تفسیر آیات 38 تا 40 سوره بقره
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿٣٨﴾
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿٣٩﴾
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿٤٠﴾
مدت صوت : 4:43
استاد سید علی حسینی یزدی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
❤️ مترجمی زبان قرآن
💚مترجمی زبان نهج البلاغه
(با ارائه مدرک معتبر با روشی نوین و آسان )
@Asheghankalamvahy
👇👇👇👇👇👇👇
AUD-20210606-WA0066.mp3
4.54M
تفسیر 🦋 آیه 38 و 39 و 40
سوره بقره✨
استاد سید علی حسینی یزدی
❤️ مترجمی زبان قرآن
💚مترجمی زبان نهج البلاغه
(با ارائه مدرک معتبر با روشی نوین و آسان )
@Asheghankalamvahy
این شعر کهن مولانا چه غرورهای کاذبی را می شکند .
حاصل تکرارش ، فروتنی در برابر پروردگار بی همتاست .
هر جا غروری بر ما مستولی شد ، تکرارش شکستن آن هیمنه دروغین هست ، و شکست اهریمن 👌
❤️ مترجمی زبان قرآن
💚مترجمی زبان نهج البلاغه
(با ارائه مدرک معتبر با روشی نوین و آسان )
@Asheghankalamvahy
عاشقان کلام وحی
آرامش 10 استاد محمد شجاعی🎧 خودشناسی تخصصی بر اساس قرآن و احادیث تقدیم به کسانی که برای روح بلند و
👆👆👆👆👆
برای دسترسی آسان روی آن را لمس بفرمایید متشکرم
آرامش 10 استاد محمد شجاعی🎧 خودشناسی تخصصی بر اساس قرآن و احادیث
تقدیم به کسانی که برای روح بلند و والای انسانی خودشان احترام قائل اند .
ادامه دارد....💚
AUD-20220725-WA0139.
8.76M
آرامش 11 استاد محمد شجاعی🎧 خودشناسی تخصصی بر اساس قرآن و احادیث
تقدیم به کسانی که برای روح بلند و والای انسانی خودشان احترام قائل اند .
ادامه دارد....
❤️ مترجمی زبان قرآن
💚مترجمی زبان نهج البلاغه
@Asheghankalamvahy
عاشقان کلام وحی
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 *شاهزاده ای در خدمت* قسمت بیستم🎬: صبح زود بود و کاروان به راه افتاد ، جنب وجوشی نامحسوس
شاهزاده ای در خدمت ، 👆👆قسمت بیستم 🦋🦋
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
*شاهزاده ای در خدمت*
قسمت بیست و یکم🎬:
بالاخره کاروان بزرگ حبشی وارد یثرب شدند ، میمونه پرده محمل را بالا داده بود و می خواست از همین ابتدای ورود همه چیز را از نظر بگذراند .
میمونه با تعجب به اطراف نگاه می کرد ، پیرامون کاروان دکان هایی از گل با سقفی پوشیده از شاخ و برگ نخلها وجود داشت و مشخص بود که هر کدام در پی کسب و کاری بنا شده ، یک جا خرما فروشی بود ، جای دیگر پارچه های رنگارنگ آویزان بود و کمی آن طرف تر ، شیر فروشی و در کنارش آهنگری و...
اما چیزی که به نظر میمونه عجیب بود ، این بود که دکان ها با دربی باز و بدون اینکه صاحب دکان حضور داشته باشد به حال خود رهاشده بود ، انگار که صاحبان اینان ، خبری بس مسرت بخش شنیده بودند که اینچنین از مال و اموالشان دل کندن و معلوم نیست به کجا سرازیر شده اند...
آن مرد جوان هم در کنار محمل نبود که میمونه ، باران سؤالاتش را بر سر او فرود آورد ، می خواست پرده محمل را فرو افکند که از دور صدایی بس زیبا که کلماتی زیباتر ادا می کرد به گوش او خورد «اشهد ان محمداً رسول الله» ...
کسی که آن آواز را می خواند ، مشخص بود صاحب صدای زیبایی ست و انگار این شیرین ترین نغمه و شعری بود که تا به حال به گوش میمونه می رسید ، زیباترین آهنگی که انگار از ملکوت نشأت می گرفت.
کاروانیان اندک اندک از کاروان جدا می شدند تا اینکه به جایی رسیدند که فقط بخش هدایا و اسرا باقی مانده بود.
کنار دیوار بلندی در سایهٔ نخل های بارور ، دستور فرود دادند.
سرباز جوان که صورتش از شوق برافروخته بود ، نزدیک میمونه که الان از شتر به زیر آمده بود شد و گفت : مژده بده که به مقصد رسیده ایم...
میمونه که بوی خوشی از جانب سرباز می شنید ، نفسی عمیق کشید وگفت : به به چه عطر دل انگیزی...
سرباز لبخندی زد و گفت : الان از محضر پیامبر می آیم ، به محض رسیدن کاروان به مدینه ، من زودتر راندم و خودم را به مسجدالنبی که الان کنارش هستید ، رساندم و این عطر ، عطر محمدی ست که بر جانم نشسته...
میمونه با حالتی ناباورانه به دیوار بلند کنارش اشاره کرد و گفت : براستی این مسجدالنبی ست و اینک پیامبر در ورای این دیوار است؟!
مرد جوان حبشی چندبار سرش را تکان داد و سعی می کرد اشک شوقی را که از چشمانش سرازیر شده ، از دخترک اسیر مخفی کند...
در همین زمان بود که از دور سواری با سرعت باد خود را به مسجد رساند و در طول آمدن باهیجانی زیاد فریاد میزد: خیبر را فتح کردیم....بگوش باشید حیدر کرار ، این اسدالله غالب ، این قهرمان عرب با یک ضرب دست ، درب قلعهٔ مستحکم خیبر را از جاکند...یهودیان تسلیم شدند....
میمونه که از هیجان آن مرد ،سراسر وجودش میلرزید ،گفت : می شود این سوار را به اینجا فراخوانی ، تا ببینیم چه می گوید؟!
مرد جوان که انگار منتظر بود میمونه امر کند و او فی الفور اجرا کند ،دستی به روی چشم گذاشت و به طرف سوار که اینک به درب مسجد رسیده بود رفت...
ادامه دارد...
🖍به قلم :طه_حسین
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
❤️ مترجمی زبان قرآن
💚مترجمی زبان نهج البلاغه
(با ارائه مدرک معتبر با روشی نوین و آسان )
@Asheghankalamvahy
عاشقان کلام وحی
#مهارتهای_کلامی قسمت ۱۲ 🖼 یعنی واقعا شوخی گرفتیم ؟ چقدر باید مراقبه داشته باشیم از این مسیر سه ه
👆👆👆👆👆👆
دسترسی آسان
#مهارتهای_کلامی
قسمت ۱۲
🖼 یعنی واقعا شوخی گرفتیم ؟ چقدر باید مراقبه داشته باشیم از این مسیر سه هزار ساله رد بشیم؟!!!
🔹امروز مدیریت زبان را خود خدا با کلامش در قرآن به ما میگوید
🔹 و حضرت مولا با کلام پدرانه اش حواسمون را جمع میکند...
Maharat_Kalami_Shojaii_Shojaee_14_SoftGozar.com.mp3
13.76M
#مهارتهای_کلامی
قسمت ۱۳
🖼 دهان را باز نگذار که زبان، بی حد و مرز، آزاد باشه
❌ خونه جای آرامش و عشق و صلح آفرینی هست نه بحثهای سیاسی... چه لزومی داره آخه...
🔹 بیشتر حرفهای زبان، باطله و واقعا باید حذف بشه
🔹 باور کن که تو قصد منفی هم نداری اما اگه دهان زیاد باز باشه زیاد لیز می خوریم خودبه خود میریم سمت حرفهای بیخود و تبدیل میشه به هزار جور گناه...
✅ امروز تمرین میکنیم دهانمان را تا حد امکان بسته نگه داریم و موقع خواب بینیم چقدر از منفی ها نجات پیدا کردیم
❤️ مترجمی زبان قرآن
💚مترجمی زبان نهج البلاغه
(با ارائه مدرک معتبر با روشی نوین و آسان )
@Asheghankalamvahy