بچه حزب اللهی
🌹:شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و سوم🎬: فضه که همراه بانوی شکسته پهلویش وارد مسجد شده بود ،با چشم خود
وارد اتاق شد و بستر فاطمه را جمع شده دید و فاطمه را در حالیکه دست به پهلو داشت ، مشغول جارو کردن دید ، بندی درون قلبش پاره شد...
فضه هر چه کرده بود ، نتوانست بانویش را راضی کند تا آنروز هم مانند بقیه ایام بیماری حضرت زهراسلام الله علیها خودش نان بپزد و به امور خانه برسد.
بانوی خانه، اراده کرده بود خود تمام کارها را انجام دهد و این امر دل فضه را می لرزاند و میترسید زلزله ای ویران گر در پیش باشد.
حضرت زهرا سلام الله به استقبال شوهرش در آستانهٔ درب آمد ،با لبخندی بر لب، سلام نمود و علی علیه السلام همانطور که جارو را از دست او می گرفت و به کناری می گذاشت ، دستان فاطمه را در دستش گرفت و در حالیکه با محبتی عمیق این چهرهٔ آسمانی را می نگرید، فرمود : علیک سلام ای جان علی، سلام ای روح مرتضی ، سلام ای عشق حیدر ، چه شده که از بستر برخواسته ای؟! نکند که دعاهای این بینوا به اجابت رسیده و شفا یافته ای؟
فاطمه همانطور که مظلوم ترین مرد روی زمین را می نگریست ، اشک از چشمان مبارکش سترد و درحالیکه دست همسرش را در دستان دردناک و لاغرش می فشرد بر زمین نشست و گفت : ان شاالله ،شفای زهرا هم در راه است.
قلب علی ، از شنیدن این حرف بهم فشرده شد ، او خوب می دانست که زهرا شفا را در چه می داند...
علی با نگاهی عاجزانه به سیمای زهرایش چشم دوخت و همانطور که بوسه بر دستان او میزد ، سرش را روی دامن زهرا قرار داد و مانند کودکی بی پناه که به آغوش مادرش پناه آورده ، شروع به گریه نمود و فرمود : زهرا ....به علیِ تنها رحم کن، مرا تنها نگذار ای پشتِ مرتضی، ای تنها حامی ابوتراب، حرف از رفتن نزن...
زهرا خم شد و همانطور که بوسه می زد بر شانه های پهلوان خیبر شکن ،که الان از شدت گریستن می لرزید ، فرمود : یا علی، تو خوب میدانی که مرگ نیست برای من ،مگر آرامش ، حالم چنان است که احساس می کنم با مرگ فاصله ای ندارم ، در این لحظات که من هستم و توهستی....می خواهم وصیت هایم را به تو بگویم ، ای مردِمن، پس از من با دختر خواهرم زینب ازدواج کن تا برای فرزندان خردسالم مادری کند ،هوای حسنین و زینبین را داشته باش و مبادا جلوی چشمان آنان فرو بریزی و اشک بر رخسارت بنشیند که روح و جان فرزندانمان ویران می شود.
علی جان ، من دوست ندارم بدنم بر تابوتی بدون سایبان و روپوش باشد که حجم بدنم مشخص شود ، برایم تابوتی مانند صندوقی چوبین در نظر بگیر تا در لحظه تشییع جنازه ، پیکرم پنهان باشد ، تابوتی که آنگونه ملائک برایم توصیف کردند.
یا علی، اجازه نده هیچ کدام از دشمنان خدا که حق ما را غصب کردند و حکم خدا را نادیده گرفتند و اسلام را از راهش منحرف نمودند بر سر جنازه من و در دفن و تشییع من حضور داشته باشند و در آخر ....ای علی سلام مرا از الان تا قیامت به فرزندانم برسان😭
خدای من ، زهرا به علی وصیت نمود و این قهرمان خیبر شکن خوب مقاومت کرد که روحش از جسمش عروج نکرد..
آهای مسلمانان....آهای هم کیشان....آهای شیعیان مولا علی علیه السلام ، بدانید که بی شک حضرت زهرا سلام الله علیها مادر است برای تمام شیعیان مظلوم....
مادرمان در آخرین ساعات عمر مبارکشان به فکر ما هم بوده....😭
آری او به ما سلام رسانیده و سلامش از ورای قرن ها ، به قلب ما نشسته که اکنون در عزایش ....عزادار مادریم...😭😭
ادامه دارد....
🖊به قلم :ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
⭕️🖊اینکه سخت ترین امتحانات الهی از #نائب_امام_زمان گرفته میشه یه امر عادی هست
🌹خدا حفظ کنه امام خامنه ای رو
❌️بیشتر باید نگران خودمون باشیم که حاشیه های زندگی ، مشکلات دنیایی ، یه موقع نکنه باعث گمراهیمون بشه و دچار شک و تردید نسبت به این بزرگ مرد عالم بشیم
🔔تمام دین ایمان و شرفم رو وسط میذارم قسم میخورم که عاقبت به خیری ما رابطه مستقیم با میزان همراهیمون با نائب امام زمان ، امام خامنه ای داره
🙏مراقب باشید تو بازی های سیاسی ، تو بالا پایین زندگی ، تو سخت آسونی روزهای پیش رو گول نخورید و راه گم نکنید
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_چهل_سوم🎬: دقایق به تندی می گذشت و ابراهیم بی وقفه با چاقو و چ
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_چهل_چهارم🎬:
ناگهان آزر همچون اسپند روی آتش از جا جست و با اشاره به بتی که شکسته بود گفت: چه کردی بچه؟! تو خدای ما را شکستی!! بی احترامی به بت ها عواقب بدی دارد.
ابراهیم ابروانش را بالا داد و فرمود: خدا؟! این یک تکه چوب بی جان است که به صورت تندیس تراشیده شده است و اینقدر ناتوان است که از سقوط خود نتوانست جلوگیری کند، این نشد یکی دیگر می تراشیم، عصبانیت ندارد، آخر اینان چگونه خدایی هستند و شما چگونه می توانید به این مجسمه هایی که ساخته دست خودتان است، اسم پروردگار را بدهید؟! مگر خداوند آن نیست که من و تو و ما و همه دنیا را خلق کرده؟!
آزر دندانی بهم سایید و گفت: دیگر نمی خواهم این سخنان سخیف را بشنوم و تو به خدای من توهین کنی و من هیچ نگویم.
ابراهیم که پیامبری بسیار راستگو بود نگاهی به بت شکسته کرد و رو به آزر فرمود: ای پدر چرا چیزی را میپرستی که نمی شنود و نمی بیند و نمی
تواند نفعی به تو برساند و یا در ضرری از تو دفاع کند و ضعفهای تو را برطرف نمیکند. ای پدر بدان من علمی (الهی)
دارم که تو و هیچکس دیگری توان آن را ندارید با آن مقابله کنید پس از من تبعیت کن تا تو را هدایت کنم.
آزر که از خشم صورتش سرخ شده بود دستش را مشت کرد و بر زانوی خود زد، او نمی دانست در جواب ابراهیم چه بگوید و نمی توانست از پشت پرده بت پرستی چیزی آشکار کند و اگر می گفت که این بت ها توان سخن گفتن و راهنمایی دارند، وجود ابلیس و اجنه در پشت بت ها مشخص میشد و دست آزر و تمام کاهنان رو میشد، پس اندکی سکوت کرد تا جوابی در خور به ابراهیم دهد در این هنگام ابراهیم لبخند ملیحی زد و فرمود:
ای پدر شیطان را نپرست و عبادت نکن و از من تبعیت کن تا رستگار شوی
و ابراهیم با این سخنش ،اشاره به پشت پرده بت پرستی میکند که در واقع به شیطان می رسد و این بت ها فقط نشانه هستند و این زنگ خطری ست برای آزر، چرا که متوجه شد ابراهیم کاملا بر تمام حقایق پوشیده آگاه است.
آزر در حالیکه به درب کارگاه اشاره می کرد گفت: یعنی تو از معبودهای من بیزاری؟! اگر فی الواقع اینچنین است دو راه بیشتر برای من باقی نمی ماند، یا اینکه تو را تبعید کنم و یا سنگسار شوی، حال از اینجا بیرون برو.
ابراهیم نفس آرامی کشید و فرمود: و اما من در مقابل این تهدیدها برای تو دعا می کنم که هدایت شوی.
این سخن از طاقت آزر بیرون بود، پس باید ابراهیم را تنبیه می نمود.
آزر به انتهای کارگاه رفت و چندین بت را در دست گرفت و جلو آمد و همانطور که آنها را در آغوش ابراهیم جای میداد گفت: تو دیگر حق نداری همچون استادی صورتگر در این کارگاه کار نمایی، تو باید مانند غلامانی که در خدمت من و خدایان معبد هستند، از این پس به بازار بروی و تندیس ها را بفروشی، هر وقت که به اشتباه خودت پی بردی می توانی به کارگاه برگردی.
ابراهیم با تندیس هایی که در دست داشت به سوی بازار رفت، او پاکترین فطرت را داشت و می بایست فطرت فراموش شده را در دیگر بندگان بیدار کند، فطرت خداجویی که اینک درگیر عادت های ناروا شده بود و این فطرت با عادت بت پرستی پنهان شده بود و انسان ها میل فطری به پرستش و تقدیس پروردگار را با ستایش بت ها برطرف می کردند.
حالا ابراهیم می بایست با تلنگرهای روشنگرانه، بابلیان را کمی از خواب غفلت بیدار سازد.
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
⭕️🖊دیگه اینبار رسما و واقعا حمله زمینی اسرائیل به لبنان آغاز شده
❌️همزمان داره سوریه رو هم میزنه که این پیام به سوریه که اگه دخالت کنی سراغ تو هم میاییم ، منظور همون ترور اسد
⭕️🖊هرچی این پیشروی ها بیشتر بشه ، امتیاز برای اسرائیله
حالا این امتیاز کجا استفاده میکنه ؟
آفرین سر میز مذاکره
مذاکره سر چی ؟
قدرت موشکی و حضور منطقه ای ایران
🔔حالا داستان رو گرفتید ؟
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
16.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ به برخی طرفداران قالیباف که با سوءاستفاده از اسم شهید نصرالله حاشیه های جدیدی درمورد جلسه مشهد راه انداختن 😐
در این شرایط منطقه هم دست از عقده گشایی های باندی نمیکشید ؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
⭕️🖊دیگه اینبار رسما و واقعا حمله زمینی اسرائیل به لبنان آغاز شده ❌️همزمان داره سوریه رو هم میزنه ک
⭕️ پیکر شهیدان محسن شكر، حاج عبد القادر، حاج جهاد - سمير ديب، حاج نبيل جزيني، شيخ نبيل قاووق، حاج ابو الفضل كركي از سران و فرماندهان حزبالله در بیروت به خاک سپرده شد.
❍
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
«و لا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»
ای شهیدان عشق مدیون شماست
هر چه ما داریم از خون شماست🥀
روز گذشته سالروز شهادت شهید والامقام سیدحمیدرضا هاشمی رئیس سازمان اطلاعات سپاه استان سیستان و بلوچستان و چند تن دیگر از جان بر کفان انتظامی و مرزبانی در آشوب جمعه ۸ مهر زاهدان بود.
روحشان شاد و یادشان گرامی❤️
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
⭕️اسماعیل #تزویر را نشناخته بود.
🔸فکر میکرد اگر سلاحش را زمین بگذارد و برای مذاکره قدم بردارد ، دشمن با آنها صلح میکند.
☑️اما او و همه کسانی که به مختار خیانت کرده و تنهایش گذاشتند؛ سلاخی شدند!
#عبرت_تاریخ
#سرطان_اصلاحات
❍
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_چهل_چهارم🎬: ناگهان آزر همچون اسپند روی آتش از جا جست و با اشا
💢 زمان و مکان دو ویژگی خاص و زمینه خیلی از امتحانات و فتنههای اجتماعیه!
🟥چرا؟
توی روایت انسان همیشه به شما گفتیم فقط دو جبهه وجود داره و ما یا میتونیم طرف حق باشیم یا باطل!
هر چی فصلهای بالاتر باشید بیشتر منظورم رو درک میکنید و توانایی تفکیک این دو جبهه رو دقیقتر پیدا کردید اما نکته جالب این جاست:
🔴جبهه حق و باطل دو موقعیت، دو جای متفاوت هستن که هیچ اشتراکی ندارن، شما باید انتخاب کنید کدوم طرف وایسید؟ سمت حق یا سمت باطل؟
🔸امتحان به همین راحتی و همین جا تموم نمیشه، چون فقط جایی که وایسادی مهم نیست!
🔴 زمان هم مهمه! چه زمانی به جبهه حق اضافه میشی؟ کِی قراره طرفت رو انتخاب کنی؟ تا ابد برای پیدا کردن حق و پیوستن بهش وقت نداری! اون معرکهای که بین حق و باطلش خط کشی شده، زمان داره، زود تموم میشه!
🔻این روزها از هر چیزی مهمتر سرعت عمل ما توی پیوستن به جبهه حق و کار کردن برای اونه، روز به روز معرکه جدیتر و حیاتیتر میشه،!
تصور کنید شب عاشورا رو که خیلیا از طرف حق رفتن با اینکه نماز قضا نداشتن، قرآن میخوندن اما هیچ وقت عاقبت به خیر نشدن چون جای درست نبودن...
تصور کنید روز عاشورا رو و کسایی که فقط یه کم دیرتر رسیدن و امامشون شهید شده بود و تا همیشه از عاقبت خیر جا موندن چون در زمان درست تصمیم نگرفتن!
🟥مکان و زمان درست همیشه خیمهی ولی خداست!و ما امروز فقط یک خیمه داریم و زمان هم به سرعت در حال گذشتنه...
نشونیش رو شهدای بزرگی مثل حاج قاسم و سید حسن نشونمون دادن...
خدا نکنه که با تردیدها و مکثهای نابهجا از عاقبت به خیری جا بمونیم!
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
💢 زمان و مکان دو ویژگی خاص و زمینه خیلی از امتحانات و فتنههای اجتماعیه! 🟥چرا؟ توی روایت انسان همیشه
🟡فإن حزب الله هم الغالبون!
⏳اگر باز هم بخوایم از اهمیت زمان بگیم باید بریم سراغ موضوع سرعت!
تاریخ هر چه به سمت آخر خودش حرکت میکنه، سرعت اتفاقات بیشتر و بیشتر میشه!
💡 آخرالزمان تقریباً یعنی همین!
❕اگر توی ۱۵۰۰ سال اول تاریخ فقط یک اتفاق مهم جهانی به اسم طوفان زمان حضرت نوح داشتیم و بعد حدود ۲۰۰۰ سال گذشت تا دوباره یک اتفاق در مقیاس جهانی با حضرت ابراهیم و چهار رسولش در جهان رخ بده ، هر چی زمان میگذره اتفاقات در مقیاس جهانی بیشتر میشه تا اینکه امروز ما در یک سال اخیر شمار اتفاقات مهم جهانی از دستمون در رفته و هر روز با یک شوک جدید از خواب بیدار میشیم!
⚠️همین سرعت بالا باعث میشه که ما خیلی حواس جمعتر باشیم، سریع تصمیم بگیریم، سریع عمل کنیم و از قافلهی حزب خدا که قطعاً پیروزه، جا نمونیم ان شالله!
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi