eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
966 دنبال‌کننده
74 عکس
9 ویدیو
0 فایل
آیات و روایات با رویکرد اجتماعی ارتباط با بنده/سوالات، اشکالات و نقدها: @Hagh110110 گلچینی از فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/72
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ علی(ع) و فضائل غیر قابل انکارش 🔹 در (ج42،ص116) به نقل از حارث بن مالک چنین میگوید: وارد شده و نزد رفته و از او پرسیدم درباره علی فضیلتی شنیده ای؟ سعد به وجود پنج ویژگی برای علی(ع) شهادت میدهد و میگوید اگر من یکی از آنها را داشتم، برایم از اینکه در دنیا عمر (ع) را داشته باشم، دوست داشتنی تر بود و بعد شروع به شمردن آن فضیلت ها میکند: 1️⃣ اول آنکه پیامبر خدا را به همراه به سوی مشرکان قریش فرستاد و او یک روز و شب در راه بود تا اینکه به علی(ع) فرمود دنبال ابوبکر برو و سوره را از او بگیر و خودت ابلاغ کن و ابوبکر را نزد من برگردان. وقتی ابوبکر برگشت از پیامبر پرسید ماجرا چیست؟ آیا چیزی درباره من نازل شده؟ حضرت فرموید خیر اما برای ابلاغ مطلبی، یا باید خودم ابلاغ کنم یا کسی که از من باشد[و تو از من نیستی اما علی از من است]. 2️⃣ دوم آنکه با در مسجد مینشستیم تا اینکه یک روز گفته شد از این به بعد غیر از و همه باید از مسجد خارج شوند و ما نعلین کشان از مسجد خارج شدیم. صبح [عموی حضرت] به پیامبر فرمود چرا عموها و یارانت را بیرون کردی و این جوان را در مسجد ساکن کردی؟ حضرت فرمود من شما را بیرون نکردم بلکه این فرمان خداست. 3️⃣ سوم آنکه پیامبر، و را به فرستاد اما کار پیش نرفت تا اینکه فرمود فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند. روز بعد با اینکه علی چشم درد داشت، با آب دهانش به چشمان او زد و چشم او خوب شد و پرچم را به دست او داد و او پیروز شد. 4️⃣ چهارم آنکه در روز ، پیامبر همه را نگه داشت و دستان علی را بالا برد به طوری که سفیدی زیر بغلش پیدا شد و سه بار گفت: «من کنت مولاه فعلی مولاه» 5️⃣ پنجم آنکه پیامبر سوار بر شترش به قصد جنگ از شهر خارج شد و علی را به همراه خود نبرد. این را دلیل بر ناشایستگی علی و عدم رضایت و توجه پیامبر به او دانستند اما پیامبر همه مردم را جمع کرد و فرمود: یا علی! نسبت تو به من همانند نسبت به است، جز آنکه بعد از من دیگر پیامبری نداریم. 📌 پ.ن: افراد کثیری از صحابه و غیر صحابه ولایت و امامت حضرت امیر(ع) را نپذیرفتند اما شاید به جرئت بتوان گفت با این حال، همه یا عمده آنها منکر فضائل علی(ع) نبودند، چه اینکه در نقل های متعددی این گزارش ها به دست ما رسیده است که می توان درباره آن کتاب ها نوشت. سعدبن ابی وقاص یکی از آن افراد است، کسی که از صحابه پیامبر بود، فرماندهی سپاه اسلام در را به عهده داشت اما در زمان خلافت حضرت در ابتدا با ایشان بیعت نکرد و وقتی هم که بیعت کرد در جنگ های حضرت حاضر نشد و با او همراهی نکرد. پسر او، نیز فرماندهی سپاه دشمن در کربلا را به عهده داشت. اما همین شخصیت نمی تواند منکر فضائل حضرت بشود، چون روز و شب این فضائل را به چشمان خود دیده است، فضائلی که یکی دو تا هم نیستند و بعضی از آنها به تواتر نقل میشده لذا اساسا قابل انکار نبوده اند. یکی از دلایلی که باعث شد این چنین افرادی در عین قبول فضائل حضرت اما امامت و ولایتش را قبول نکنند، آنها بود که در روایات نیز به آن اشاره شده. اگر همین گزارش سعد را به دقت بخوانید، حس حسادت از سر و روی آن می بارد. در نقل دیگری آمده وارد مدینه شد و به سعد گفت چرا ما را در حقمان در برابر باطل یاری نمیکنی اما سعد پاسخ داد از پیامبر شنیدم که می فرمود: «على با حق است و حق با على است، هر جا كه باشد.» معاویه در پاسخ میگوید: هیچگاه نزد من مانند امروز شایسته ملامت نبودی. سعد میگوید چرا؟ معاویه پاسخ میدهد: چون اگر من این سخن را از پیامبر شنیده بودم تا زمان مرگم همواره میشدم. البته معاویه هم حق را درباره علی(ع) می دانست اما چه بسا حسادت او نسبت به حضرت از حسادت سعد بیشتر هم بود. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
4️⃣ بعد از ماجرای صلح امام حسن با معاویه، معاویه به حضرت میگه: گمان میکنم بعد از این ماجرا باز هم هوای خلافت در سر داشته باشی؟ حضرت در پاسخ به او چنین می فرمایند: 🔷 «وَيْلَكَ يَا مُعَاوِيَةُ! إِنَّمَا الْخَلِيفَةُ مَنْ سَارَ ص وَ عَمِلَ بِطَاعَةِ اللَّهِ 🔸 واى بر تو معاويه! خليفه كسى است كه روش و را پيش بگيرد، و دستور خدا را بكار بندد 🔷 و لَعَمْرِي إِنَّا لَأَعْلَامُ الْهُدَى وَ مَنَارُ التُّقَى 🔸 و به جان خودم سوگند كه ما ، آن راهنمايان هدايت و چراغ هاى تقوا هستیم، نه شما . 🔷 و لَكِنَّكَ يَا مُعَاوِيَةُ! مِمَّنْ أَبَارَ السُّنَنَ وَ أَحْيَا الْبِدَعَ 🔸 و تو اى معاويه! از آنها هستى كه: ها، ها و رسول خدا را نابود کردی، ها را در دین خدا زنده کردی 🔷 و اتَّخَذَ عِبَادَ اللَّهِ وَ دِينَ اللَّهِ 🔸 روش تو به خلاف روش پیامبر این بود که مردم و بندگان خدا را به مثابه انگاشتی، هیچ و برای آنها قائل نبودی چون آنها را برده خود میدانستی و دین خدا را خود گرفتی. 🔷 فكَأَنْ قَدْ أُخْمِلَ مَا أَنْتَ فِيهِ فَعِشْتَ يَسِيراً وَ بَقِيَتْ عَلَيْكَ تَبِعَاتُهُ‏» 🔸 ای معاویه بدان که اين قدرت و مقامی كه تو دارى، بى ‏ارزش و ناچيز است، ديرى نپايد و وزر و وبالش پيوسته به گردنت بماند. 📚 تحف العقول، ص233 5️⃣ یک بیان معروفی هم از نقل کرده که منابع معتبر متعددی آن را ذکر کرده اند که اون هم موید همین برداشت است: ➕ «سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ إِذَا بَلَغَ بَنُو أَبِي اَلْعَاصِ ثَلاَثِينَ رَجُلاً اِتَّخَذُوا دِينَ اَللَّهِ دَغَلاً وَ عِبَادَ اَللَّهِ خَوَلاً وَ مَالَ اَللَّهِ دُوَلاً» ➕ ابوذر: من خودم از پیامبر شنيدم که مى‌فرمود: هر گاه تعداد فرزندان و فرزندزادگان یعنی آل ابوالعاص() به 30 مرد برسد، آنگاه قدرت و حکومت را بدست خواهند گرفت و در نتیجه: را وسیله مردم قرار میدهند ➖و و بندگان خدا را و مِلک خویش میکنند ➖و را وسيلۀ دولت و خود گرفته و به خویش درمی آورند. 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
آیات و روایات اجتماعی
💠 حکمرانی به سبک رسول الله 🔺ماجرای #سَمُرَة_بن_جُنْدَب‏ و نخلش، ماجرایی است که تقریبا همه اصولیون د
💠 و اما ماجرا: 🔺جناب سمره درخت خرمايى داشت كه محصول داده بود و مسیر رفتن نزد آن درخت نيز از داخل منزل شخصی مى‌گذشت، و این تنها مسیر رسیدن به آن درخت بود. سمره دائم پيش درختش مى‌رفت بدون اين‌ كه از آن شخص اجازه بگيرد. 🔺آن شخص به سمره گفت: هميشه به طور به خانه ما مى‌آيى و ما به نحوی هستیم كه و میشویم که تو ناگهانی وارد خانه ما شوى، لذا از این به بعد، هنگام ورود از ما بگير. 🔺سمره گفت: براى رفتن نزد درختم تنها همین مسیر وجود دارد و برای آن اجازه نخواهم گرفت چرا که زمین تو در مسیر درخت من است. آن شخص نزد ، از او شکایت کرده و ماجرا را گزارش میدهد و پیامبر نیز سمره را میخواهد و به او میگوید: 🔺فلانی، از تو شکایت کرده و میگوید که تو برای رسیدن به درختت، بر او و خانواده اش وارد میشوی و این کار درستی نیست و از این به بعد باید از او اجازه ورود بخواهی اما سمره قبول نمیکند. 🔺حضرت به او میگویند اصلا این درخت را رها کن، در فلان مکان، درخت دیگری به تو میدهم اما او نمیپذیرد. حضرت میفرمایند دو تا میدهم، اما باز قبول نمیکند. حضرت تا ده درخت پیشنهاد میدهند اما باز قبول نمیکند. 🔺پیامبر میفرمایند ده درخت در مکان بهتری و به اصطلاح امروزی در به تو میدهم اما او باز نمیپذیرد. حضرت پیشنهاد میدهد که این درخت را ول کن، به جایش یک درخت در به تو میدهم اما باز هم راضی نمیشود. 🔺پیامبر به عنوان ، بعد از طی این همه مراحل جهت کردن سمره و نپذیرفتن او، اینجاست که میگوید: تو شخص و به اصطلاح امروزی انسانی هستی در حالی که نمیتوان به مومن زد. 🔺آنگاه حضرت با توجه به خود دستور میدهند آن درخت را از ریشه کنده و جلوی سمره بیاندازند و به او میفرمایند: «این درختت را بردار و هرجا خواستی بنشان.» 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 مرحوم در شریف روایت مهمی رو از امام باقر ع نقل میکنند. خصوصا به خط آخر روایت توجه کنید: ➕عنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: ➖أمَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ‌ بِوَلاَيَةِ عَلِيٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ‌: «إِنَّمٰا وَلِيُّكُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاٰةَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكٰاةَ‌» وَ فَرَضَ وَلاَيَةَ أُولِي اَلْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اَللَّهُ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌ أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ اَلْوَلاَيَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ اَلصَّلاَةَ وَ اَلزَّكَاةَ وَ اَلصَّوْمَ وَ اَلْحَجَّ ➖فلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اَللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُه. 📌وقتی به امر میکند که مسئله رو برای مردم ابلاغ کن، حضرت سینه اش به تنگ آمد و ترسی وجودش را فرا گرفت، ترس از اینکه نکند مردم با این ابلاغ ولایت علی ع، از دین خدا برگردند و بشوند و آن را کنند و از من این نکته را نپذیرند لذا به خاطر این ترس، سینه شان به تنگ آمد. 🔺خب سوال مهم: چرا حضرت میترسند که اگر رو ابلاغ کنند، مردم شده و آن را نپذیرند؟