فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زنهای آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند.
یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگهای سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند.
اگر او از بردن آن سنگها، شانه خالی میکرد، زیر تازیانه و چکمههای جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید.
آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود، گفت:
«آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟»
چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند)
آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت: «هان ای زن! ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم »
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از من نگیر.»
گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.»
از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد
ღ
📜 #حــدیثامـــروز
❤️ امام علی علیهالسلام :
أكثَرُالطَّعامِ بَرَكَةًماكَثُرَت عَلَيهِالأَيدي
بابركتترين غذا، غذايى است ڪـه
دستهاىبسيار در آن شريک باشند.
📚 بحــارالأنــوار ج66 ص349
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
✅هر مردي احتیاج به چهار زن دارد
*اولین زن مادر اوست
زنی که با مهربانی او را بزرگ میکند
و به او راه رفتن را یاد میدهد
با عشقِ به مادرش او حرف زدن و راه درست زندگی را یاد میگیرد
*زن دوم خواهر اوست
که با او غیرت را یاد میگیرد
*زن سوم همسر اوست
کسی که عشق را با او تجربه میکند
همراه شدن ، یکی شدن و گذشت کردن
*اما آخرین زن دختر اوست
که خوشبختی دنیا را با او تجربه میکند
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
#حق_الناس
آیت الله بهجت(ره)
گردنه ای که نمی توان از آن گذشت مگر...
در قیامت گردنه ای هست که کسی حقی از مردم بر #گردنش باشد، نمی تواند ازآن بگذرد؛ یا باید از #حسناتش به کسی که #حق او را پایمال کرده، بدهدیا... بالاخره تا مردم در آنجا از #همدیگر راضی نشوند، نمی تواننداز آنجا بگذرند.
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
🌷امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
✍🏻یڪ روز دیناری صدقه دادم. رسول خدا فرمودند: یا علی! آیا میدانی ڪه صدقه از دست مومن خارج نشود، مگراینڪه از دهان هفتاد شیطان بیرون آید.
✍🏻ڪه هر یڪ او را با وسوسه خود
از دادن منع می ڪنند (یڪی گوید نده ڪه ریا میشود ودیگری میگوید نده ڪه او مستحق نیست و آن دیگر گوید نده ڪه خود بدان محتاج خواهی شد و ...) وقبل از آنڪه به دست سائل برسد بدست خدا خواهد رسید.
📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص314
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
✨❣التماس دعاء یعنی چه؟
💠•☜ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻮسی ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﺎ ﺯﺑﺎنی ﺩﻋﺎ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی ﺗﺎ ﺩﻋﺎﻳﺖ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺷﻮﺩ!
💠•☜ﻣﻮسی ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ : ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﮕﻮ
ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪ، ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی !!
.
✨و این است فلسفه ی التماس دعا✨
💔در این روز ها و شب ها
نگاهمان ﺑﻪ ﺩﻋﺎهاﯾﺘﺎﻥ است...
التماس دعا✨
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
•☜ نزد شیخ رجبعلی خیاط آمدم. گفتم از روح پدرم خبری بگیر شاید احسانی نیازش باشد. گفت: «حمدی بخوان.» خواندم.
•☜ شیخ رجبعلی خیاط با اینکه پدرم را تا به حال ندیده بود، پدرم را که 40 سال پیش مرده بود با قد و قیافهاش توضیف کرد.
•☜ سپس گفت: «پدرت گفت: من محتاج احسان و خیرات تو نیستم به پسرم بگو برود برای خواهر کوچکش اثاثیهای بخرد که نیازمند است.»
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
هدایت شده از پزشک ایرانی
زندگی سخت نیست ،
زندگی تلخ نیست ،
.
زندگی همچون نتهای موسیقی بالا و پایین دارد ...
گاهی آرام و دلنواز ،
گاهی سخت و خشن ،
گاهی شاد و رقصآور ،
گاهی پر از غم ...
زندگی را باید احساس کرد ...
💠 فریادرسیِ صلــوات در قبــر
شیخی نقل نموده است : من همسایهای
داشتم که وفات نمود. او را خوابدیدم
از او پرسیــدم : خــدا با تو چه ڪرد ؟
گفت : ای شیخ ! هـــولهای بزرگ دیدم
و رنجهای عظیــم ڪشیدم. از آن جملـہ
به وقت سـوال منکر و نکیر، زبان من از
ڪار باز ماند. با خود میگفتم : واویلاه
این عقوبت از کجا بهمن رسید؟ آخر من
مسلمــان بودم و بر دین اسلام مُردم. آن
دوفرشته با غضب ازمن جواب طلبیدند.
ناگاه شخصـی نیڪو موی و خوش بوی
آمد ، میان من و ایشان حـایل شد و مرا
تلقیـــن ڪرد تا جواب ایشان را به نحوِ
خوب بدهم، از آن شخـص پرسیدم : تو
کیستی خـدا تو را رحمت کند که من را
از این غُصه خلاصــی دادی؟
گفت : من شخصی هستم که از صلواتی
که تو بر پیغمبـر (صلی الله علیه و آله و
سلم) فرستادی آفریدهشدهام، و مامورم
در هـر وقـت و هـر جـا ڪـہ درماندی به
فـــریادت برســـم.
📚 آثار و برڪات صلــوات ص۱۳۱
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
خداوند عهده دار کار حضرت یوسف شد.
پس قافله ای را نیازمند آب نمود تا او را از چاه بیرون آورد سپس عزیز مصر را نیازمند فرزند نمود تا او را به فرزندی بپذیرد.
سپس پادشاه را محتاج تعبیر خواب کرد تا او را از زندان خارج کند سپس همه مصریان را نیازمند غذا نمود تا او عزیز مصر شود.
اگر خدا عهده دار کارت شود همه عوامل خوشبختی را بدون اینکه احساس کنی برایت آماده میکند فقط با صداقت بگو کارم را به خدا می سپارم.
خدایا فقط تو ما را کفایت است!
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
#داستان_زیبا
✍پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد. پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد.
پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده. پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت.
پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم. پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت. پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
علی(ع) از لحاظ توانایی مالی فقیر نبود؛ میتوانست به بهترین شکل ممکن و مانند ثروتمندان جامعه خود زندگی کند اما....
📚این حکایت را بخوانید...
✍علی(ع) روزى از کنار جمعى از قریش عبور میکرد، در حالیکه پیراهنى کهنه و وصلهدار به تن داشت، آنها بهم گفتند على(ع) تهیدست شده، این سخن به گوش حضرت رسید، به #متصدى صدقات خود فرمود که همه محصول خرماى امسال را جمع کن و یکجا بفروش و نقد نما، متصدى دستور حضرت را عملى کرد و پول آنها را خدمت حضرت آورد.
امام(ع) پولها را در همان انبار خرما ریخت، و به کارگزارش گفت: چون از تو خرما خواستم #پول را با پا پراکنده کن و بپاش. در این موقع به دنبال یکى از آن افراد قریش فرستاد، و در حضور آنها از کارگزار خود خرما طلبید، وى درهمها را با پا پخش نمود، مردان قریش پرسیدند، یا ابا الحسن این همه اموال از کجا آمده؟!
فرمود: این مال کسى است که مال ندارد و تنگدست شده است، پس از بیرون رفتن آنان، حضرت دستور داد براى خانوادههاى بینوایى که هر سال خرما مىفرستادند به قدر #قیمت آن، از آن پولها بفرستند
📚کافی، ج 6، ص 439
🍃الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
💌 محبتهای ماندگار
شدیدترین محبتها به هر چیزی پس از دستیابی به آن ڪاهش پیدا میڪند. یادمان باشد ڪـہ همـۂ محبتها به پایان خواهند رسید و تنها خاطرهای از دوران ڪودڪانه دوست داشتن آنها برای ما باقی خواهد ماند. تنها محبتی ڪـہ هر قدر به آن برسی، شدیدتر میشود؛ محبت به خدا و اولیا ٕ خداست.
«استاد پناهیان»
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
هدایت شده از 🌹 رساله تمام مراجع🌹
✍تــلنگـــر
خـوشبختی دیگران از خوشبختی
تو ڪم نمیڪند و ثروت آنان رزق
تو را ڪم نمیڪند و صــحت آنان
هــرگز ســــلامتی تـــو را نمیگــیرد.
پس مهــربان باش و آرزو ڪن
برایدیگران آنچه را که آرزو میکنی
برای خـــودت.
هدایت شده از 🌹 رساله تمام مراجع🌹
🔆 #پندانه
🔻روزی خلیفه وقت، کیسهای پر از طلا بهمراه بندهای نزد ابوذر غفاری فرستاد.
🔸خلیفه به غلام گفت: «اگر وی این را از تو بستاند، آزادی».
🔹غلام کیسه را به نزد ابوذر آورد و اصرار بسیار کرد، ولی وی نپذیرفت.
🔹غلام گفت: آن را بپذیر که آزادی من در آن است.
🔸ابوذر پاسخ داد:«بلی، ولی بندگی من نیز در آن است».
🔺گاهی ثروت های مادی آدمی را بنده خود می کنند و او را از بندگی خدا خارج می سازند
📚✨📚✨📚
✅پرسش:
آيا زياد خواندن دعاي ندبه فوايدي دارد؟
🌺پاسخ:
آنچه مطابق دستور است خواندن دعاي ندبه در اعياد چهارگانه (جمعه، فطر، قربان و غدير) است که خواندن در اين ايام زياد محسوب نميشود
🌱اگر مي خواهيد در اوقات ديگر بخوانيد به نيت رجاء بخوانيد
👈قطعا خواندن اين دعا موجب تقويت ارتباط انسان با امام زمان مي شود و آثار معنوي متعددي دارد
❤️البته بايد با توجه و حضور قلب خوانده شود و فقط لقلقه زبان نباشد
#حدیثی
#اللهُمَّ_عَجِّلَ_لِوَلیِکَ_الفَرَج 🌟
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
شرکت زن حائض در احیاء⬇️❗
برخی از بانوان تصور می کنند شرکت زن حائض در مراسم احیاء و قرآن به سر گرفتن، گناه شمرده شده و حرام است.
در حالی که شرکت در احیاء برای حائض حرام نیست، ولی لمس خطوط قرآن بر حائض حرام است.
تذکر: خانمی که عذر شرعی دارد رفتن او به مسجد حرام و گناه است، ولی در حسینیه اشکالی ندارد.
استفتاء از دفتر آیت الله العظمی خامنه ای📜
🌱
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
✨﷽✨
#داستان_زیبا
✍پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد. پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد.
پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده. پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت.
پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم. پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت. پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری
پول با برکت
علی پيراهن را با خود برداشت و به بازار برگشت . به فروشنده فرمود :
-پيغمبر خدا ، پيراهنی ارزانتر از اين میخواهد ، آيا حاضری پول ما را بدهی و اين پيراهن را پس بگيری؟
فروشنده قبول كرد و علی پول را گرفت و نزد پيغمبر آورد . آنگاه رسول اكرم و علی با هم به طرف بازار راه افتادند،در بين راه چشم پيغمبر به كنيزكی افتاد كه گريه میكرد . پيغمبر نزديك رفت و از كنيزك پرسيد :
«چرا گريه میكنی ؟»
-اهل خانه به من چهار درهم دادند و مرا برای خريد به بازار فرستادند ، نمیدانم چطور شد پولها گم شد . اكنون جرئت نمیكنم به خانه برگردم.
رسول اكرم چهار درهم از آن دوازده درهم را به كنيزك داد و فرمود :
-هر چه میخواستی بخری ، بخر ، و به خانه برگرد.
وسپس خودش به طرف بازار رفت و جامهای به چهار درهم خريد و پوشيد . در مراجعت برهنهای را ديد ، جامه را از تن كند و به او داد .
دو مرتبه به بازار رفت و جامهای ديگر به چهار درهم خريد و پوشيد و به طرف خانه راه افتاد . در بين راه باز همان كنيزك را ديد كه حيران و نگران و اندوهناك نشسته است ، فرمود :
- چرا به خانه نرفتی ؟
- يا رسول الله خيلی دير شده میترسم مرا بزنند كه چرا اين قدر دير كردی .
- بيا با هم برويم ، خانه تان را به من نشان بده ، من وساطت میكنم كه مزاحم تو نشوند.
رسول اكرم به اتفاق كنيزك راه افتاد . همينكه به پشت در خانه رسيدندكنيزك گفت :
همين خانه است.
رسول اكرم از پشت در با آواز بلندگفت :
«ای اهل خانه سلام عليكم.»
جوابی شنيده نشد . بار دوم سلام كرد ، جوابی نيامد . سومين بار سلام كرد، جواب دادند .
السلام عليك يا رسول الله و رحمه الله و بركاته.
- چرا اول جواب نداديد ؟ آيا آواز مرا نمیشنيديد ؟
-چرا همان اول شنيديم و تشخيص داديم كه شمائيد .
- پس علت تأخير چه بود ؟
- يا رسول الله خوشمان میآمد سلام شما را مكرر بشنويم ، سلام شما برای خانه ما فيض و بركت و سلامت است .
- اين كنيزك شما دير كرده ، من اينجا آمدم از شما خواهش كنم او رامؤاخذه نكنيد .
- يا رسول الله به خاطر مقدم گرامی شما ، اين كنيز از همين ساعت آزاد است .
پيامبر گفت :
«خدا را شكر ، چه دوازده درهم پر بركتی بود ، دوبرهنه را پوشانيد و يك برده را آزاد كرد»
«داستان راستان»
#ږښـᰔـاݪِـᰔـہٖٺَمـᰔـاݦݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇
💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟