🌸برگزاری چله نمازشب🌸
سلام و رحمت الله خدمت مخاطبین کانال نمازشب...
🍃خدمت شما بزرگواران عرض کنیم که ما یک کانال دیگه هم داریم، که در این کانال #چله_نمازشب برگزار میشه...
👈🏻چله اول نمازشب شروع شده و حدودا تا دهه اول آذر ماه ادامه دارد...
آیدی کانال چله نمازشب:
🆔️ @nafeleshab40
👈🏻شما هم میتونید عضو این کانال بشین و در چله های بعدی شرکت کنید...
🌸 برکات زیادی داره... طی این مدت کلی پیام از سمت شرکت کنندگان چله داشتیم که از آثار و برکات این چله برای ما گفتند...
ان شاءالله عاقبت بخیر باشید🤲🏻
@Asheghankalamvahy
طرح مترجمی زبان قرآن کشوری
😍مترجمی زبان قرآن و مترجمی زبان نهج البلاغه
👈 (طراح و نویسنده کتابهای مترجمی استاد سید علی حسینی یزدی از موسسه قرآن و عترت گلچین مشهد )
نمایندگی 👆👆این طرح رو بر عهده داریم ( با بیانی ساده و مهندسی شده به راحتی مترجم قرآن و مترجم نهج البلاغه شویم .🤗
مترجمی زبان قرآن ❤️
مترجمی زبان نهج البلاغه 💚
🌸🌸 کانال عاشقان کلام وحی 🌴🌴
اینجا موسسه قرآن وعترت نورالنبی(ص) در استان البرز
تحت نظارت اداره کل فرهنگ وارشاداسلامی
♻️ مسئول موسسه: استاد خادمی
ثبت نام در کلاسها :📱 09902662118 🧕🏻زارعی👉 ثبت نام هر
@Asheghankalamvahy
13.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرمت اوامر الهی ...
سوره احزاب آیات ۷۰ تا ۷۳🤔🤔
@Asheghankalamvahy
فَقاتِلوا اَولیاءَ الشَّیطان
اِنَّ کَیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً
شیطان با تمام عدِّه و عُدّهش داره دست و پا میزنه تا خودشو از نابودی نجات بده! خداوند آب پاکی رو روی دستشون میریزه که، اِنَّ کَیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً... امّا فقط یه نکته میمونه اونم اینکه، حواسمون هست که گاهی بخاطر ضعفِ شدیدِ ما، به خاطر سستی و ساده انگاری و بی تفاوتی و درگیرِ شبهات و حواشی شدن، از کیدِ شیطان هم ضعیفتر میشیم و از شیطان هم رو دست میخوریم؟ خدای مهربان حجت رو واسه ما تموم کرده، اونم اینکه، اگه حواسِت جمع باشه، محکم و قوی باشی، کیدِ شیطان هیچ کاری نمیتونه بکنه ولی فقط باید تمام قد، به جنگِ اولیاء شیطان بری. راستی! حالا فهمیدیم که چرا ما دنبالِ نابودیِ اسرائیل هستیم
مترجمی زبان قرآن
@Asheghankalamvahy
4_6044019910420465600.mp3
10.68M
😍😍 آرامش 1 استاد محمد شجاعی🎧 خودشناسی تخصصی
👌 تقدیم به تمام کسانی که برای روح بلند و والای انسانی خودشان احترام قائل اند .
ادامه دارد....
@Asheghankalamvahy
🌷تفسیر سوره حمد🌷
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿۱﴾
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۲﴾ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ﴿۳﴾ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ﴿۴﴾ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ﴿۵﴾ اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ ﴿۶﴾ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ ﴿۷﴾
⏰ مدت صوت: 5:51
استاد سید علی حسینی یزدی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
مترجمی زبان قرآن
@Asheghankalamvahy
👇👇👇
1. سوره حمد.mp3
5.63M
تفسیر سوره حمد
استاد سید علی حسینی یزدی
@Asheghankalamvahy
💌 یا اَیَُهَا النَّبیُ قُل لِاَزواجِک وَ بَناتِک وَ نِساءِ المُومِنین یُدنینَ عَلیهِنَّ مِن جَلابیبِهنُ ذلِک اَدنی اَن یُعرفنَ فلا یُوذَین و کانَ اللهُ غفوراً رحیماً.
ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسریهای بلند خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سرزده توبه کنند خدا همواره آمرزنده رحیم است.
سوره مبارکه احزاب آیه ۵۹
مترجمی زبان قرآن
@Asheghankalamvahy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗هر صبح
🦚که از خواب بیدار میشوی
💗در نظر بیاور
🦚چه سعادتیست
💗زنده بودن، دوست داشتن
🦚شادی عطریست
💗که نمیتوان آن را به دیگران زد
🦚و خود از بوی خوش آن
💗بهرهمند نشد
روزتون پراز معنویت و برکت و شادی 😇 🌸
♥️
*«شاهزاده ای در خدمت»*
*قسمت :اول*
🌹 به نام خالق یکتا 🌹
«ولایة علی بن ابیطالب حصنی، فمن دخل حصنی، امن من عذابی»
همانا ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، قلعه و حصاری ست محکم و هرکس که وارد این قلعه شود ، از عذاب الهی محفوظ است، خداوندا بپذیر تا از تکبیر گویان درگاه ربوبیت باشم و قبول فرما تا از سلام گویان ساحت مطهر اولین امام و ولیّ بلافصل پیامبرت باشم
*آغاز:*
قصر در سکوتی عجیب فرو رفته بود و هراز گاهی صدای چکه ای که بر مایع درون محفظه می چکید ، سکوت فضای حاکم را میشکست...
دستان لرزان دختر ، آخرین ماده هم در مایع پیش رویش انداخت و سپس ،تکه ای فلز بی ارزش را درون آن انداخت، چند دقیقه با هیجان به تماشا نشست ، اندک اندک رنگ فلز به زردی گرایید و دخترک با چشمان زیبایش خیره به فلزی که داشت به طلا تبدیل میشد، ذوق زده دستانش را بهم زد و همانطور که با حرکتی دایره وار دور خود می گشت ،صدایش بلند شد : موفق شدم....من موفق شدم ...بالاخره تعلیمات استاد و خواندن کتابهای مختلف اثر کرد ....من توانستم.....
در همین حین ، صدای قیژ درب بزرگ کارگاه خبر از ورود کسی میداد و او می دانست که کسی غیر از آمیشا نمی تواند باشد دخترک با ذوق و هیجان خود را به دختر سیه چرده جلوی درب رساند و همانطور که دستان او را در دست گرفته بود به طرف ظرفی که شاهکارش در آن قرار داشت برد و گفت : بیا آمیشا....بیا جلوتر ....ببین چه کرده ام...
آمیشا که سراسیمه بود ، با خضوع دستان خانمش را آرام نوازش کرد وگفت : شاهزاده خانم...مادرتان...مادرتان از مراسم برگشته و سخت از دست شما عصبانی ست....
قصر را به دنبالتان زیر و رو کرده ، گمانم فهمیده اینجا حضور دارید.
خیلی خشمگین است و من تا دیدم به این سمت می آید ، خودم را زودتر به شما رساندم که اگر می خواهید جایی پنهان شوید تا شاهبانو آرام گیرد ، خبرتان کنم.
دخترک ، بوسه ای محکم از گونهٔ این کنیزک مهربانش گرفت و گفت : ممنون آمیشا، اما امروز آنقدر خوشحالم که نمی خواهم پنهان شوم ، حرفهای تیز مادرم را هر چه باشد به جان می خرم...
آمیشا خودش را کنار کشید وگفت : پس اجازه دهید شاهبانو نبیند که مرا بغل کرده اید ، می دانید که ایشان حساس هستند و دوست ندارند رابطهٔ شما با کنیزکان اینچنین صمیمی باشد و اگر ببیند ،منِ بینوا را سخت مجازات خواهد کرد...
شاهزاده خانم سری به نشانه تایید تکان داد و خود را به کنارشاهکارش کشانید....
ادامه دارد...
🖍به قلم :طه_حسین