eitaa logo
عصر دانایی
3.1هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
41 فایل
✅خرمشهرها در پیش داریم ♨️نه در میدان جنگ نظامی، در میدانی که از جنگ نظامی سخت تر است... . . ⚠ واحد تبادلات @Yaali1375 . ⚠ پیشنهادات و انتقادات @towards_the_sky ارتباط باواحدخواهران کانال ازطریق آیدی: @F_raeesi0626
مشاهده در ایتا
دانلود
یک ارادت خاصی به عجل الله تعالی فرجه الشریف داشتند. به جای نام علی که هر دو دوست داشتیم نام محمد مهدی را برای پسرمان انتخاب کردند . هر موقع به علیه السلام و علیه السلام ، سلام می دادند ، می گفتند : یا عجل الله تعالی فرجه الشریف نگاهت را از من برنگردان . •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈• ☑️ https://eitaa.com/nokhbeganejavan
🌹نمی خواهم حرف های آرمانگرایانه بزنم یا غیرواقعی صحبت کنم؛ نه! حقیقتاً در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته ایم. هم من، هم تو بحمدالله. خدا را باید به خاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم. 🌹الآن که این نامه را می نویسم، شب قدر است و شب شهادت حیدر کرار (ع) و در فضای ملکوتی بین الحرمین دو مظلومه، دو شهیده، یکی خانم زینب کبری (س) و خانم رقیه (س) هستم. بارگاه ملکوتی ۳ ساله امام حسین (ع) چقدر غریب است؛ در محل یهودی ها، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در محاصره وهابی های وحشی و آدمکش. 🌹چه بگویم از اوضاع اینجا؛ تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل الله (ع) را محاصره کرده اند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری (س) و هم مرقد دردانه اهل بیت (ع)، رقیه (س). ولی این بار تن به اسارت آل الله (ع) نخواهیم داد، چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله (ص) بهترند. نبرد شام، مطبع تجقیق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقا نقشی برگردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه (س) نباشیم و معرکه شام میدان عجیبی است. 🌹به قول امام خامنه ای (مدظله العالی) « بحران سوریه الان مقابله ی جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه مقاومت و اسلام حقیقی است.» در واقع جنگ بین حق و باطل است واین خاکریز نباید فرو بریزد. •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈• ☑️ https://eitaa.com/nokhbeganejavan
🍂﷽🍂 🔻آرزو داشتم خداوند فرزند پسري به من بدهد تا اسم او را (خوش صدا) بگذارم و مداح اهل بيت(ع) شود. داوود در خانه عليه السلام تربيت شد. زيرا از همان بچگي وقتي پشت دسته عزاداري‌ها خواني مي‌كردم او در گهواره علي اصغر همراهم بود. بي‌ادعا و مظلومي بود. بيشتر دعا مي‌خواند و فكر كنم به اندازه موهاي سرش را خوانده بود. از طفوليت به حرام و حلال توجه داشت. اگر صداي موسيقي بلند مي‌شد مي‌رفت و آن را خاموش مي‌كرد. اما اگر صداي نوحه و مداحي بلند بود كامل گوش مي‌داد. فرزندان برادرم بعد از فوت برادرم در منزل ما بزرگ شدند و داوود براي اينكه دل آنها را نشكند به زبان آنها مرا عمو صدا مي‌كرد. اينقدر خوب بود كه حتي براي دشمنش بد نمي‌خواست. اگر كسي او را ناراحت مي‌كرد به جاي تلافي و نفرين برايش دعا مي‌كرد كه خدا هدايتش كند. براي پدر و مادر احترام خاصي قائل بود. اگر از دست ما ناراحت مي‌شد جسارت نمي‌كرد. شايد اين حسن اخلاقش از شيري باشد كه مادرش با به او مي‌داد. من به خاطر شغل نظامي‌ام مدام در مأموريت بودم. به همين دليل خيلي كنار هم نبوديم اما در همان مدت كوتاه بودنم سعي مي‌كردم بيشتر وقتم را با خانواده بگذرانم. يادم است وقتي من از مأموريت برمي‌گشتم، داوود غريبي و گريه مي‌كرد اما دوباره كه مي‌خواستم به مأموريت بروم اينبار به خاطر رفتنم گريه مي‌كرد. (راوےپــــدرشھیــــد) •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈• ☑️ https://eitaa.com/nokhbeganejavan
قرار بود روز جمعه حمید با یکی از دوستانش برود قم. داشتم توی آشپزخانه برایش کتلت درست می کردم. ساکش را که بستم از فرط خستگی کنار پذیرایی دراز کشیدم. حمید داشت قرآنش را می خواند. وقتی دید آنجا خوابم گرفته، آمد بالای سرم و گفت: «تنبل نشو. بلند شو بگیر راحت بخواب.» با خنده و شوخی می خواست بلندم کند. گفت: به نفع خودت است که بلند شوی و با وضو بخوابی وگرنه باید سر و صدای مرا تحمل کنی. شاید هم مجبور شوم پارچ آبی را روی سرت خالی کنم. حدیث داریم بستر کسی که بی وضو می خوابد مثل قبرستان مردار و بستر آنکه با وضو بخوابد همچون مسجد است و تا صبح برایش ثواب می نویسند. آنقدر گفت و سرو صدا کرد که به وضو گرفتن رضایت دادم 📚 یادت باشد ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
که محل خاکسپاری اش را به همسرش نشان داد . یک شب با صدای گریه دخترم از خواب بیدار شدم . دیدم نیست . گوشه ای از سالن نشسته بود . عبایی روی شانه هایش و انگشتر عقیق یمن هم در انگشتانش خوابش برده بود . صدایش زدم ، چشمانش را باز کرد. گفتم جلیل بین قرآن خواندن خوابت برده ... گفت : زهرا جان ، خداوند خطاب به فرشتگانش می گوید در دل این شب، وقتی همه خواب هستند بنده من با همه خستگیها یش و خوابی که تمام چشمانش را فرا گرفته بیدار مانده تا من به او عطا کنم هر آنچه می خواهد ... بعدها که شد فهمیدم آن شب برای او شب برات بوده است . یک روز به امامزاده رفتیم . فاطمه را در آغوش گرفته بود و زیارت اهل قبور را می خواند . یک دفعه به جای مزار خودش نگاه کرد و گفت : اینجا جای من است و فاتحه ای خواند آن جایی را که جلیل نشان داد در میان بود و من تا آن زمان به این فکر نکرده بودم که فقط را در این مکان دفن می کنند ... 24 آبان 1394 روز حضرت رقیه (س) جلیل در سامرا به رسید . راوی: •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
فرازی از وصیت نامه ... وصیت نامه من همان وصیت حاج همت است : باخدای خود پیمان بسته ام تا آخرین قطره ی خونم در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم . 🌹 🕊 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
شبی در خواب زیبا و خوشرویی را دیدم که لحظات گرمیِ نگاهش و طراوت و شادابیِ سیمایش من را خودش کرد . من به او گفتم شما چه کسی هستی گفت : اسمم است. در فاصله ی چند متری دیدم که فرشی با گلهای رنگارنگ پهن است و آکنده از شمیم عطری دل انگیز است و تعدادی از روی فرش ایستاده اند . به من گفت : به بگویید زیاد نگران من نباشد جای من بسیار خوب است ،من پروانه وار و پر کشیده ام . به نیت من به مدت دو سال قضای احتیاطی بخوانید ، من نیاز به نماز دارم . از خاله ام خانم عبدوس که معلم روخوانی و روانخوانی قرآن شماست تشکر کنید که به زیاد قرآن می خواند . صبح از بیدار شدم وقتی به کلاس قرآن رفتم برای خانم عبدوس تعریف کردم . اشک در چشمانش حلقه زد و گریست گفت را مثل دوست می داشتم . وقتی خبر را شنیدم در تمام مجالسی که شرکت می کنم به او قرآن می خوانم و می فرستم . •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈• 🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
توی سن پانزده سالگی بود ، برای کمک به ، جمعه شبها می رفت بهشت زهرا ، تو سن نوجوانی و غرور ! وقتی بهش می گفتم اذیت نمی شی بری پول جمع کنی، می گفت مامان خیلی لذت داره گدایی کردن . ازهمان درحال خودسازی بود و خیلی زجر کشید و اجرش رو دید . امیدوارم اون دنیا دست مارو هم بگیره ان شاالله را به می دند قیمتی دارد بالاتر از ! برای اینکه خود بشود بهای تو راوی : •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈• 🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
موقع پرو لباس مجلسی، یواشکی بهم گفت : هنوز ! تا بپسندی بر‌می‌گردم . رفت و با سینی آب هویچ بستنی برگشت . برای همه خریده بود جز خودش . گفت میل ندارم . وقتی خیلی اصرار کردیم مادرش لو داد که گرفته است . ازش پرسیدم : حالا چرا امروز ؟ گفت : می‌خواستم گرهی تو کارمون نیفته و راحت بهت برسم . 📚 سربلند •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈• 🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که عکس تابوتش را هم انتخاب کرده بود 🍃🌹🍃 🔻همسر شهید مدافع حرم مجید صانعی می گوید: مجید همیشه می گفت من شهید می شوم به طوری که گویا به او الهام شده بود، وقتی می خواست به سوریه برود هم گفت از چه ناحیه ای تیر می خورد و شهید می شود اما من چون به شوخی گرفته بودم، باور نکردم. 🔺یادم هست روزی پشت کامپیوتر نشست و گفت: چندتا عکس گرفته ام برای تابوتم که باور نکردم، به شوخی گفتم اینها خوب نیست باید عکس های بهتری می گرفتی که متاسفانه همان عکس ها نیز برای تابوتش استفاده شد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷 | | 👇🇯🇴 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | خانه‌ای که عطر و بوی حسینی داشت 🍃🌹🍃 🔻شهید محمدحسین محمدخانی در دوران دانشجویی اش در یزد خانه کوچکی را اجاره کرد. خانه‌ای که به خاطر عشق او به سیدالشهداء (ع) تبدیل به حسینیه شد و با پرچم و کتیبه های (( یاحسین(ع))) و یا (( یا ابوالفضل(ع)))، محلی برای برپایی هیئت شد. 🔺بعداز مدتی محمدحسین با چندتن از دوستان دانشجوی خود هیئت ((علمدار حسین(ع))) را پایه گذاری کردند که برنامه هایش در خانه خودش برگزار می شد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷 | | 👇🇯🇴 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست هاست 🍃🌹🍃 🔸شهید مسلم خیزاب تاکید داشت: روی سنگ قبرش بنویسید تشنه نابودی صهیونیست ها بوده و هستم و بهترین روزم، روز نابودی صهیونست هاست و من فکر می کنم نکته کلیدی وصیت نامه شهید خیزاب همین باشد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷 | | 👇🇯🇴 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که با اصابت موشک کرونت اسرائیلی به شهادت رسید 🍃🌹🍃 🔸همسر شهید ایمان خزائی نژاد می گوید: مراسم خواستگاری، بیشترین صحبتی که از خودش کرد در رابطه با کارش بود، گفت: کار من خیلی سخته، ماموریت داره، شیفت شب زیاد داره، شاید مدت زمان زیادی تنها باشی، برات سخت نیست؟ ولی نه در آن جلسه و نه در زندگی با او هیچ وقت حرفی از شهادت و رفتن نزد... 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷 | | 👇🇯🇴 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | اولین و آخرین ماموریت 🍃🌹🍃 🔻شهید مصطفی شیخ الاسلامی به خاطر سلامتی همسر و فرزندی که در راه بود، همیشه موضوع رفتن به سوریه را از خانواده اش پنهان می کرد. 🔸روز شهادتش هم او در اولین و آخرین عملیاتی که حضور داشت به نام ((محرم یک)) که هدفش، آزادسازی منطقه ای به نام (( وادی الترک)) بود. این عملیات به فرماندهی شهید (( محرمعلی مرادخانی)) بود که او هم در این عملیات به شهادت رسید. او در این عملیات آر پی جی زن بود. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷 | | 👇🇯🇴 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5 عصردانایی رابه دیگران معرفی فرمایید. باتشکر
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که لبخند امید را بر لبان نیازمندان می نشاند 🍃🌹🍃 🔻از قول سرهنگ یزدیان یکی از فرماندهانش، عباس نصف حقوق ماهانه اش را صرف امور خیریه می کرد، در واقع او بخشی از حقوقش را به دو خانواده ای می داد که یکی شان بیمار سرطانی و دیگری بچه یتیم داشت. 🔺باقی حقوقش را هم بخشی صرف امور روزمره اش و بخشی را خرج هیئت و مراسم مذهبی می کرد. در طول ماه شاید ۳۰ روزش را روزه می گرفت و غذایی که محل کارش به او می دادند، به خانواده های مستمند می داد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷 | | 👇🇯🇴 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5 عصردانایی رابه دیگران معرفی فرمایید باتشکر
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | اخلاق «سجاد» روس‌ها را هم جذب کرده بود 🍃🌹🍃 🔻شهید سجاد باوی راننده تاکسی بود و بچه‌های اعزامی به سوریه را تا مسیری همراهی می‌کرد. این امر موجب شده بود با بچه‌های مدافعان حرم یک گروه تشکیل بدهند و ارتباط خاصی با این دوستان داشته باشد. همچنین بیشتر پاتوق‌شان مزار شهدای مدافعان حرم بود. 🔺شهید باوی از غذای خودش و رزمنده‌ها می‌برد و به کودکان سوری می‌رساند و از آنها دلجویی می‌کرد و با آنها مشغول صحبت می‌شد. سجاد حتی توانسته بود با تعدادی از نظامیان روسی که در سوریه مستقر بودند ارتباط حسنه خوبی برقرار کند طوری که آنها بعد از روبه‌رو شدن با خبر شهادت سجاد بسیار متاثر شده بودند. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که برات شهادتش را از آیت‌الله بهجت گرفت 🍃🌹🍃 🔻شهید فرهاد کاظمی پس از مدتی از تحصیل در حوزه علمیه، خوابی را مشاهده کرد و پس از راهنمایی گرفتن از آیت الله ناصری، تصمیم گرفت تا به محضر آیت الله بهجت شرفیاب شود و خواب خود را تعبیر کند. پس از تعبیر خواب توسط آیت الله بهجت، فرهاد کاظمی نام خود را به عبدالمهدی تغییر داد و از ادامه تحصیل در حوزه علمیه انصراف داد و وارد سپاه شد. 🔸آیت الله بهجت دست روی زانوی شهید کاظمی گذاشت و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟ گفت: طلبه هستم. آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی. ️ دوباره پرسیدند: اسم شما چیست؟ گفت: فرهاد. 🔹آیت الله بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان(عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. 🔺شهید عبدالمهدی کاظمی؛ شهیدی که طبق گفته آیت الله بهجت، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسید. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که قبل از شهادت محل دفن خود را به خانواده‌اش نشان داد ▪️◾️▪️ 🔻مادر شهید مدافع حرم احمد مکیان از دوران کودکی فرزندش با ذوقی وصف‌ناشدنی می‌گوید: " از همان سه‌سالگی بدون هیچ‌گونه آموزشی، تنها با شنیدن صدای پدر در هنگام اقامه نماز، قادر به خواندن نماز بود، باهوش خارق‌العاده‌اش مصمم به یادگیری و حفظ کلام‌الله مجید و روایات اهل‌بیت (ع) بود؛ او تنها حافظ نبود، چنان غرق در مفاهیم آیات و روایات می‌شد که با گذر زمان عقل و دینش نیز کامل‌تر شد." 🔺احمد مکیان محل دفن خود و یکی از دوستانش را نشان خانواده‌اش داد و گفت دوست دارد در کنار شهدای اتباع افغانی دفن شود، چراکه آن‌ها نیز همانند ما ایرانی‌ها مدافع حریم حرم اهل‌بیت (ع) شده‌اند و جان‌برکف وصال جانان را برگزیدند. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شياكوه لرزيد اما انشایی نلرزيد ▪️◾️▪️ 🔻شهید عبدالحميد انشایی ديدبان منطقه شياكوه بود. جايی كه برای آزادی‌اش ايثارها شده، تمام حركات دشمن را زير نظر داشت. منطقه شياكوه ارتفاعاتي در منطقه مرزی است که تسلط بر آن برای دو طرف درگير در جنگ حائز اهميت بود. 🔸عبدالحميد انشایی گرای دشمن را به توپخانه ارسال می‌کرد و با بی‌سيم موقعيت دشمن را اطلاع می‌داد و توپخانه نيز انجام وظيفه می‌کرد. در مدتی که در گيلان غرب حضور داشت دو نامه به خانواده نوشت، در هر كدام مقداری پول از حقوق سربازی خود گذاشت و سفارش كرد كه به فقرای محل بدهند. 🔺در لحظات آخر ناگهان بیسيم به صدا در می‌آید، بله صدای عبدالحميد است: « از قول من به امام و مادرم بگوييد شياكوه لرزيد ولي انشایی نلرزيد»، ديگر صدا قطع شد. فرمانده پشت بی‌سيم صدا زد: انشایی، انشایی، جواب بده ! اما ديگر صدایی نيامد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | آخرین دیدار پدر و فرزند 🍃🌹🍃 🔻سجاد مرادی قبل از رفتن دخترش را آماده پذیرفتن شهادت کرده بود و در تربیت فرزندش مفاهیمی مثل شهادت را گنجانده بود؛ وقتی روز موعود فرا رسید، خودش دخترش را آماده رفتن به مدرسه کرد و او را سوار بر سرویس کرد. 🔺وقتی‌که دختر ۸ ساله‌اش گفته بود " بابا خودت بعد از مدرسه میای دنبالم؟" گفت: بله؛ اما پس از فرستادن دخترش به مدرسه چون می‌دانست برگشتی در کار نیست در آسانسور ساختمان بغضش ترکید و گریه کرد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | حکایت یک جمله ناب ۲۸ روز قبل از شهادت 🍃🌹🍃 🔻" شهید محمود‌رضا بیضایی " نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب كرده بود كه به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و كنایه از لبیك به این ندا بود. 🔺محمود‌رضا بیضایی جمله‌ای را بیست ‌و هشت روز قبل از شهادتش به یکی از دوستانش گفته بود، جمله این بود: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة». یعنی: «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | می‌ترسم خوبی‌ات تو را از من بگیرد 🍃🌹🍃 🔻دختر شهید عباسی با اشاره به جانبازی پدر در دوران هشت سال دفاع مقدس می‌گوید: " ایشان جانباز شیمیایی جنگ تحمیلی بود. ریه‌هایش مشکل داشت و دندان ها و موهایش ریخته بود. عاشق جبهه بود. همین عشقش او را به سوریه کشاند. یک بار به او گفتم می دانم اگر به سوریه بروی بر نمی‌گردی، گفت شهادت دُر گرانبهایی است که به هر کسی نمی‌دهند. گفتم تو آنقدر خوبی که می‌ترسم این خوبی‌ات تو را از من بگیرد. 🔺شهید منصور عباسی در فکر رفتن به سوریه نبود؛ اما یک خواب باعث شد، برود. خواب دیده بود راه سبزی جلویش هست که انتهای آن حرم حضرت زینب (س) قرار دارد، دوستان شهیدش را در خواب دیده بود که گفته بودند حاج منصور مراقب باش جا نمانی. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷﷽🇵🇸 📝 | بخشی از خاطرات همسر شهید رضا حاجی زاده 🍃🌹🍃 🔹همسر شهید حاجی‌زاده می‌گوید: " می‌دانست طاقت دوری اش را ندارم، همسرم بی­‌نهایت صبور بود. وقتی بحثمان می‌شد من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعث این اتفاق شدی. او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم می­‌رفت سمت در چون می‌دانست طاقت دوری اش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را می‌­گرفتم. او هم نقطه ضعفم را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم. روی پله جلوی در می­‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی بگو من بیام داخل. اصلا داد زدن بلد نبود. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷﷽🇵🇸 📝 | جوانی که بعد از شهادت شناخته شد 🍃🌹🍃 🔻پدر شهید میثم نظری درباره فرزندش می‌گوید: «تازه بعد از شهادتش بود که فهمیدیم در چند موسسه خیریه برای سالمندان و نیازمندان کار می‌کند و شب‌ها برای رسیدگی به آنها به موسسه می‌رفت برایشان لباس می‌شست و آنان را به حمام می‌برد.» 🔺خواهر شهید با اشاره به خصوصیات اخلاقی برادرش بیان می‌کند: " به‌خاطر روحیاتش خیلی در مدرسه اذیت می‌شد و احساس می‌کرد که در این مسیر آینده‌ای ندارد اما در این میان معلم دینی دوران دبیرستانش تاثیر عمیقی بر او گذاشت، طوری که او نماز شب و نماز اول وقتش ترک نمی‌شد. خواهرش شهادت میثم را ثمره تاثیر عمیقی می‌داند که معلم دینی میثم بر او گذاشت. او گفت غیرت میثم زبانزد خاص و عام بود طوری که در محل نمی‌گذاشت به کسی بی احترامی شود اما این غیرت باعث نشده بود که او با بی احترامی و خشونت با دیگران برخورد کند. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷﷽🇵🇸 📝 | شهید مدافع حرمی که در جوار مرقد امیرالمومنین(ع) آرامید 🍃🌹🍃 🔻شهید محمد هادی ذوالفقاری در نجف تا ظهر درس می‌خواند و بعد از ظهرها به کارهای مختلفی مشغول بود. لوله‌کشی را یاد گرفته بود و بعد از ظهرها به خانه طلبه‌هایی می‌رفت که می‌دانست دستشان تنگ است. بدون دریافت هزینه‌ای برایشان لوله‌کشی می‌کرد و گاهی کار برقی انجام می‌داد. 🔹بارها کسی از محمد هادی ذوالفقاری پولی قرض می‌گرفت؛ شهید موقع پس گرفتن پول می‌گفت این مبلغ را ببر به فلان خانواده بده که نیازمندند و نگو از طرف من آورده‌ای. 🔺شهید ‌محمد هادی ذوالفقاری معروف به شیخ هادی از نخستین شهدای مدافع حرم، بنا به وصیت خود در قبرستان وادی السلام نجف در جوار مرقد مطهر حضرت امیرالمومنین علی(ع) تدفین گردید. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5