#خاطره_شهید ♥️🎙
دو سه سالش بیشتر نبود وقتی پای روضه مینشست شش دانگ حواسش تو ماجرا بود!
–مادر بیا خوراکی برات آوردم، تشنهات نیست پسرم!؟
زل میزد تو چشمهای مادر...
هم چشمهایش پر از اشک بود😭 هم صورتش خیسِ خیس💦
+نمی خوام، دارم گوش میدم🙃✨
آخر همش دو سه سالش بود!
#شهید_علی_خلیلی
♥️کانال #عاشقان_ظهور ♥️
eitaa.com/Asheghanezohoor
#رزق_شبانه🌙
#خـاطـــره_شـهـــیــد. 💞
✍همیشه یک #تبسم زیبا داشت.
وارد خانه که میشد، قبل از حرف زدن لبخند میزد.عصبانی نمیشد.
اعتقادش این بود که این زندگی #موقت است و نباید سر مسائل کوچک خود را درگیر کنیم.
◑یک روز مشغول آشپزی بودم، علی هم کنار دیوار تکیه داد و مشغول صحبت با من شد تا چند دقیقه بعد آب و غذایی برای او ببرم، نگاه کردم دیدم کنار دیوار خوابش برده..!
ولی با همین وضعیت خیلی از مواقع کمک کار من در منزل بود، مثلاً اجازه نمیداد که هر شب از خواب بلند شوم و به بچه برسم.
میگفت: یک شب من، یک شب شما...
◑یک شب شام آماده کرده بودم که متوجه شدیم همسایه ما شام درست نکرده
چون تصور میکرده که همسرشان به منزل نمیآید
فوراً علی غذای ما را برای آنها برد. گفتم: خودمان؟! گفت: ما نان و ماست میخوریم..!
🌷شهید علیرضا عاصمی🌱🕊
🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇
🍃🔸 #عاشقـــــــانظهور 🍃🔸
🍀🌾🔸 @Asheghanezohoor ☘✨
#رزق_شبانه🌙
#خـــاطــره_شـــهــیــد.💞
سال 52 كه از زندان آزاد شد
مصمم تر هوشتيارتر و پخته تر شده بود
و تجربه هاي پر بهايي اندوخته بود. و كار و روشنگري اش را با پيچيدگي و درايت بيشتري انجام مي داد.
از او پرسيدم:در زندان چه خبر بود؟
پاسخ داد: هيچ خبري نبود! اينها يك طبل تو خالي بيش تر نيستند. من از زندان استفاده كردم.
پرسيديم: چه كار كردی؟
در پاسخ نمونه ای از كارهايش را چنين بيان نمود: زندانباني بود كه مي خواست درس بخواند. كم كم با او رياضي و فيزيك كار كردم..!
آن زندانبان دوست اسماعيل شده بود و بعد از آزادي اش از او سراغ مي گرفت
و به ديدارش مي آمد. اسماعيل هم خوش حال از اين كه در زندان هم تأثير گذار بوده است:
✿بي گناهي كم گناهي نيست در ديوان عشق
يوسف از دامان پاك خود به زندان مي رود
✧28دی
ســالــروز شـهــادت
شــهـیـد
اســمـــاعـــیـل دقــایــقـی🌷🇮🇷
🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇
🍃🔸 #عاشقـــــــانظهور 🍃🔸
🍀🌾🔸 @Asheghanezohoor ☘✨
#رزق_شبانه🌙
#خـــاطـــره_شـــهــیـــد
آقا محمد خوب فهمیده بود که مقام شهادت را فقط به مخلصـین می دهند.
در منطقه شلمچه، قبل از اذان صبح که همه خواب بودند از خواب بلند می شد
و شروع به تمیز کردن محوطه می کرد تا زائرین شهدا، ظاهر منطقه را مثل باطنش پاک ببینند....
یکی از دوستانش نقل میکند که یک روز به محمد گفتم تو که اینقدر با کامپیوتر کار میکنی آخر، ام اس میگیری! در جواب محمد گفت: "جنگ نرم هم باید شهید داشته باشد
#شهید_محمد_مسرور
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید محمد سرور صـلوات🌼
🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇
🍃🔸 #عاشقـــــــانظهور 🍃🔸
🍀🌾🔸 @Asheghanezohoor ☘✨
#رزق_شبانه🌙
🌷#خــاطـره_شــهــیــد
آیتالله خامنهای :
در پیامی به مناسبت شهادتش، او را فردی معرفی کرد که سراپا عشق و شور جهاد فی سبیل الله بود.
🌷#وصــیـــت_نـــامـــه
اسرائیل خود به خود ساقط خواهد شد چرا که دیگر نمی تواند نقشی را که ایالات متحده و غربی ها از او انتظار دارند عملی کند.»
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید عماد مغنیه صـلوات🌼
🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇
🍃🔸 #عاشقـــــــانظهور 🍃🔸
🍀🌾🔸 @Asheghanezohoor ☘✨
#رزق_شبانه🌙
#خــاطــره_شــهــیـــد
🔰به نقل از حجت الاسلام انجوی نژاد
آمد کنارم نشست و گفت: «حاج آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟»
گفتم: «بفرمایید»
عکس یه جوون بهم نشون داد و گفت: «اسمش عبدالمطلب اکبری بود. زمان جنگ توی محلهی ما مکانیکی میکرد و چون کر و لال بود خیلیها مسخرهاش میکردند. یک روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش "غلامرضا اکبری".
عبدالمطلب کنار قبر پسر عمویش با انگشت یک چارچوب قبر کشید و رویش نوشت: "شهید عبدالمطلب اکبری".
ما تا این کار او رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردنش. عبدالمطلب هم وقتی دید مسخرهاش میکنیم و به او میخندیم بنده خدا هیچ نگفت.
فقط نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش را پاک کرد.
بعد سرش را انداخت پائین و آرام از کنارمان بلند شد و رفت.
فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگر ندیدیمش.
۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش را آوردند.
جالب اینجا بود که دقیقا همانجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش را کشیده بود و ما مسخرهاش کرده بودیم
🌸شادی روح پاکش صلوات 🌸
🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇
🍃🔸 #عاشقـــــــانظهور 🍃🔸
🍀🌾🔸 @Asheghanezohoor ☘✨