عاشقانه های حلال C᭄🇮🇷
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدوپنجاهوچهار +:کار به اونجا نمیرسه.. بیا ببینم با کد
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوپنجاهوپنج
کلید را در میآورم،در را هل میدهم و عقب میکشم
:_بفرمایید تو عمو جان
+:اول صاحبخونه
لبخند میزنم و وارد میشوم.
منیر به استقبال میآید و متوجه عمو میشود:سلام خانم،راستش خانم...عه،سلام آقاوحید...
خیلی خوش اومدین،چقدر به موقع رسیدین،اینجا همه چی بهم ریخته...
سر و صدای منیر،مامان را به طرف ورودی میکشاند:چه خبر شده منیر؟
عمووحید را میبیند:عه،بازم که تو...ببین تو و اون دوستت چه آتیشی تو زندگی من انداختین..
عمو سرش را پایین میاندازد.
+:سلام،اتفاقا افسانه خانم،اومدم این بار همه چی رو درست کنم.
رنگ نگاه مامان عوض میشود،درست مثل لحنش
:_واقعا؟؟یعنی میتونی؟؟مسعود این روزا خیلی آتیشی شده.
تعجب میکنم،مامان از عمووحید کمک میخواهد؟
عمو لبخند میزند.
مامان دستش را به طرف سالن میگیرد
:_بیا تو..خواهش میکنم بیا بشین...
عمو و پشت سرش مامان وارد سالن میشوند،میخواهم بروم داخل که مامان مانع میشود:تو برو
تو اتاقت...
عمو با چشم هایش تأیید میکند .
تنهایشان میگذارم و به اتاقم پناه میبرم.
سردرد،باز هم به سراغم میآید...
خدایا،این کابوس،چرا تمام نمیشود؟
*
چند تقه به در میخورد،به سرعت بازش میکنم.
عمووحید وارد اتاق میشود
:_چی شد عمو؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_صدوپنجاهوشش
روی صندلی مینشیند و کتش را درمیآورد.
+:حدسم درست بود
:_در مورد چی؟
+:بابات فکر میکنه اگه با ازدواج تو و سیاوش موافقت کنه،برای همیشه تو رو از دست میده.
:_ولی...ولی این درست نیست..
+:میدونم ولی خب..بابات اینطور فکر میکنه، تازه... من فکر میکردم مامانت موافقه،ولی اون
بیشتر از بابات مخالفه.. چیزی نمیگه چون نگران باباته..
:_یعنی چی میشه عمو؟
عمو نفسش را بیرون میدهد
+:درست میشه... من خیلی خسته ام نیکی..میخوام تا بابات بیاد یه کم بخوابم،اشکالی که
نداره؟
:_معلومه که نه
عموچشم هایش را میبندد.
خودم را با کتاب هایم مشغول میکنم،اما فکرم جای دیگریست..یک ساعتی میگذرد و من بی
هدف به یک صفحه از قانون جزا خیره شده ام...
صدای موبایلم بلند میشود،سریع برش میدارم مبادا عمو از خواب بپرد.
فاطمه است،جواب میدهم و آرام حرف میزنم.
:_الو سلام فاطمه
+:سلام چطوری؟چرا این همه آروم حرف میزنی؟
:_عمووحید خوابیده،نمیخوام بیدار بشه.
فاطمه هم مثل من صدایش را پایین میآورد،انگار او هم اینجاست!
+:عه رسیدن؟به سلامتی
:_سلامت باشی
+:خب چه خبر؟
:_هیچی...همونایی که صبح بهت گفتم...
+:نیکی نگران نباش...مطمئنم همه چی درست میشه
:_چی بگم؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
16.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
* رهبر انقلاب:
ماه ربیع الاول، بهار زندگی است
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🌹 #ربیع_الاول
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1478»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
فـرصـتها ماننـد طلوع آفتـاب هستــن☀️
اگر بیـش از حـد منـتـظر بمــونـے☁️
اونــا رو از دسـت میــدے !🤍
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
به زرگرانِ محله بگو که یک شاعر
درونِ شعرِ خودش کشف کرد عیارم را
.
.
𓆩عاشقےباشڪهگویندبهدریازدورفت𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌿𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
"قـــ💕ــرار" من باش
تا در "مـــ💫ــدار" تو باشم
چه قرار و مداری بهتر از این😍✌️🏻
#با_هم_در_انتظار_موعــودیم💚
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲🏻
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
15.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🍳𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
مـرغ سـوخـاری با سـس مخصـوص🥘
مــواد لازم:
سـینه مرغ ۲ عدد (نیم کیلو)🍗
تخـم مرغ ۲ عدد🥚
سـس ڪـچاپ ۳ ق غ🍅
سـس تند ۱ ق غ
سس خردل ۳ ق غ
نمک، فلفل سیاه، فلفل قرمز و پودر سیر
سـس:
مایونز ۳ ق غ، کچاپ ۱ ق غ، خردل نصف ق غ، سیـر ۱ حبه🧄
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍳𓆪•
•𓆩🙍♂𓆪•
.
.
•• #منو_مجردی ••
💬 صبح با دوستم رفتیم بیرون
بیس تومن کرایه اسنپ رو حساب کرد؛
«الان می بینم استوری گذاشته
اگه ما نبودیم
خیلیا به مقصد نمیرسیدن... 😢😄»
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 1013 •
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩مجردییعنی،مجردی𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🤦♂𓆪
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
روایت همسر محترم شهید :
روزی که مصطفی آمد خواستگاری گفت:« من اگه همسر میخواستم اینجا نمیاومدم. من میخام همسرم همسنگرم هم باشه.» جوانی که آمده بود خواستگاری سمیه ابراهیم پور متولد دهه سی و چهل نبود. جوان دهه شصتی بود که حتی جنگ را از دور هم ندیده بود. اما از نوجوانی داخل مسجد و بسیج بزرگ شده بود و تمام عشق و شورش رسیدن به قهرمانهایی بود که شهید نام داشتند. به همین خاطر وقتی دید از هیچ کجا اجازه نمیدهند در سوریه بجنگد به خانمش گفت:«بیا افغانی یاد بگیریم.» و بعد با یک مدرک جعلی همراه بچههای فاطمیون راهی شام بلا شد. نقطه قوت این اثر نگارش آن به قلم نویسنده کارکشته و کاربلدی است که به خوبی توانسته هم حس زنانه راوی را منتقل کند و هم اینکه از عناصر داستانی به شکلی هنرمندانه در خدمت این روایت واقعی استفاده کند. اثری که به تازگی تقریظ و تایید رهبر بر آن منتشر گردیده است.
#بهروایت_همسرشهید♥➣
#برشےازیڪروایٺعاشقانھ
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
#شهدارایادکنیمباذکرصلوات
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
از پشتِ تریبونِ دلم،عشق چُنین گفت
محبوبِ تو زیباست؛قشنگ است،ملیح است
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩🖤𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
شیخ رجبعلی خیاط
رو میشناسی؟
ایشون میگن:
امام زمان(عج)
دنبال رفیق میگرده،
تو خوب باش،
خودشون میان سراغت....❤️
.
.
𓆩پنجرهِفولادِرضابراتِکربَلامیدھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🖤𓆪