گفت به چی فکر میکنی؟
اون لیوان داغه نگه ندار تو دستت .
لیوان نسکافه رو سر کشیدم گفتم :
چطور آدم میتونه تو شلوغیه دورش تنها باشه؟.😂😂😂دیگه نگاشو ازم گرفت دوخت به گل خشک شده روی میز
چیزی نگفت .
سکوتش بوی دلخوری میداد...
من از اون دسته آدمام که خیلی کم پیش بیاد به اطرافیانم بگم خوب نیستم، سعی میکنم همه چیو خودم حل کنم، بیشتر وقتام کسی نمی فهمه، اما از یه جایی به بعد وقتی واقعا خوب نبودم میخواستم بگم، ولی نتونستم چون میترسیدم از دستشون بدم میترسیدم از دستم خسته شن و تنها بمونم پس هم چنان به حرف نزدن ادامه میدم با اینکه میدونم یه روزی گندش در میاد که دیگه خیلی دیره .