eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
1.3هزار دنبال‌کننده
89 عکس
14 ویدیو
0 فایل
آیات و روایات با رویکرد اجتماعی ارتباط با حقیر/سوالات، اشکالات و نقدها: @yahadi71 گلچینی از فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/72
مشاهده در ایتا
دانلود
آیات و روایات اجتماعی
💠 فرمان حکومتی امیرالمومنین به حذیفه به عنوان حاکم مدائن 🔺ارشاد القلوب نقل میکند: #عثمان در اواخر ح
🔸بعد از این ماجرا، مردم را جمع کرد و نامه حضرت امیر را برای مردم خواند و بعد از آن مفصل از ایشان برای مردم گفت و در انتها نیز از مردم برای حضرت گرفت. 🔸پس از بیعت، یک نزد حذیفه آمد و اظهار شگفتی کرد و گفت شما گفتی حق با علی(ع) است و نسبت به کنایه ای داشتی اما خب چرا الان چنین حرف هایی میزنید؟ چون شما خود شاهد این ماجراها بوده اید، پس برای ما بیشتر از این توضیح دهید. 🔸انگار این جوان، تازه داشت برخی حقائق را درک میکرد و نیمچه گلایه ای از امثال حذیفه داشت که چرا زودتر از این حرف ها نزده اند. 🔸جوان گفت اگر واقعاً حق با علی(ع) است، پس چرا مردم مدینه کاری نکردند؟ یعنی همه آنها خطا کردند؟ در ادامه حذیفه شروع کرد و مفصل این ماجراها را برا او تبیین کرد. 🔸این جوان که دلش پاک بود، بعد از توضیحات حذیفه، شیفتۀ امیرالمؤمنین(ع) شد و به لشکر حضرت امیر ملحق شد و در جنگ ، جزو اولین افرادی بود که شد. ➕مطالعه تفصیل روایت .
💠 علت یابی ترس پیامبر در ماجرای ابلاغ ولایت (بخش سوم) 🔰 در روایت مهم دیگری که به نقل از ع در سیدبن طاووس آمده و علامه مجلسی هم در آورده اند، ابعاد جدیدی از این ماجرا روشن میشود: 🔺جبرئیل خدمت پیامبر رسیده و میگوید: خداوند میفرماید، الان وقت اعلان (ع) است. (فَهَبَطَ إلَيهِ و قالَ لَهُ‌: حَبيبي مُحَمَّدُ! إنَّ اللّهَ يُقرِئُكَ السَّلامَ‌، و يَقولُ لَكَ‌: قُم في هذَا اليَومِ بِوِلايَةِ عَلِيٍّ عليه السلام؛ لِيَكونَ عَلَما لِاُمَّتِكَ بَعدَكَ‌، يَرجِعونَ إلَيهِ‌، و يَكونُ لَهُم كَأَنتَ‌) 🔺حضرت در پاسخ میفرمایند: جبرئیل! من از این اقدام ، از اینکه بواسطه این اعلان، اصحاب و مردم بهم ریخته و علی را نپذیرند، چرا؟ به خاطر هایی که علی(ع) از آنها ریخته، و این باعث بشود آنها، شان را آشکار کنند. (حَبيبي جَبرَئيلُ‌! إنّي أخافُ تَغَيُّرَ أصحابي لِما قَد وُتِروهُ‌، و أن يُبدوا ما يُضمِرونَ فيهِ‌.) 🔺جبرئيل بالا رفته و پس از اندکی مجدد بازگشته و را برای حضرت میخواند: «اى پيامبر! آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن، كه اگر نكنى، پيامش را نرسانده‌اى و خدا تو را از [گزند] مردم، حفظ مى‌كند». 🔺اینجاست که پيامبر، ، ترسان و هراسان برمیخیزد و در حالیكه پاهايشان از شدّت گرما مى‌سوخت، فرمان میدهند تا بستر برای نماز و سپس ابلاغ ولایت آماده شود. در ميان آنان، ، ، و ديگر مهاجران و انصار نیز بودند. (فَقامَ رَسولُ اللّهِ ص ذَعِرا مَرعوبا خائِفا مِن شِدَّةِ الرَّمضاءِ و قَدَماهُ تُشوَيانِ‌... ثُمَّ نادى بِالصَّلاةِ جامِعَةً‌، فَاجتَمَعَ المُسلِمونَ‌، و فيمَنِ اجتَمَعَ أبوبَكرٍ و عُمَرُ و عُثمانُ و سائِرُ المُهاجِرينَ وَ الأَنصارِ.) 🔺پس از نماز، حضرت به سخنرانى برخاست و مسئله ولایت را ابلاغ فرموده و آن را بر همه مردم، واجب نمودند. اینجا بود که عده ای شروع کردند به پچ پچ کردن و مخفیانه با یکدیگر زمزمه کردن. اینجاست که زمزمه های آغاز میشود و یک عده شروع کردند به صحبت کردن که نتیجه اش را بعدا در سقیفه میبینیم. (ثُمَّ قامَ خَطيبا و ذَكَرَ بَعدَهُ الوِلايَةَ‌، فَأَلزَمَها لِلنّاسِ جَميعا، فَأَعلَمَهُم أمرَ اللّهِ بِذلِكَ، فَقالَ قَومٌ ما قالوا، و تَناجَوا بما أسَرّوا) 🔰 نسبت به همین ، در گزارشی شواهد التنزیل نقل میکند که بعد از اینکه پیامبر ولایت حضرت امیر رو ابلاغ کرد، بن یمان از اصحاب برجسته پیامبر چنین گفت: 🔺سوگند به خدا دیدم که برخواست و با تکبر و عصبانیت از مجلس خارج شد در حالی که دست راست خود را بر دوش اشعری و دست چپش را بر دوش گذارده بود و با این حال راه می‌رفت، می‌گفت: (فَقَالَ حُذَيْفَةُ‌ : فَوَ اَللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ مُعَاوِيَةَ‌ قَامَ - وَ تَمَطَّى وَ خَرَجَ مُغْضَباً وَاضِعٌ يَمِينَهُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَيْسٍ اَلْأَشْعَرِيِّ‌ وَ يَسَارَهُ عَلَى اَلْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ ثُمَّ قَامَ يَمْشِي مُتَمَطِّياً وَ هُوَ يَقُولُ‌:) 🔺معاویه: «ما سخنان محمد را تصدیق نمی‌کنیم و به ولایت علی اقرار نخواهیم کرد.» در این هنگام خدوند این آیات را نازل نمود: «او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند. بلکه تکذیب کرد و روی‌گردان شد، سپس بسوی خانواده خود بازگشت در حالی که متکبّرانه قدم بر می‌داشت!» (لاَ نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلَى مَقَالَتِهِ وَ لاَ نُقِرُّ لِعَلِيٍّ‌ بِوَلاَيَتِهِ‌، فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى: «فَلاٰ صَدَّقَ وَ لاٰ صَلّٰى، وَ لٰكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّٰى، ثُمَّ ذَهَبَ إِلىٰ أَهْلِهِ يَتَمَطّٰى») 🔺و رسول خدا (ص) فهمید که باید او را بازگردانده و به قتل رساند، در این هنگام جبرئیل این آیه را تلاوت نمود: «زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن حرکت مده» و پیامبر سکوت کرد. (فَهَمَّ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ يَرُدَّهُ فَيَقْتُلَهُ فَقَالَ‌: لَهُ جَبْرَئِيلُ‌ : لاٰ تُحَرِّكْ بِهِ لِسٰانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ‌. فَسَكَتَ عَنْهُ‌.) 📌پ.ن: هر چند این روایت در منابع آمده و ممکن است بخشی از آن را تلقی به قبول نکنیم اما با توجه به شواهد و قرائن تاریخی، این کنش و اطرافیانش طبیعی به نظر میرسد و این موضع او دور از انتظار نبوده و نشان میدهد یک جریانی به دنبال ایجاد در این مسئله بوده اند که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 دو راهبرد جبهه حق برای شکست سیاست جبهه باطل 🔺حضرت به دنبال این است تا جو اجتماعی و فشار سنگین آن
1️⃣ اقدام اول: شکستن جو اجتماعی و فشار حاکم بر مردم؛ با حضور 360 صحابی سرتراشیده و بدون نقاب در شهر 🔰 در کافی به نقل از از اصحاب معروف حضرت امیر میگوید: اميرالمؤمنین، در مدينه براى مردم، سخنرانى كرد و فرمود: ▫️اگر حکومت را به اهلش یعنی ما اهل بیت میسپردید هم خیر دنیا را میبردید و هم خیر آخرت را، یعنی هم آباد میشد و هم . ▫️اما اکنون منتظر باشید آنچه را کاشته اید، همان را دِرو کنید لذا منتظر عواقب این انتخاب تان باشید. 🔺در ادامه حضرت تاکید میکنند: ▫️به خدا سوگند، اگر من به عدد پيروان ، يا به عدد ، ياور داشتم و آنان دشمنان شما بودند، شما را با شمشير مى‌زدم تا به حق باز گرديد و به راستى در آييد كه اين، شكاف ايجاد شده در دين را بهتر مى‌بندد و همراهى را بيشتر مى‌كند. خدايا! ميان من و آنان، به حقْ داورى كن كه تو بهترين داورانى!». 🔺راوی میگوید حضرت سپس از مسجد، بيرون رفت و بر گذشت كه در آن، حدود بود. پس حضرت فرمود: «به خدا سوگند، اگر من به عدد اين ، مردانى داشتم كه براى خداوند و پيامبرش ، اين را از تختش پايين مى‌كشيدم». 🔺راوی میگوید چون شب شد، با حضرت تا به پاى مرگ پيمان بستند و اميرمؤمنان به آنان گفت: ▫️«صبح در فلان جا، سرها را تراشيده و نزد من بياييد» و حضرت، خود، سرش را نیز تراشيد اما هيچ يك از آن گروه، سر خود را نتراشيدند و نيامدند، جز ، ، بن يمان، بن ياسر و پس از آنها . 🔺حضرت دستش را به سوى آسمانْ بالا برد و گفت: «خدايا! این ، مرا كردند، همان گونه كه ، را ناتوان كردند. خدايا! تو آنچه را ما پنهان و آشكار مى‌كنيم، مى‌دانى و چيزى در زمين و آسمان، از تو پنهان نمى‌مانَد. مرا مسلمان بميران و به صالحانْ مُلحق كن!». ➕(مطالعه کامل روایت) 🔰 این گزارش به طرق مختلف و با ادبیات های متفاوت، در منابع گوناگون نقل شده است. تعداد این افراد، در برخی نقل ها 40 و در برخی 44 و در برخی 360 نفر ذکر شده است. در برخی نقل ها آمده که حضرت به آنها فرمود سرهایتان را بتراشید و در برخی نقل ها هم دارد که فرمود، به صورت نزنید. در مورد افرادی که حاضر شدند نیز از سه نفر نقل شده تا 7 نفر. 🔺نکته مهم آن است که چرا حضرت به این 360 بیعت کننده میگوید فردا با سرهای تراشیده و بدون نقاب به میدان شهر بیایید؟ هدف و غرض حضرت چیست؟ پاسخ های متفاوتی میتوان داد، مثلا شاید حضرت خواسته آنها را بیازماید که آیا بیعت شان واقعی است یا نه. 🔺اما در بستری که ترسیم شد، به نظر میرسد یکی از اغراضی که حضرت دنبال میکرد، این بود که حضرت با چنین کاری بتواند جو سنگین و را شکسته و و ارعاب را کنترل کند، 🔺به این بیان که 360 نفر از اصحاب با من بیعت کرده اند و آنها پنهان نیستند بلکه با سرهای تراشیده و بدون نقاب در شهر شناخته شده اند لذا ای مردم نترسیده و عقب ننشینید و با جانشین به حق پیامبر بیعت کنید، نه غاصبین خلافت. 🔺وقتی 360 نفر سرهایشان را بتراشند، یعنی آنها دیگر در شهر شناخته شده خواهند بود لذا حضور آنها در شهر به دیگران ابراز عقیده و نظرشان را خواهد داد که به حق بازگردند. 🔺اما متاسفانه این افراد بیعت کننده با حضرت، از این کار ترسیده و جز عده ای اندک به دعوت حضرت لبیک نمیگویند و نتیجه آن میشود . 🔺در نقل ها دارد که حضرت همین اتفاق را تا سه روز ادامه دادند اما در هیچ یک از آنها، این افراد با حضرت همراهی نکردند و از ترس، حاضر به حضور نشدند. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 گزارش پنجم: نداشتن یاور حتی در حد 30 نفر 🔰 در کافی به نقل از از اصحاب معروف حضرت امیر میگوید: اميرالمؤمنین، در مدينه براى مردم، سخنرانى كرد و فرمود: ▫️اگر حکومت را به اهلش یعنی ما اهل بیت میسپردید هم خیر دنیا را میبردید و هم خیر آخرت را، یعنی هم آباد میشد و هم . ▫️اما اکنون منتظر باشید آنچه را کاشته اید، همان را دِرو کنید لذا منتظر عواقب این انتخاب تان باشید. 🔺در ادامه حضرت تاکید میکنند: ▫️به خدا سوگند، اگر من به عدد پيروان ، يا به عدد ، ياور داشتم و آنان دشمنان شما بودند، شما را با شمشير مى‌زدم تا به حق باز گرديد و به راستى در آييد كه اين، شكاف ايجاد شده در دين را بهتر مى‌بندد و همراهى را بيشتر مى‌كند. خدايا! ميان من و آنان، به حقْ داورى كن كه تو بهترين داورانى!». 🔺راوی میگوید حضرت سپس از مسجد، بيرون رفت و بر گذشت كه در آن، حدود بود. پس حضرت فرمود: «به خدا سوگند، اگر من به عدد اين ، مردانى داشتم كه براى خداوند و پيامبرش ، اين را از تختش پايين مى‌كشيدم». 🔺راوی میگوید چون شب شد، با حضرت تا به پاى مرگ پيمان بستند و اميرمؤمنان به آنان گفت: ▫️«صبح در فلان جا، سرها را تراشيده و نزد من بياييد» و حضرت، خود، سرش را نیز تراشيد اما هيچ يك از آن گروه، سر خود را نتراشيدند و نيامدند، جز ، ، بن يمان، بن ياسر و پس از آنها . 🔺حضرت دستش را به سوى آسمانْ بالا برد و گفت: «خدايا! این ، مرا كردند، همان گونه كه ، را ناتوان كردند. خدايا! تو آنچه را ما پنهان و آشكار مى‌كنيم، مى‌دانى و چيزى در زمين و آسمان، از تو پنهان نمى‌مانَد. مرا مسلمان بميران و به صالحانْ مُلحق كن!». ➕(مطالعه کامل روایت) 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9