eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.5هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• مطمئنم خـ💚ـدا رو توے تاریک ترین نقطه‌ے زنـدگیم بـہ عنوان نــ✨ــور فـرستاد ☀️ 💖 . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
استاد معتز آقائیتحدیر_+جزء+اول+قرآن+کریم+.mp3
زمان: حجم: 4.22M
•𓆩🎧𓆪• . •• •• " من از آداب مهمان‌داری‌ات چیزی نمی‌دانم ولی در شهرما رسم است می‌بوسند مهمان را...✨ " ○تندخوانی‌قرآن‌کریم‌📖 ○به‌نیت‌شهید‌حاج‌قاسم‌سلیمانی🕊 ○با نوای استاد معتزآقایی ○جزء اول🤍 . 𓆩هرگزنَمیردآن‌ڪہ‌دلش‌ زنده‌شد‌به‌عشق𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🎧𓆪•
﷽ 【 | امروز بہ نیت: 🌱『 شـھیـد محمدهادی امینی 』 امیرالمومنین‌‌‌؏: باصلوات‌است‌که‌به‌رحمت‌خدادست‌پیدا می‌کنید،پس‌بسیارصلوات‌بفرستید. 📿' چندتا صلوات میفرستی امروز؟👇🏼 ➲ https://EitaaBot.ir/counter/7oay3 توی این ختم صلواتِ همگانے و شراڪتے؛ چقدر شریک میشی و سهمِ نور برمیداری؟ ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 http://Eitaa.com/Asheghaneh_halal 🌱:📿
•𓆩🧕𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏ماه رمضون با مامانم رفته بودیم مسجد، بعد غذا که دادن ما نخوردیم و برداشتیم که بریم خونه😋 وقتی رسیدیم، داداشم پرسید غذاشون چی بود❔ منم با ذوق گفتم نخودپلو😋😋😋 بیچاره گفت چی چی؟ گفتم نخودفرنگی پلو اونم ناباورانه منو نگاه میکرد گفت بسم الله این چیه؟😧 وقتی باز کردیم دیدیم لوبیاپلو هست😐🤣 آخه من عینک نزده بودم درست نمیدیدم😄 نتیجه اخلاقی عینک بزنید🤓 . . •📨• • 856 • "شما و مامانتون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩با‌مامان،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• همسر شما همانی می‌شود که مدام در گوشش می‌خوانید! به صورت مستقیم یا غیر مستقیم! پس همیشه او را 👇 سلطان دل♥️ با گذشت💪 مدیر و مدبّر 😌 فداکار 🫀 خانواده دوست👨‍👩‍👧‍👦 مهربان 💞 دست و دل باز 👌 و ... بنامید. . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
12.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• اولین افطارۍ ساده و خوشمزھ:😍 |سوپ قارچ🍜🍄| مواد لازم : پیاز ۱ عدد کره ۳۰ گرم قارچ ۲۰۰ گرم عصاره گوشت شیر ۲ لیوان خامه ۱ ق‌ غ آرد ۱ ق‌ غ نوش جآن ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
حاج مهدی رسولی4_6042136794894436412.mp3
زمان: حجم: 21.63M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• مناجات با امام زمان (عج) بسیار دلنشین👌 . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@SAJEDIFR - امیرحسین ساجدیsurah al saf.mp3
زمان: حجم: 11.2M
•𓆩❤️‍🩹𓆪• . . ‌‌ کتابِ فضلِ تو را آبِ بحر کافی نیست؛🌊 که تَر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم!💚 سهم نور امروزمون؛                  تقدیم به شما...💛 . . •𓆩عشقِ‌درحدِجنون‌خصلتِ‌ایرانی‌هاست𓆪• Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩❤️‍🩹𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •••• اولین روز ماه خوب خدا🌼 بر لبم هست باز، ذکر و دعا🕊 یا رضاجان، به پاس تشنگی‌ام🌿 راهی‌ام کن به سوی کرببلا✨ . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ••᚜‌‌‌‌‌سـَرِ✨ سَجـّاده‌یِ شعـریم📝 و دعا گـوی شما🙏 چه سَبُک می‌شود آدم👌🏼 که تو را❤️ می‌خواند☺️᚛•• سعید شیروانی ✍🏼 . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •📲 بازنشر: •🖇 «1303» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_دویست‌وهشتادوچهارم احمد خم شد صورت علیرضا را
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• احمد دستارش را دور سرش پیچید. کنار علیرضا نشست. صورتش را بوسید و گفت: بابایی من رفتم مرد خونه تویی ها مواظب مامانت باشی اذیتش نکنی با شنیدن صدای محبوبه خانم از بیرون پیشانی مرا بوسید و از جا برخاست و محبوبه خانم را به داخل اتاق تعارف کرد. _من شرمنده شمام که به خاطر ما از کار و زندگی تون افتادین محبوبه خانم کنار بسترم ایستاد و با روسری رویش را پوشاند و گفت: دشمن تان شرمنده. این حرفا چیه همسایگی مال همین وقتاس دیگه احمد از او تشکر کرد. رو به من کرد و پرسید: کاری نداری قربونت برم؟ جلوی محبوبه خانم از حرف احمد خجالت کشیدم و به گفتن نه کوتاهی اکتفا کردم. احمد لبخند دلنشینی به رویم زد و گفت: نه نگران باش نه دلشوره داشته باش من تا شب بر می گردم زیر لب ان شاء الله گفتم و احمد خداحافظی کرد و از در بیرون رفت. محبوبه خانم برای بدرقه اش کمی دم در اتاق ایستاد و احمد بعد از کلی تشکر و سفارش کردن رفت. محبوبه خانم به اتاق برگشت و کتری را روی پیک نیک گذاشت و گفت: شوهرت چه روش بازه قربون صدقه میره چون نمی دانستم چه جوابی به او بدهم سکوت کردم. آمد کنارم نشست و پرسید: همیشه همین جوری حرف می زنه؟ با خجالت پرسیدم: چه جوری حرف می زنه؟ _همین جوری با احترام و قشنگ سر به تایید تکان داد و گفتم: آره همیشه همین جوره _کربلایی عباس همیشه تعریفش رو می کرد می گفت پسر با ادب و با کمالاتیه لنگه نداره از حرف محبوبه خانم لبخند روی لبم نقش بست که محبوبه خانم آه کشید و گفت: خیلی خوبه شوهرت ادب و احترام سرش میشه با تو هم همین جوری حرف می زنه؟ با تعجب پرسیدم: چه جوری؟ _همین جوری که با بقیه حرف می زنه به تایید سر تکان دادم که گفت: خوش به حالت. من که از اول عمرم تا الان ندیده بودم یک مرد این قدر قشنگ و با احترام حرف بزنه چه برسه که قربون صدقه ام هم بره تا خونه بابامون بودیم چون دختر بودیم بهمون می گفتن مزاحم و نون خور اضافی اومدیم خونه شوهر اونم انگار ارث باباش رو بالا کشیده بودیم همیشه ازمون طلبکار و عصبانی بود.پسرامونم لنگه باباشون آه کشید و گفت: تو عمرم یاد ندارم شوهرم یا بچه هام یکی بهم گفته باشه دستت درد نکنه به سمت پیک نیک رفت و پرسید: این شوهرت که این طوری حرف می زنه وقت دعوا چی فحشت میده؟ _برای چی باید فحش بده؟ _عصبانی ان دیگه داخل قوری چیزی ریخت و در حالی که رویش آبجوش می ریخت گفت: من که جوونیام کربلایی تا از راه میومد به جای این که مثل شوهر تو قربون صدقه بره فقط فحش بلد بود بده انگار اگه فحش نمی داد روزش شب نمی شد هر وقتم من حرصی می شدم جوابش رو بلند می دادم دعوامون می شد و تا کتک نمی زد و مشت و لگدش رو نمی کوبید آروم نمی گرفت.الان دیگه پیر شدیم جون کتک کاری نداریم وگرنه تا قبل عروس دار شدنم من کم کتک نخورده بودم 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید مصطفی چمران صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•