🔸قدیما توی خونه ها ؛نور بود، عشق بود ،رنگ بود ،زندگی بود ... بینِ آدمها صفا و صمیمیت بود ،بالاترین حدِ رفاقت و معرفت بود ...
🔹همون قدیمها که نسلِ من ندید و نزیست اما زیاد خوند و فهمید و حس کرد توی قصه ها و کتابها و پای حرفِ بزرگترها ، پا به پای آلبومِ عکسها و دفترچه ی نوشته ها و خاطراتِ اهالیِ قدیم...
🔹من نمیگم اون موقع ها همه چیز گل و بلبل بود ؛ قطعاً سختی هایی هم بود ، فقر بود ، گرونی بود ، بیماری بود ، کمبودِ امکانات و هزار مشکلِ دیگه هم بود اما...
نور بود ، رنگ بود ، عشق بود ، صفا و صمیمیت و معرفت بود، زندگی بود.../فاطمه پنبه کار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸صحنه های سینماتیک عجیب و باور نکردنی از قطار در سینمای قدیم
💠 #تهران_قدیم
📷 #عکس_زیرخاکی از خیابان ولی عصر (پهلوی سابق)
🌿 کاشت چنارهای خیابان و نیز احداث پارک ساعی، از تلاشهای کریم ساعیاست
🔸کریم ساعی (۱۲۸۹ش،مشهد-۴دی۱۳۳۱)
پدر جنگلبانی ایران
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراندند و سپس تحصیلات دانشگاهی را در مدرسه فلاحت ادامه دادند. پس از آن نیز به فرانسه رفتند و از انستیتو اگرونومیک فارغ التحصیل شدند. دورهی فوق لیسانس را نیز در دانشگاه برکلی کالیفرنیا در رشتهی آمار جنگل گذراندند.
با تاسیس دایره جنگل در سال ۱۳۱۷، به عنوان اولین نهاد مدیریت جنگلها در کشور مدیریت آن را برعهده گرفتند. پس از یک سال نیز این نهاد کوچک به اداره جنگلبانی و بعدها به ادره جنگلها ارتقا یافت. در همین سالها بود که ایشان و همکارانشان قوانین و مقررات جنگل را تدوین کرده، به تصویب مجلس شورای ملی رساندند.
کتاب جنگل شناسی را در دو جلد منتشر کرد.
پس از برکناری، پیشنهاد داد تا رشتهی جنگل در دانشکده منابع طبیعی تاسیس شود، و خود از اولین استادان آن شد.
🔹ایشان در چهارم دی ۱۳۳۱، در سانحه هوایی هواپیما از شیراز به تهران درگذشتند.
شرح این پرواز از زبان دکتر #محمد_ابراهیم_باستانی_پاریزی به یادگار مانده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشهور ترين سخنرانى آدولف #هيتلر
"ما دروغ نخواهيم گفت و عوام فريبى نخواهيم كرد. من مصمم و ثابت قدم هستم، كه هيچگاه پشت اين مردمان پنهان نشوم و قول هاى پوچ ندهم..."
تصویری تاریخی از کافه آیبتا، نبش لاله زار نو
یکی از اولین و معتبرترین کافه های لاله زار کافه آیبتا نام داشت که توسط خانمی به نام آیبتا که اهل روسیه بود اداره می شد...
کافه ایبتا و کافه نادری تا مدتها محل اجتماع هنرمندان و روشنفکران تهران بودند....
«از میدون مخبرالدوله تا چهارراه استانبول را می گفتن خیابون استانبول. راسته شمالی خیابون استانبول اكثرا طلافروشی بود...
كافه هم زیاد داشت...
نبش لاله زار و استانبول، یه خانوم روسی به نام آیبتا قهوه فروشی داشت و فال قهوه می گرفت....
شازده های قاجار ، نخست وزیر و درباری ها می اومدن اینجا براشون فال بگیره...
این خانوم آیبتا بعد از جنگ جهانی [اول] و انقلاب روسیه اومد ایران و تو خیابون استانبول یه مغازه خرید...
اون موقع خیابون استانبول یكی از بهترین خیابونای تهران محسوب می شد...
" (به گفته آقای مستوفی ، مدیر كتابخانه مستوفی در خیابان شاه آباد)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز
🔻رئیس جمهور: پسرم با جوراب جمله بساز ببینم!
🔺دانش آموز (بعد از اندکی تامل):
آقا، چه جورآب و صابونی بیاریم روی شمارو بشوریم..؟ ناراحتید
✖️اینجا آفریقا نیست!
اینجا ایرانه، یک صد سال قبل؛ وقتی #انگلیس با همکاری عدهای وطن فروش، همه ذخیره غذایی ایران رو به یغما برد تا در طول دو سال، ۹ میلیون ایرانی کشته بشن، یعنی حدود ۴۰ درصد جمعیت کشور!
بعد الان بیبیسی خبیث به فکر مردم افتاده و میگه چرا نمیاید واکسن بخرید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مزاح رهبر با مهدی فخیمزاده: شما طاغوتی هستید؟
🔸فخیمزاده: من از سپاه یزید آمدهام!!
پیری به جوانی گفت:
کچل کُن...
برو بالا شهر...
همه فکر میکنن مُد ِ ...!
برو وسطِ شهر...
فکر میکنن سربازی...
"بیا" پایین شهر...
همه فکر میکنن زندان بودی...!!!
این همه اختلاف...
فقط در شعاع ِ چند کیلومتر.....!
مردم آنطور که تربیت شده اند
میبینند
از قضاوت مردم نترس ...!
عکسهاے زیرخاکے 👇
@Axe_zirkhakii
هدایت شده از عکسهاے زیرخاکے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپی جالب و دیدنی از زندگی عشایر "کلهر"
🌿 در دل طبیعت زیبا
🆔 Axe_zirkhakii ✔️JOIN
📸مجموعہ عڪسها و فیلمهاے قدیمے و زیرخاڪے📽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 خاطرهی داریوش مهرجویی (کارگردان فیلم #هامون ) از سکانس سیلی زدن خسرو شکیبایی به بیتا فرهی در فیلم هامون
🔹بهترین کار این بود که به بیتا فرهی نگوییم که خسرو میخواهد بزندش، چون ناخودآگاه گارد میگرفت و این روی بازیاش اثر میگذاشت.
این را به خسرو گفتم و توضیح دادم که یک سیلی بیشتر نیست دیگر، حالا بعداً خودمان یکجوری توجیهش میکنیم!
🔹این پلان را در یک برداشت گرفتیم و بعدش دیدم خسرو رفته یک گوشه و دارد زارزار گریه میکند، از بس که وجدانش ناراحت شده بود و بیتا هم همینقدر شوکه بود.
🔹ولی پلان خیلی خوب از آب درآمد! البته من ته دلم بابت این حقهبازی شرمگین بودم، ولی چارهای نبود.
جبر هنر خِرم را گرفته بود!
🔹اگر بیتا خبر داشت قرار است سیلی بخورد محال بود بتواند این حیرت و جا خوردن را در بازیاش به این خوبی اجرا کند!