آیَـةُالعِـشْـ♡ــق
کلاس تموم شد ؛ اومد جلو و جعبه ای گرفت سمتم و گفت: تقدیم به شما؛
گفتم: ممنون ولی مناسبتیه؟!
سرش رو آورد نزدیک و آروم گفت : سوغاتیه!
دوست کربلایی من چه با گفتن این جمله با دلم چه کرد ؛ اشاره کرد به داخل جعبه و گفت: برات یک چیزی نوشتم..کاغذ کوچکی به دستم خورد برداشتم (هدیه ای کوچک تقدیم به دلداده ارباب)با خوندنش دلم زیر و رو شد رایحه ی عشق حسین ﷺدر وجودم پیچید ...
همقدم شدیم رفتیم مسجد و بعد از اقامهنماز مداح دعای کمیل را شروع کرد و دل ها را به کربلا برد مشغول شدم به اماده کردن پستی برای ایهالعشق ، از گوهرهای حضرت امیر ﷺ بود و تبرک شد با آوای گوش نواز دعای توسل ؛ دفترم را باز کردم همان کنج بین در و دیوار مسجدی که به نام مادر است تا قلب نویسی بنویسم برای شب جمعه با عنوان رویای کربلا ایده ای نداشتم سرم را بالا آوردم تا کمی فکر کنم نگاهم گره خورد به یک نقش زیبا از اسم حضرت امیرالمونینﷺ با خط یک خطاط ماهر دل رفت سمت نجف صاحبش با تلفن صحبت میکرد از ذوق پرسیدم : کار خودتونه؟!
لبخندی زدن و زمزمه کردن : نه...
نمیدانم چه شد کاغذ را به سمت من گرفتن و زمزمه کردن برای شما ،
محو تماشای آن نقش زیبا شدم...
تماس شون که تموم شد ناخواسته باز سوالم را پرسیدم و ایشون با لبخندی گفتن : امروز مزار شهید آوینی بودیم جلسه داشتیم با یکی از اساتید دو آقا بودن خوشنویسی میکردن این رو هم برای من نوشتن..به قسمتی که جوهر پخش شده اشاره کردن و گفتن این قسمت خیس بود و جوهر پخش شد گفتن با تیغ تمیزش کنید...
بار دیگری کاغذ رو نگاه کردم و دل کندم و کاغذ رو سمتشون گرفتم و گفتم: خیلی قشنگه :)
گفتن : برای شما..قابش کنید!
ثانیه ها ایستاد دلم رفت نجف رایحه ی مادر و پسر تاروپودم را جلا داده بود حالا نوبت پدر بود که دلبری کند...
مگر میشد یاد علیﷺ بشود و من یاد هانا نیوفتم؟!گفتم : بنده هم در حال بازنویسی و نوشتن یک رمانی هستم که روایت گر زندگی یک دختر مسیحیِ که با عشق آقا مسلمان شدن..
تشکر کردم و رو به دوستم گفتم : آیه ها و نشانه ها؛ رایحه ی علی و حسین و زهراﷺ
دلم پخش شد میان سه مکان...
یک دل رفت سوی نجف
یک دل رفت سمت کربلا
یکدل هم رفت به مدینه
یک ذهن و روح خسته و پریشان آرام شد با رویای کربلا :)
بر دلم نوشته شد آیه های عشق، ای حضرت عشق صاحب وعدهگاه عشق :)
#دلداده_نویس / مهر_۱۴۰۱
#قصه_دلدادگی
هدایت شده از چَسـبِقَݪـبツ
مه مهتابِ خزانِ دلِ شبگونم؛
تابان مانده ای در آسمان سیه شهر دلم؛
گر آسمان این شهر سیاه تر از سیاهی است ؛
تو شده ای رمق زندگی و رَستن این شهر،اربابم :)
بار الها شکرت ؛
تو دادی توفیق این عشق را به شهر دل شب رنگم ..
+به توان ماه شهر دلم 'آقای امام حسین ﷺ'
#دلداده_نویس
Reza Narimani - Manam Byad Beram (UpMusic).mp3
زمان:
حجم:
8.14M
•دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه
•چقدر شهید داریم میدیم تو میدونو
•منم باید برم مثل زینب تو میدونو
•علمداری کنم با علم مادرو
•شکسته پهلویی بوده صاحب علم
•حالا منم علمدار این علم
• دست و سر و جون ها شده قربونی براش
•آرمان ها داده اند جون برای این علم
•بسته شده جون و دل ها به پای این علم
•منم یه عاشقی که جونش رو میده برا دلبرش
•منم یه عاشقم میدم جونم رو برای دلبرم
•اگه باشم لایق میشم مدافع دلبرم
منم عاشقِ حسین ؛ شهید دشت کربلا
•منم باید باشم عباس برای حسین زمان
•منم باید باشم تو لشکر حسین زمان
•منم باید باشم جزو اون ۳۱۳ نفر :)
عاشقی سخت تر از آن است که فکر میکنی،
باید تاروپودت عاشق باشد تا عاشق باشی،
اگرنه دل را همه دارند اینکه وقف که باشد مهم است!
خاص عاشق باش تا خاص خریداری شوی...
#دلداده_نویس
محبوبِمن؛
ز غوغا و آشفتگی های این جهان دلمان بریده؛
یک #تو کم داریم تا جهان رنگ نرگس و زندگی و طراوت بگیرد ..
یک #تو کم داریم تا رایحه ی نرگس لبخند هایت در کوچه پس کوچه های شهر بپیچد ..
بیا ای یوسف گمشده ی زهرا 'سلاماللهعلیها' که این جهان عطر نرگس را قرن هاست کم دارد..!
#دلداده_نویس