#اختصاصی
احتمال استرداد یکی از عوامل شبکه های جاسوسی در اقلیم کردستان عراق به ایران
یک منبع در اقلیم کردستان به ما اعلام کرد به احتمال زیاد یکی از عوامل شبکه های جاسوسی که از مقام های امنیتی اقلیم کردستان است و در اقدام های تروریستی سال های اخیر در ایران نقش داشته است، توسط حزب دمکرات کردستان عراق ( بارزانی ها ) به ایران استرداد شود
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
🌹داستان های جذاب و واقعی🌹۲ 🌹: شاهزاده ای در خدمت قسمت یازدهم 🎬: سرباز جوان خود را به شتر نزدیک تر ک
🌹
شاهزاده ای در خدمت
قسمت سیزدهم🎬:
مرد جوان بادی به غبغب انداخت ، و انگار در شیرینی کارهای آن دلاورمرد شریک بوده ، گفت : بلی...براستی که در مدح علی از آسمان آیه نازل شده تا کور شود هرآنکه نتواند دید...و آیات دیگری در مسائل دیگر که کم کم و به نوبت برایتان خواهم گفت تا این راه دراز برایمان کوتاه شود و بانو آزرده خاطر از رنج سفر نشوند...
حال که متعجب شدی برای ابوتراب آیه نازل شده ، بگذار واقعه ای دیگر را برایت بگویم که بدانی منزلت اسدالله چقدر بالاست...
میمونه که غرق داستان شیرین ، مرد ناشناس اما همدلِ همسفرش شده بود گفت : چه واقعه ای از ستایش پروردگار بالاتر؟!
مرد جوان لبخندی زد وگفت : شاید بالاتر از ستایش خداوند نباشد ، اما شنیدنش برای ما بسیار شگفت انگیز بود.
راستش خودم از زبان ابوتراب شنیدم که می فرمود: آن زمان که در مکه بودیم و مسلمانان تحت آزار و شکنجهٔ کافران بودند و ما قدرت مقابله با آنان را نداشتیم ،پیامبر مرا خواست و به من فرمود: یا علی! وقتی اهالی مکه به خواب رفتند، برای انجام کاری مهم و پنهانی به کعبه می رویم ، آن شب پس از اطمینان از بی خبری و غفلت مشرکان ما دو نفر به مسجدالحرام آمدیم و داخل کعبه شدیم، پیامبر به من دستور داد تا بنشینم ، آنگاه پای مبارکشان را بر دوش من نهاد تا آن حضرت را بلند کنم و یکی از بت ها را که بلندترینشان بود ، سرنگون کند، اما پیامبر دید مرا توان آن نیست تا حضرت را بالا ببرم، پیامبر از دوش من فرود آمد و به من فرمود: پای خود را بر دوش من بگذار تا تو را بلند کنم، من امر آن حضرت را اطاعت کردم ، وقتی پیامبر برخاست آنقدر بالا رفتم که به نظرم رسید اگر بخواهم به افق آسمان هم برسم ، می توانم.
به فراز کعبه رسیدم و صورتکی از بت به رنگ زرد و از جنس مس دیدم، بت را فرو افکندم و وقتی بت مسین بر زمین سرنگون شد، مثل شیشه ای شکست و خُرد شد.
بلی شاهزاده خانم ، ابوتراب پا به روی شانهٔ محمد، فرستاده خدا گذاشته...شانه ای که جای دست خدا بر آن است ، آنزمان که پیامبر به معراج رفت و دست لطف و عنایت خداوند بر سر پیامبرش کشیده شد و براستی هیچ کس جز علی چنین سزاوار بزرگی و عظمت نیست..
میمونه که انگار عشق علی...ندیده و نشناخته در دلش فوران کرده بود گفت : می خواهم از محمد بدانم و از علی....از اولِ اول...آیا می شود؟
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
شاهزاده ای در خدمت
قسمت چهاردهم🎬:
روزی دیگر از پشت کوه های سر به فلک کشیده دنیا ،سر زد و کاروان قصهٔ ما ، همچنان در راه رسیدن به یثرب بود.
میمونه ، چشمانش را باز کرد و از تابش اشعه های خورشید که از درزهای محمل به داخل می آمد ، متوجه سر زدن روزی دیگر بود.
روزی که شاید متفاوت با دیروز و دیروزهایش بود ، قلب میمونه در سینه برای دانستن خیلی چیزها به تپش بود.
میمونه ، آرام پردهٔ محمل را بالا داد و دربین همسفران دنبال چهره ای آشنا که حتی نامش را هم نمی دانست ، می گشت.
همانطور که اطراف را جستجو می کرد با صدای تک سرفه ای متوجه کنارش شد و با دیدن همان جوان دیروز، محجوبانه سرش را پایین انداخت و زیر زبانی سلام کرد و با لحنی آرام گفت : می شود ادامهٔ سخنان روز قبل را بگویید؟
سرباز جوان همانطور که دستی به یال اسبش می کشید گفت : به روی چشم ،چه می خواهی بدانی؟
میمونه که بی قرار برای شنیدن بود گفت : از اول...هر چه که میدانی ، از محمد و علی برایم بگو...
مرد جوان نفسش را آرام بیرون داد و گفت : باشد ، آنچه که شنیده ام را برایت روایت می کنم ، راستش محمد رسول خدا ، پسر عبدالله بن عبدالمطلب است، عبدالمطلب از بزرگان مکه و کلیددار کعبه بود ، در آنزمان اغلب مکیان بت پرست بودند و اما عبدالمطلب به دین اجدادش حضرت ابراهیم نبی بود و خدای نادیده را می پرستید ، اما داخل کعبه پر از بت های سنگی و چوبی بود که مشرکان برای پرستیدن در آنجا قرار داده بودند، یعنی خانه ای را که ابراهیم نبی به حکم خداوند برای پرستش پروردگار ، بنا کرده بود ، شده بود بت خانهٔ مشرکین...
در این زمان ، منجّمان یهودی در طالع یکی از پسران عبدالمطلب آینده ای روشن دیدند ، یعنی منجی آخرالزمان را که بشارتش در کتابهای پیشین ، تورات و انجیل و... داده شده بود در طالع عبدالله پسر عبدالمطلب دیدند.
چون یهودیان انسانهایی بسیار مغرور و خودخواهند و به گمانشان می توانستند با تقدیر خداوند بجنگند ، تصمیم گرفتند هر طور شده ، این منجی از بین یهودیان پا بگیرد و نسلش از طرف مادر به یهودیان وصل باشد ، چون یهودیان اعتقاد دارند تنها قوم برگزیده زمین آنان هستند ، بنابراین زیباترین دختر بزرگ یهودیان را پیش کش خانه و درگاه عبدالمطلب برای پسرش عبدالله کردند و آن را با هدایای زیاد به نزد عبدالمطلب فرستادند تا به عقد عبدالله در آورد...
بچه حزب اللهی
🌹داستان های جذاب و واقعی🌹۲ 🌹: شاهزاده ای در خدمت قسمت یازدهم 🎬: سرباز جوان خود را به شتر نزدیک تر ک
اما چون تقدیر خداوند است که پیامبرش ازصلب و رحمی پاک بوجود بیاید و عبدالمطلب از ماهیت کثیف یهودیان آگاه بود ، به این وصلت رضایت نداد.
یهودیان که دیدند تیرشان به سنگ خورده ، نقشه ای دیگر کشیدند ، آنان می خواستند تا قبل از اینکه عبدالله ازدواج کند ، او را با حیله ای بکشند ،تا اصلا نسلی از او به جانماند ، اما نمی دانستند که چراغی را که ایزد بر فروزد، هر آنکس پُف زند ریشه اش بسوزد....
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
🌺🌿 🌺🌿🌺🌿
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_سوم🎬: حضرت هود با مردم اتمام حجت کرد، اما خداوند، مهربانی بی
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_چهارم🎬:
مردم غافل و لجوج که با دین خدا عناد داشتند دوباره دست به دامان کاهنان شدند و کاهنان که خود عمری سحر و ساحری کرده بودند و در مکتب ابلیس تلمذ داشتند، خوب می دانستند که خداوند یکتا، قدرت مطلق است و این خشکسالی نه با سحر و ساحری رفع می شود و نه با دعای کاهنان که بردگان ابلیس بودند از بین می رود، بلکه تنها راه نجات از خشکسالی دعا به درگاه خداوندیکتا بود زیرا خدا می بایست اراده کند تا خشکسالی پایان یابد.
پس کاهنان حیله ای به کار بردند و مردم را داخل معبد جمع کردند و کاهن اعظم بالای جایگاه سنگی بلندی که کنده کاری شده بود رفت و اینچنین شروع کرد: ای مردم سرزمین آکاد، همانطور که می دانید خشکسالی همه جا را فرا گرفته، با اینکه من بارها به درگاه خدایان شفیعتان شدم اما اینبار راه فراری نبود و آخر خشم خدایان بر شما نازل شده چرا که عده ای از شما به خدایگان ایشتار کافر شدید و راه باطل را رفتید، من به درگاه خدایان التماس کردم و آنان به من الهام نمودند که اگر می خواهید این بلا از شما رفع شود باید به سرزمین بکه بروید و دور خانه سنگی بزرگی که آنجا بنا شده، طواف کنید و از خدای قدیمی، همانکه اجدادمان به آن تمسک می جستند بخواهید تا خشکسالی تمام شود، آنطور که خدای خدایان، ایشتار می گفت تنها راه اتمام خشکسالی همین است، زیرا خدایگان ایشتار اراده کرده تا اندکی به خدای قدیمی توجه کنید و دل او را نیز به دست آورید، بروید و کاروانی راه اندازید و به سمت بکه حرکت کنید و بعد از ابراز درخواستتان به آکاد مراجعه کنید و به درگاه خدایان هدایای بیشمار آورید که راهی برای برون رفت از این خشکسالی پیش پایتان نهادند.
مردم از شنیدن این سخنان خوشحال شدند و فکر می کردند حرف کاهن اعظم وحی منزلی است که به آنها ابلاغ شده و هیچکدام از آنها نپرسید که نام آن خدای قدیم چیست و چرا باید دست به دامان او شویم.
مردم به سمت خانه هایشان رفتند و هر کدام توشه ای هر چند به اندازه تکه نانی خشک، همراه برداشتند و بار سفر بستند، از هر خانواده یک مرد راهی بکه شد.
حضرت هود و چهار هزار یارش هم شاهد این ماجرا بودند و هر چه حضرت هود آنها را ارشاد می کرد که همانا خدای یکتا در همه جا هست و اگر به او ایمان آورید و از این امتحان سرفراز بیرون آیید دوباره نعمت های خدا بر شما باریدن می گیرد، کسی به سخنان او گوش نکرد، انگار که گوش هایشان کر شده بود و سخنان حق هود را نمی شنید و شاید سِحر کاهنان بر ذهن و روحشان غلبه کرده بود تا آنها در عین داشتن نعمت شنوایی، ناشنوا و نافهم شوند...
کاروان حرکت کرد و با سرعت زیاد شبها و روزها به راه بودند تا به بکه رسیدند.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
🇱🇧🏴☠ پهپاد های ارتش رژیم صهیونیستی یک خودرو را در القاسمیه در جاده دریایی نزدیک پاسگاه های ارتش لبنان و یونیفل هدف قرار دادند
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
✅امیر سیاری: صدام تصور میکرد یک هفتهای به تهران میرسد؛ ملت ایران حتی یک وجب خاک به بیگانگان نداد/ تفاوت در برخورد ایران با اسرای عراقی و برخورد رژیم عراق با اسرای ایران از زمین تا آسمان است.
امیر دریادار حبیب الله سیاری در مراسم گرامیداشت سالگرد بازگشت آزادگان به میهن اسلامی به رفتار نامناسب رژیم بعث عراق با اسرای ایرانی اشاره کرد و گفت: ارتش بعث هیچگونه رفتار مناسبی با اسرا نداشت و اسرا از کمترین امکانات برخوردار نبودند اما در مقابل با تمام اسرای عراقی که توسط ارتش نگهداری می شود به بهترین شکل برخورد میشد چراکه امام خمینی (ره) آنها را مهمان ما می دانستند و کارهای بسیاری برای آنها انجام شد، بهترین افراد مسئولیت پذیرایی و نگهداری از آنها را داشتند، آنها به زیارت حرم امام رضا علیه السلام، حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و حرم امام خمینی (ره) اعزام می شدند، ۲۰ هزار نفر از آنها تحصیل کردند و انجام ملاقات با خانواده های آنها و مهارتآموزی، از جمله خدماتی بود که ارتش به آنها ارائه داد./ ایلنا
📆۲۶ مردادماه، سالروز آغاز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی ایران گرامی باد.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
وقتی میگیم بازی زرگری میکنند اینها
بعضیها میخندن ..!!!..و مسخره میکنند
🔴 ظاهرا ظریف برای اینکه قهر نکنه یه صندلی براش گذاشتن تو هیئت دولت❗️
➖ ➖ ➖ ➖
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
🔴 "ززآ"ییها هم معترض شدن که چرا نعمتزاده با برنز المپیک میخواد پزشکی بخونه
⚠️ولی علی یونسی با مدال طلای المپیاد تو زندان اوین هستش .؟!
⁉️خب حالا علی یونسی کیه و چرا اوینه؟!
+علی یونسی برادرش رابط منافقینه
+پدرش 12سال زندان بوده بخاطر عضویت توو منافقین
+مادرش عضو فعال گروهک رجویه
+خالهش عضو شورای مرکزی منافقین توو پاریسه
+خودشم به جرم همکاری در بمبگذاری،ارتباط با منافقین،کشف مواد منفجره توو خونهش بازداشت وبه اوین منتقل شده .
حواستون باشه توو زمین کی دارید پاس گل میدید..!!
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
➖ ➖ ➖ ➖
1.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید حاج قاسم چه نکته ی مهمی گفت
دقیقا داره اتفاق میفته
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
1.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بشارت بزرگ از رهبر معظم انقلاب:
🔶بدانید دشمنان همه تدبیرهایی که
علیه ملت ایران انجام میدهند به توفیق
الهی به ضرر خودشان تمام خواهد شد...
همه شما شکست آمریکا را
خواهید دید.
همه شما به زانو در آمدن صهیونیست را
خواهید دید.
همه شما عظمت و عزت نهایی ملت ایران را
مشاهده خواهید کرد
#وعده_صادق۲
#رهبر_عزیز
#امام_خامنه_ای
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi