•••
از امشبے بھ بعد به عشـــق مُحرَّمَت
چلھ گرفتهام که گُنه کَم کُنم حُسین
#چهل_روز_تا_محرم
#چله_نوڪرے 🖤
.
"اگه این روزا راهی مشهد نیستی..."
"فلانی! از سمت یمن بوی بهشت میاد!
آقاجان! فردی به نام اویس،
از یه راه دور اومده بود ببینه تون! نشد!😔
مادرش منتظر بود باید برمیگشت!
قول داده بود...
- آره! این بوی اویسه... 🙂
و تو اي اويس! چه قدر به تو علاقه دارم!
هر كه اویس را ملاقات كرد،
از جانب من به او سلام برساند!"💚
آره خب!
یه جا تا یعقوب نرسه به یوسف،
دیده بینا نمیشه! دل آروم نمیشه!
یه جا هم ولی، اویس، یار ندیده،
پیغام از یار میگیره!
یارش، اویس ندیده بوی عاشق حس میکنه!☘
میخوام بگم اگه به هر دلیل،
دویدید که فاصله رو با یار کم کنیدُ
به قد چند روز اکسیژن از هوای امام رضایی مشهد بگیرید ،
اگه دعای قنوت تون ، تپش دل هاتون، رویای قبل خواب تون،
🕊کبوتر مشهد شدن بود و نشد،
💌قصه عاشقانه اویس و محبوب شو یادت بیار!
فرکانس عشق شونُ نگاه!🌎
اتفاقا بی نهایت اومد یادت بده اینجا
تو عالمِ بی نهایتی شده ها💫
کیلومتر شمارِ جاده ها، تعیین کننده دوری و نزدیکی آدما به محبوب شون نیست!
اینجا دل مهمه رفیق!
این جاده اگه جاده ی عشق بود،
تو که باید بهتر از من بدونی
در راه عشق فاصله ی قُرب و بُعد نیست!🌱
ها؟ بد ميگم؟
🧳رفقای راهی مشهد شده تون،
قول میدن یکی یدونه سلامِ از ته دل
به نیابت از همه کسایی که نشد بیان، بدن!✋
برگرد خطوط اول پُست رو بخون!
از من اگه بپرسی میگم
تو مرام این خونواده نیست،
فاصله ها رو دیدن!🙂♥️
- بوی اویس میاد....
افسوس میخورم که غایبم از انتظار تو
شرمنده بی سلام رد شدهام از کنار تو
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🤚 در حرم باشید❣️
#امام_زمان
🆔 @saja_ir
🥖نون سنگک
⏪مامان صدا زد:
امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر.
اصلاً حوصله نداشتم، گفتم:
من که پریروز نون گرفتم.
مامان گفت:
خب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم.
گفتم: چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟
مامان گفت:میدونی که بابا نون لواش دوست نداره.
گفتم: صف سنگگ شلوغه. اگه نون میخواهید لواش میخرم.
مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.
این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم.
داد زدم: من اصلاً نونوایی نمیرم. هر کاری میخوای بکن!
داشتم فکر میکردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک میکنم باز هم باید این حرف و کنایهها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون، برنج درسته کنه. این طوری بهترم هست.
✔️با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی میافتم رو دنده لج و اصلا قبول نمیکنم. اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ده کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خستهاش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی.
✒️راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمیکرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بیخیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود.
یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد.
به موبایلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد.
مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود.
📌دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد میکرد.
نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که میاومدم تصادف شده و مردم میگفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم:نفهمیدی کی بود؟
گفت:من اصلاً جلو نرفتم.
دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود.
یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود.
دلم نمیخواست قبول کنم تصادفی که خواهرم میگفت به مامان ربط داره . تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم.
🔸وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که میگفت:
بلد نیستی درست زنگ بزنی؟
تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه!
نفس عمیق کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قولهایی که به خودت دادی یادت نره!
✅ پدر و مادر از جمله اون نعمتهاي هستن كه دومي ندارن
پس تا هستند قدرشون رو بدونيم!
افسوس بعد از اونا؛ هيچ دردي رو دوا نميكنه؛
نه براي ما " نه براي اونا!!!!
یه نکته:
تصویر بالا را دست کم نگیرید.
این عکس میتواند یکی از بهترین تصاویر ۳۰۰ساله اخیر سیاست ورزی در ایران باشد.
این عکس یکی از آرمانهای حکمرانی در تراز انقلاب اسلامی است.
این عکس دوستان انقلاب اسلامی را امیدوار و دشمنان را ناامید می کند.
کاش در سال ۸۸ که مشارکت ۸۵ درصدی ،زلزله سیاسی در جهان ابجاد کرد شاهد چنین تصویری بودیم.
اگر به جای آن فتنه کشورسوز ،این صحنه رقم خورده بود،بی تردید شرایط دیگر و کشور دیگری داشتیم.
این تصویر یعنی می شود تا دیروز رقیب هم بود ،حتی به خاطر رای آوردن تقوای سیاسی را رعایت نکرد و مطالب تاسف آور بر زبان آورد ،اما امروز رفیق هم بود و ضمن حفظ اختلاف سیاسی و گفتمانی، یکدل و صمیمی به کشور و مصالح مردم نجیب اندیشید.
این تصویر یعنی نخبگان و فعالین سیاسی در شهر و روستاهای مختلف کشور به نفع مردم پیرامون خود تمرین رقابت در عین رفاقت نمایند.
امید که در دوران ریاست جناب رییسی شاهد هر چه بیشتر این صحنه های کشور ساز باشیم.
فراموش نکنیم که حضرت اقا در دیدار اخیر مسولین قوه قضاییه، نحوه واکنش مسولین کشور و نامزدهای انتخاباتی به نتیجه انتخابات و نامزد پیروز را نعمت الهی دانستند.
این نعمت افزون باد.
رییسی درودت باد .
#ثامن