💠 شیوه برخورد امام کاظم(ع) با یک مسلمان ناآگاه و دفع شرّ او
🔺#شیخ_مفید در ارشاد نقل میکند:
مردى از نوادگان #عمر_بن_خطّاب که در مدينه بود، امام كاظم(ع) را #اذیت و آزار میداد و هر گاه حضرت را مىديد، به ايشان و على(ع) #دشنام مىداد.
🔺روزى برخى از اصحاب و یاران حضرت به ایشان گفتند:
«اجازه بده تا اين #فاجر را بكُشيم»؛ امّا حضرت به شدّت آنها را از اين كار نهى كرد، نهی ای شدید و حتی برعکس از حال آن شخصی که او را اذیت و آزار میداد پرسيد.
🔺به حضرت گفتند كه آن شخص در اطراف مدينه، مشغول زراعت است. حضرت سوار مَركب شده و به مزرعه او رفت. وقتی وارد شدند، آن شخص خطاب به حضرت فریاد زد: زراعت و محصول ما را لگدمال نكن! (لا توطِئ زَرعَنا!)
🔺حضرت به ميان مزرعه رفته تا آنکه به او رسيد و از مركب، پایین آمد و نزد او نشست و با او به #خوشرويى و #شوخى پرداخت و به او فرمود:
«در اين کشت و زراعت خود، چه قدر هزینه كردهاى؟»
🔺گفت: صد دينار.
حضرت فرمود: «چه مقدار اميد دارى كه از اين زراعت سود نصيبت بشود؟»
او گفت: غيب نمىدانم.
🔺حضرت فرمود: «از تو غیب نخواستم بلکه گفتم بواسطه این زراعت، چه مقدار امید سود داری؟
گفت: اميدم در آن زراعت، 200 دينار است.
🔺حضرت كيسهاى بيرون آورد كه در آن، 300 دينار بود و فرمود:
«سود زراعتت نيز مال خودت باشد و خداوند، به همان مقدار كه اميد دارى، به تو روزى خواهد رساند».
🔺آن شخص برخاسته و پیشانی حضرت را بوسيد و از ايشان خواست تا به خاطر #جسارت و بی ادبی اش او را ببخشد. حضرت به او #لبخند زده و دور شد.
🔺پس از مدتی حضرت وارد مسجد شده و آن شخص نیز آنجا نشسته بود. هنگامى كه چشم او به حضرت افتاد، گفت: اینکه خداوند رسالتهاى خود را در كجا قرار بدهد، از همه داناتر است!
🔺ياران آن شخص، دور او را گرفته و به او گفتند: ماجرای تو چيست؟ پيش از اين، چيز ديگرى مىگفتى و او را دشنام میدادی اما الان از او تعریف میکنی؟
آن شخص به آنها گفت: آنچه الان گفتم را شنيديد؟ همین #درست است.
🔺او سپس شروع به دعوت به #امامت امام كاظم(ع) كرد [یا برای حضرت دعا کرد] که آنگاه بین خودشان جدالی درگرفت و هرکدام برای دیگری استدلال می آورد.
🔺هنگامى كه حضرت به خانهاش بازگشت، به اصحابشان كه خواهان كشتن آن شخص بودند، فرمود:
▫️«كدام #روش بهتر بود؟ آن روشی که شما مىخواستيد يا روشی که من پیاده کردم؟ من با همين روشی كه ديديد و با آن مقدار هزینه، او را #اصلاح كرده و #شرّ او را از خود، بازداشتم».
▫️(قالَ لِجُلَسائِهِ الَّذينَ سَأَلوهُ في قَتلِ العُمَرِيِّ: أيُّما كانَ خَيراً: ما أرَدتُم أم ما أرَدتُ؟! إنَّني أصلَحتُ أمرَهُ بِالمِقدارِ الَّذي عَرَفتُم، وكَفَيتُ بِهِ شَرَّهُ!)
➕مطالعه کامل روایت
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 وصیت کلیدی حضرت امیر پیش از شهادت، به اصبغ بن نباته
🔰 #اصبغ_بن_نباته از اصحاب وفادار امیرالمومنین نقل میکند:
🔺پس از ضربه زدن #ابن_ملجم بر سر حضرت امير، من و چند نفر دیگر از اصحاب ياران مانند حارث بن عبداللَّه اعور و سويد بن غفله و چند نفر دیگر، صبح زود به قصد دیدن حضرت، بر درب خانه حضرت نشستيم. پس از مدتی، صداى گريه از خانه بلند شد و ما نيز گريستيم.
🔺امام حسن(ع) از خانه بيرون آمد و فرمود: اميرالمؤمنين(ع) میفرمايند: به خانه هاى تان بازگردید.
اصبغ میگوید همه رفتند به جز من. مجدد صداى گريه و ناله از منزل حضرت بلند شد و من نيز گريه كردم، امام حسن(ع) بيرون آمد و فرمود: مگر نگفتم برويد؟ عرض كردم:
نه، به خدا سوگند نفسم با من يارى نمیكند و پاهايم بار تنم را نمیكشد كه بروم، جز اينكه اميرالمؤمنين را ببينم.
🔺حضرت اندكى درنگ كرد و درون خانه رفت، چيزى نگذشت كه بيرون آمد و فرمود: داخل شو. پس بر اميرالمؤمنين(ع) وارد شده و ديدم حضرت تكيه داده و دستمالى زرد به سر مبارك بسته و از كثرت خونريزى، رنگ چهره مباركشان قدرى زرد شده بود، به حدی كه نمیدانم صورت مباركش زردتر بود يا دستمالى كه به سر بسته بود.
🔺خود را بروى حضرت انداختم و او را بوسيدم و گريستم. حضرت به من فرمود: اصبغ! گريه نكن، به خدا سوگند به #بهشت میروم. گفتم: فدايت شوم، به خدا سوگند میدانم اما گريه من به خاطر آن است كه شما را از دست میدهم اى اميرالمؤمنين.
🔺در ادامه اصبغ از حضرت میخواهد حدیثی از پیامبر برایش نقل کند. حضرت نیز اجابت کرده و میفرمایند: روزى رسول خدا(ص) مرا فرا خواند و فرمود به مسجد بروم و پس از حمد خدا و درود بر پیامبر، بگویم من فرستاده رسول خدا به سوی شما هستم و از جانب پیامبر به آنها بگویم:
➕«آگاه باشيد، #لعنت خدا و لعنت فرشتگان مقرّب و پيامبران مرسل خداوند و لعنت من بر هر كس كه:
1. خود را به غير پدر خویش منتسب كند،
2. یا خود را از صاحبان و رهبران خود نداند،
3. یا مزد كارگرى را كم بگذارد و به او ستم و ظلم کند».
(أَلَا إِنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ لَعْنَةَ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ وَ لَعْنَتِي عَلَى مَنِ انْتَمَى إِلَى غَيْرِ أَبِيهِ أَوِ ادَّعَى إِلَى غَيْرِ مَوَالِيهِ أَوْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَه.)
🔺من نیز به مسجد رفتم و چنین کردم. هیچ یک از مردم واکنشی نشان ندادند، الا #عمر_بن_خطاب که گفت: ای ابا الحسن! پيام را رساندى اما سخنت سربسته، بدون شرح و تفسير و دارای #ابهام بود. مراد واقعی ات چه بود؟ در پاسخ به او گفتم: به رسول خدا میگویم.
سپس خدمت پيامبر بازگشته و ماجرا را گزارش دادم. پیامبر فرمود مجدد به مسجد بازگرد و بگو:
➕«اى مردم! ما چيزى براى شما نمی آوریم الا اينكه تأويل و تفسير آن را نزد خود داريم.
اولا آگاه باشيد که منم #پدر شما،
ثانیا آگاه باشيد که منم مولا و #رهبر شما،
ثالثا آگاه باشيد که منم اجير و #مزدبر شما.»
(أَيُّهَا النَّاسُ مَا كُنَّا لِنَجِيئَكُمْ بِشَيْءٍ إِلَّا وَ عِنْدَنَا تَأْوِيلُهُ وَ تَفْسِيرُهُ أَلَا وَ إِنِّي أَنَا أَبُوكُمْ أَلَا وَ إِنِّي أَنَا مَوْلَاكُمْ أَلَا وَ إِنِّي أَنَا أَجِيرُكُمْ.)(1)
🔰 در روایت دیگری مشابه همین ماجرا نقل شده اما با این تفاوت که آن سه وصیت پیامبر به حضرت امیر که بر بالای منبر برای مردم بخواند این چنین ذکر شده است:
1. هرکه بر #والدین خود جفا کرده و عاق آنها بشود، لعنت خدا بر او
(أَلَا مَنْ عَقَّ وَالِدَيْهِ، فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ).
2. هر بنده ای که از #مولای خود بگریزد، لعنت خدا بر او
(أَلَا مَنْ أَبَقَ مِنْ مَوَالِيهِ، فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ).
3. هر که در مزد و اجرت #کارگری، ظلم کند، لعنت خدا بر او
(أَلَا مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أُجْرَتَهُ، فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ).
🔺و در تفسیر این سه بند، پیامبر انگشت حضرت امیر را گرفته و میفرمایند:
1. به راستی که من و تو، #پدران_این_امت هستیم، هرکه به ما جفا کند، لعنت خدا بر او باد
(أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، فَمَنْ عَقَّنَا فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ).
2. به راستی که من و تو، مولا و #رهبران_این_امت هستیم، هرکه از ما بگریزد، لعنت خدا بر او باد
(أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ مُوْلَيَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، فَعَلَى مَنْ أَبَقَ عَنَّا لَعْنَةُ اللَّهِ).
3. به راستی که من و تو، دو #اجیر_این_امت هستیم، هرکه در پاداش ما ستم نماید، لعنت خدا بر او باد
(أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ أَجِيرَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، فَمَنْ ظَلَمَنَا أُجْرَتَنَا، فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ).(2)
————————-
(1) الأمالي (للمفيد)، ص351؛ الأمالي (للطوسي)، ص123.
(2) الروضة في فضائل أمير المؤمنين(لابن شاذان القمي)، ص132.
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9