میان سینهی ما آتشی به نامِ دل است
که یادگارِ گرانمایهای ز دلبرِ ماست!
#فریدون_مشیری
@Avaye_eshgh_313
ای جدایی تو بهترین بهانه ی گریستن
بی تو ، من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
#فریدون_مشیری
@Avaye_eshgh_313
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آن چنان مات که حتی مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
#فریدون_مشیری
@Avaye_eshgh_313
⚘⚘⚘⚘⚘
عطر نرگس رقص باد
نغمه ے شوق پرستوهاے شاد
خلوت گرم ڪبوترهاے مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
#فریدون_مشیری
#نوروز
@Avaye_eshgh_313
عمرے به هر ڪوی و گذر
گشتم که پیدایَت کنم
اڪنون که پیدا کردھام
بنشین تماشایت کنم... !
#فریدون_مشیری🌸🍃
@Avaye_eshgh_313
ای جدایی
تو بهترین بهانهٔ گریستن!
بی تو من...
به اوج حسرتی نگفتنی رسیدهام
ای نوازش
تو بهترین امید زیستن!
در کنار تو...
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشتهام
#فریدون_مشیری🌸🍃
@Avaye_eshgh_313
گاهی میان مردم در ازدحام شهر
غیر از تو هرچههست فراموش میکنم
#فریدون_مشیری🍃
@Avaye_eshgh_313
من،
امیدی را در خود بارور ساختهام
تار و پودش را،
با عشق تو پرداختهام
#فریدون_مشیری🌸🍃
@Avaye_eshgh_313
در کوچه باغ «عشق» میرفت و
با صدای حزینش میخواند:
گاهی گر از ملالِ محبت برانمت
دوری چنان مکن
که به شیون بخوانمت،
پیوندِ جان
جدا شدنی نیست
ماه من؛
تن نیستی
که جان دهم و وارهانمت
#فریدون_مشیری🌻
@Avaye_eshgh_313
دست مرا بگیر، که آب از سرم گذشت
خون از رُخم بشوی، که تیر از پَرم گذشت
سر بر کشیدم از دلِ این دود، شعلهوار
تا این شب از برابر چشمِ ترم گذشت
شوق رهاییام درِ زندانِ غم شکست
بوی خوشِ سپیدهدم از سنگرم گذشت
با همرهان بگوی: «سراغ وطن گرفت
هرجا که ذره ذرهی خاکسترم گذشت»
خورشیدها شکفت ز هر قطره خون من
هر جا که پارههای دلِ پرپرم گذشت
در پردههای دیدهی من، باغ گل دمید
نام وطن چو بر ورقِ دفترم گذشت
#فریدون_مشیری
#ارسالی
کاربر گروه شعر و ادب پارسی 🌼
@Avaye_eshgh_313
دست مرا بگیر، که آب از سرم گذشت
خون از رُخم بشوی، که تیر از پَرم گذشت
سر بر کشیدم از دلِ این دود، شعلهوار
تا این شب از برابر چشمِ ترم گذشت
شوق رهاییام درِ زندانِ غم شکست
بوی خوشِ سپیدهدم از سنگرم گذشت
با همرهان بگوی: «سراغ وطن گرفت
هرجا که ذره ذرهی خاکسترم گذشت»
خورشیدها شکفت ز هر قطره خون من
هر جا که پارههای دلِ پرپرم گذشت
در پردههای دیدهی من، باغ گل دمید
نام وطن چو بر ورقِ دفترم گذشت
#فریدون_مشیری
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اينک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نيمهباز
خوش به حال دختر ميخک که می خندد به ناز
ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار
گر نکوبی شيشه ی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ...
#فریدون_مشیری
مهربانان؛ سال نو مبارک!
🌸🌹🌸🌹🌸🌹
#ارسالی_کاربران
@Avaye_eshgh_313