیدن جرمه؟! با ته خنده ای از کل کل جذابشون رو به کتی گفتم: راضی به زحمت نیستیم مادمازل فکر کردی اینوقت شب تا اونجا پیاده میریم؟! خب تاکسی میگیریم دیگه _خب ماشین که هست تنها بمونم خونه چکار بذار بیام یکم عادی سازی کنم براتون‌! ... توی ماشین کتایون مدام به ژانت اعتراض میکرد اما ژانت اعتنا نمیکرد از اون که ناامید شد رو به من توپید: این بچه یتیمو بردی جایی که اشکشو دربیارن؟! مریضی تو؟! ژانت با همون صدای گرفته نالید: فارسی حرف نزنید‌! لبخندم رو خوردم و گفتم: بابا مگه من گفتم بیاد خودت که شاهد بودی خودش خواست بعدم چرا لوس بازی درمیاری! گریه تاحالا کی رو کشته؟! من به اندازه موهای سرت این روضه ها رو شنیدم و گریه کردم میبینی که صحیح و سالم در خدمتتم ژانت بینیش رو بالا کشید: کتی اذیتش نکن من خودم باهاش رفتم اتفاقا امشب خیلی حالم خوب شد تا حالا با گریه انقدر سبک نشده بودم کاش تو هم اومده بودی و میدیدی چه حس خوبی داره پوزخندی زد: حتما سومین شبی بود که زحمت میکشید و ما رو تا مسجد میرسوند و یک ساعتی دم در توی ماشین منتظر میشد تا برگردیم من هم اصراری به تغییر وضعیت نداشتم اما ژانت که انگار چیزهای جدیدی میدید و دلش میخواست دوستش رو هم وارد دنیای ناشناخته ها کنه مدام و به هر طریق بهش اصرار میکرد یک شب همراه ما به مسجد بیاد اما کتایون زیر بار نمیرفت ژانت دوباره سکوت ماشین رو شکست: کتایون تو بی مورد سرزنشم میکنی امشب اونجا درباره یه بچه ی کوچیک حرف میزدن که چطور کشته شده خب معلومه که با شنیدنش آدم گریه میکنه تو هم اگر بودی حتما گریه ت میگرفت _خب آدم چرا باید حتما بشنوه؟! چرا باید بره جایی که اشکش رو دربیارن؟! مگه خودمون تو این دنیا کم مصیبت داریم که یکمم بابت مصائب تاریخ گریه کنیم؟ قسمت اول رمان ضحی👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/71020 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• گفتم: _خیلی حقایق تلخن و شاید اشکمون رو در بیارن اما ما از دونستنشون فرار نمیکنیم چون مهمن و باید بدونیم این از اون دست آگاهی هاست ما بی دلیل خودمون رو شکنجه نمیکنیم این گریه کلی حکمت داره فکر میکنم قبلا راجع بهش حرف زدیم حالا اگر میخوای خودتو بزنی به اون راه راحت باش! ژانت سرش رو جلو آورد و بین صندلی من و کتی نگه داشت: کتایون بیا یه شب با ما بیا باور کن یه تجربه متفاوته اینو از من قبول کن! خیلی جای خاصیه به تجربه ش می ارزه مگه میخوای چکار کنی تهش یه روسری سرت میکنی دیگه یه شبه همش! تا چیزی رو تجربه نکنی که نمیتونی ما رو سرزنش کنی جواب کتایون سکوت بود و سکوت... آروم به ژانت اشاره کردم اصرار نکنه و با اشاره به ظرف های نذری روی صندلی عقب بحث رو عوض کردم: امشب مسجد نذری داشت یعنی از امشب تا شب عاشورا نذری دارن ببخشید که نتونستم برات غذا بگیرم ولی همینو سه تایی میخوریم به نظرم کافیه ژانت هم سر تکون داد: آره من الان دیدم توش پر برنج و همون غذایی که _قیمه _آره همونه خیلی زیاده یه دونه ش برای یه نفر اونم شام! باهم میخوریم کتایون بی اونکه چشم از جلو بگیره بی تفاوت گفت: لازم نیست خونه کنسرو داریم اگر غذای گرم بخوام می خرم خودم ژانت دلخور گفت: پولتو به رخ ما نکش کسی نگفت نمیتونی غذا بخری‌‌! کتایون مثل همیشه نگران دلخوری ژانت از آینه نگاهی بهش انداخت: چه ربطی داره دیوونه _همش خودتو لوس میکنی میگم این غذا زیاده دیگه! بی نمک... _خیلی خب بابا یکم میخورم بی خیال! فوری ام قاطی میکنه واسه آدم! لبخند محوی زدم و نگاهم رو به خیابان نم خورده دادم باز پاییز زود شروع شد! قسمت اول رمان ضحی👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/71020 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•