6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به این فیلم خوب نگاه کنید چون یک نکته خیلی مهم در این فیلم وجود دارد. اسرائیلی ها از حمله و بمباران به ضاحیه تا حدودی نا امید شده اند و حملات را به صور، پایتخت جنبش امل و دیروز نیز حملات را به شرق بیروت، محل سکونت مسیحی ها انتقال دادند تا دکترین ضاحیه را بر سر مذاهب و طوایف دیگر اجرائی کنند تا شاید طرفداران مذاهب و طوایف و جریان های سیاسی دیگر به حزب الله اعتراض و حزب الله را برای تسلیم تحت فشار قرار دهند. بی شک کار به بمباران مناطق سنی نشین نیز کشیده خواهد شد اما این تشییع جنازه محمد عفیف، مشاور رسانه ای مرحوم نصرالله است که جلوتر از همه، در جلوی تابوت یک روحانی اهل سنت ایستاده است. بی شک در شرایط کنونی ایستاده یک روحانی اهل سنت پیشاپیش همه در چنین تشییع جنازه ای پیام خاصی دارد و به همه اهل سنت لبنان و حتی سعد حریری میگوید باید کنار حزب الله بایستید یا حداقل در صورت بمباران مناطق تسنن نشین به حزب الله اعتراض نکنید. نمی دانم این روحانی اهل سنت کیست اما هر که هست، یک روحانی معمولی نیست بلکه نفوذ خاصی باید در جامعه اهل سنت لبنان داشته باشد.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
۴۵ سال از انقلاب گذشت،خیلی ها رنگ عوض کردند،ولی تو همچنان همان اقای #خامنه ای سال ۵۳ مسجد امام حسن مشهدهستی.
دشمنت تو راخوب شناخت که از همان سالها،عُمّالش درب تک تک دکان های بازار را زدند به امید تنها ماندنت،
این روزهاهم رسانه هایشان را برای تخریبت به خط کرده اند.
اما آنکه را خدا عزیز کرده
که تواند خوار کند.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 بازشدن درب خانه حضرت زهرا (س) برای اولین بار
🎥 دراین فیلم به درخواست رییس جمهور چچن، درب خانه حضرت زهرا (س) به دست سعودیها گشوده میشود و رمضان احمدوویچ قدیروف،جلوی چشم وهابیها، خاک کف خانه بی بی را میبوسد و به در و دیوار آن تبرک میجوید...
داخل بیت حضرت را تماشا بفرمایید
ألـلَّـھُــمَــ ؏ َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألـْـفـَـرَج
💚#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
📚:#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_ششم🎬: نگهبان به سمت مردم رفت و مردم دورش را گرفتند، جمیل
📚:#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_هشتم🎬:
جمیل که هزاران سوال در ذهنش چرخ می زد اما می خواست یکی یکی و ناملموس آنها را بپرسد، چشمانش را ریز کرد وگفت: پس آن چشمه که زیر درخت است چه؟! چرا کسی از آب آن استفاده نمی کند؟!
آن مرد با حالتی عصبانی چشمانش را درشت نمود و گفت: ای مرد! تو یا نمی فهمی و یا خود را به نفهمیدن میزنی، آن چشمه که سر چشمه اصلی اش کنار صنوبر بزرگ در شهر اسفندار است متعلق به خدایان صنوبر هست و فقط و فقط برای خداست و هیچ کس نباید به این چشمه تعرض کند که تعرض به چشمه برابر است با مرگ، آنهم نه مرگی راحت، بلکه باید در پای خدایگان صنوبر قربانی شود.
سر چشمه تمام چشمه ها دوشاب است که چون رگهای خونین در بدن انسان به بقیه چشمه ها مرتبط است، همانطور که درختان صنوبر همه در امتداد و هم ریشه با درخت صنوبر بزرگ در شهر اسفندار است.
جمیل سری تکان داد و گفت: من قصد تعرض و توهین نداشتم فقط می خواستم سوال کنم، حالا ان نگون بختی که قربانی می کنید به چه روشی قربانی می شود؟!
آن مرد به آتشی که کنار صنوبر برپا بود اشاره کرد و گفت: همانطور که میدانی شهرهای دوازدهگانه هر کدام به نام یکی از ماه هاست و هر وقت که ماه و شهر یکی می شود در آن شهر به مدت چند روز جشن برپا می شود، مثلا الان ماه اردیبهشت است و در این شهر که اردیبهشتار است، جشن برپا بود و امروز آخرین روز جشن بود و ما در آخرین روز جشن، قربانی ها را به درگاه خدایگان صنوبر عرضه می داریم.
جمیل نگاهی به درخت و مردم دورش کرد و گفت: اما من اثری از قربانی نمی بینم ...
آن مرد خنده بلندی کرد و گفت: خوب دیر رسیدی، قربانی ها را در نیمه جشن به آتش می سپارند، درست زمانی که شعله های آتش بر آسمان گُر می گیرد و می رسد، قربانی ها را اگر انسان خطاکار باشند به داخل آتش پرتاب می کنند و اگر هم انسانی نباشد، چندین گاو و گوسفند را زنده زنده به داخل آتش پرتاب می کنند.
و در این هنگام جمیل تازه فهمید آن بوی کبابی که شنیده است نه از غذا بلکه از قربانی های بیچاره ای بود که می بایست به خاطر درخت صنوبری بی مقدار بسوزند و از این دنیا بروند.
سوالات ریز و درشت زیادی در سر جمیل جولان می داد اما وقایع قبل او را محتاط کرده بود و نمی خواست به جرم کنجکاوی در امر خدایان، دوباره او را در بند کنند و به عقوبت برسانند، پس تصمیم گرفت خیلی آرام و بی صدا در بین مردم شهر بگردد و دانستنی هایی که می بایست کسب کند، با چشم خود ببیند.
ادامه دارد...
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_نهم🎬:
مدت زیادی از آمدن جمیل به کناره رود ارس می گذشت و او هر زمان در شهری از شهرهای دوازده گانه بود و حالا با عمق بت پرستی مردم این دیار آشنا شده بود.
سرزمینی بسیار حاصلخیز و سرسبز که دارای دهکده ها و شهرهای زیادی بود اما از بین شهرها، دوازده شهر بر بقیه شهرها ارجحیت داشتند، دوازده شهری که هر کدام به نام یکی از ماه های سال بود از بین این دوازده شهر، شهر اسفندار بزرگترین شهر و نقش پایتخت آنجا را داشت و حاکم شهر اسفندار ترکوزبن غایور حکم پادشاه سرزمین اصحاب الراس را داشت.
بزرگترین درخت صنوبر که حکم خدای اصلیشان را داشت در شهر اسفندار بود که در بین مردم شایع شده بود این درخت صنوبر همان است که حضرت نوح بعد از طوفان معروف، برزمین کاشت و دیگر صنوبرها قلمه ای از این صنوبر بودند و اعتقاد داشتند ریشه تمام درختهای صنوبر به هم متصل است همانطور که چشمه اصلی دوشاب یا همان روشن آب مادر تمام چشمه های پای درختان و مختص خدایان بود.
مردم این دوازده شهر به پرستش درخت صنوبر مشغول بودند و آن را خدای خود قرار داده بودند حالت اتصال و وحدتی که بین درخت ها و آب چشمه ها برقرار بود، آن درخت ها را پرستیدنی تر می کرد.
آن ها سال را به دوازده ماه تقسیم کرده بودند و در هر ماه در یکی از شهرها جشن و مراسم آیینی برگزار می کردن این مراسم آیینی بدین صورت بود که در اطراف درخت و چشمه، خیمه ای را بر پا می کردند که سقف آن دارای سوراخی بود، در زیر این خیمه آتشی برافروخته می شد و انواع قربانی های مختلف در آن سوزانده می شد.
هنگامی که دود آتش در آن خیمه غلبه می کرد همگی در مقابل درخت صنوبر به سجده می افتادند ودر این هنگام وقت خود نمایی ابلیس بودو یکی از لشکریان شیطان برگ های درخت صنوبر را تکان می داد و از ساقه های درخت صدای کودکی را ساطع می کرد و جمله ای را خطاب به آن ها می گفت که "من از شما راضی شدم پس چشم تان روشن و دلتان شاد باد".
در این لحظه بود که مردم سرهایشان را از سجده بر می داشتند و می فهمیدند که بندگی شان در طول این یک ماه مورد قبول واقع شده است.
بچه حزب اللهی
📚:#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_ششم🎬: نگهبان به سمت مردم رفت و مردم دورش را گرفتند، جمیل
سپس به مدت یک شبانه روز به جشن و پایکوبی مشغول می شدند.
این مراسم عبادی و شادی به صورت ماهیانه در یکی از شهرها برگزار می شد و اصلی ترین مراسم در ماه اخر برگزار می شد.
حالا حضرت جاماسب نیز به این منطقه آمده بود و به مردم اعلام نموده بود که پیامبر خداست و از جانب خداوند و به نمایندگی از ابراهیم نبی به آنجا آمده تا دین خدا را در این مکان و شهرها اقامه نماید.
ایشان در هر شهری که می رسید مردم را به سمت خدای یکتا می خواند و از بت پرستی که در اینجا در پرستیدن درخت صنوبر نمود پیدا کرده بود بر حذر می داشت.
اما مردم این سرزمین هم چونان دیگر سرزمین ها چون به پرستش درختی ناچیز عادت کرده بودند و بت پرستی در تار و پود زندگیشان ریشه دوانده بود از پذیرش سخنان جاماسب خودداری می کردند.
اینک ماه اسفند بود و از تمام شهرها به سمت اسفندار برای شرکت در جشن که جشن اصلی بود و مدتش هم از باقی جشن ها بیشتر بود، هجوم اورده بودند.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط، حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
به این فیلم خوب نگاه کنید چون یک نکته خیلی مهم در این فیلم وجود دارد. اسرائیلی ها از حمله و بمباران
علمای شیعی و سنی در لبنان در کنار هم و هردو در کنار حز بالله .
خدا اینگونه روند تحولات را رقم می زند تا آیه هفتماسراء اش ، اینگونه پشتیبانی گردد .
رضا اورشلیمی خیلی خری هم خودت و هم مادر و زنت و طرفدارانت .
آیه هفتم اسراء با عبادلنا اولی باس شدیدا ، رقم می خورد نه با زن تو در بغل مرد پورنی
حسین زاده
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
🔴 یه چی بگم برگاتون بریزه!
امروز به جز گرون کردن تخممرغ،
#دولت_اصلاحطلب_پزشکیان معاینه فنی خودروها رو هم ۳ برابر گرون کرد! 😂
اصلاحطلبان قشنگ طی یک حمله گازانبری، تبر برداشتن بزنن به ریشه زندگی مردم ...😬
نوش جونمون! تا ما باشیم همینجوری یِلخی پِلخی و کشکی پشمی رای ندیم ...😊
👇
⭕️همراه ناخوانده
📌استاد حملات گازانبری هم که با این طایفه عهد وپیمان بسته
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
9.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نکته ای در باب نحوه ی رزم حزب الله روی زمین
بر اساس دکترین فراکتالسازی Fractalization
«ایجاد ساختارهای پیچیده و غیرمتمرکز به منظور مقابله با نیروی کلاسیک»
در سیستمهای فرماندهی نظامی، الگوهای فراکتالی میتوانند برای سازماندهی سلسلهمراتب بهکار روند
این به معنی ساختارهایی است که در آنها سطوح مختلفی از فرماندهی به طور پیوسته و مشابه با لایههای پایینتر مرتبط هستند
ᚔ﴾࿇﴿ᚔ
«پس این نکته که واحدهای ارتباطی حزب الله در خط درگیری با زدن پیجر ها از بین رفته «چرندی است» از زبان کسانی که کلاشنیکف از نزدیک ندیده اند»
ᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓ
فلذا فراکتال سازی در مهندسی نظامیه حزب
الله به دلیل وجود ساختارهای سبک ولی مقاوم مورد استفاده قرار میگیرد و ساختاری میسازد غیر قابل انهدام که کارآیی و استحکام را افزایش میدهد در حالی که وزن را کاهش میدهد
ᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑ
این الگوها میتوانند با محیط طبیعی ترکیب شده و شناسایی آنها را برای دشمن دشوارتر کنند
ساختارهای فراکتالی کمک میکنند تا نیروها بتوانند بهطور موثرتری به تغییرات سریع در میدان نبرد واکنش نشان دهند
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
19.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعلام العسکری این فیلم را از کمین های میلیشیاهای فلسطینی منتشر کرده است که چگونه غزه را برای متجاوزان اسرائیلی و امریکائی به ویتنام تبدیل کرده اند. فلسطینی ها همچنان مشغول شکار تانک ها نفربرهای اسرائیلی ها هستند و ارتش قهرمان پس از ۱۳ ماه از آغاز جنگ هنوز موفق نشده است حماس را خلع سلاح کند و غزه را در دست بگیرد. مدتها است که در کانال این فیلم های اعلام العسکری را منتشر نمیکنم اما روز و شب در غزه، فلسطینی ها تانک های اسرائیلی را اینطور شکار میکنند.
اینکه ارتش نیرو کم آورده و پس از ۷۶ سال برای اولین بار میخواهند حریدی ها را به سربازی ببرند بخاطر همین است.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
🌹«روز کوروش» #قسمت_سوم 🎬: شاه تکیه بر تخت زرینش که دوطرف آن سر دو شیر طلاکاری به چشم میخورد و با پا
🌹«روز کوروش»
#قسمت_پنجم 🎬:
پادشاه با اشاره ای به قاصد از او خواست تا روی خود را باز کن، قاصد دستار خاکی و تیره رنگ را از صورتش باز کرد و اینبار چهره ای آفتاب سوخته که خطوط صورتش نشان میداد میانسال است، موهای کوتاهش به ببیننده میگفت که چندی پیش موهایش را از ریشه زده است،قاصد سری خم کرد و دست به زیر کمربند لباسش که پارچه ای دراز و در هم پیچیده بود کرد و نامه را از زیر لباس بیرون آورد و با دو دست و با احترام به طرف پادشاه داد.
کوروش کبیر به کاتب اشاره ای کرد و کاتب از جای برخاست و نامه را از دست قاصد گرفت، کوروش همانطور که سراپای او را نگاه می کرد گفت: قبل از خواندن نامه بگوکیستی و از طرف چه کسی برای ما خبر آورده ای که ما مجبور شدیم جلسه با فرماندهان لشکرمان را منحل نماییم؟!
قاصد تعظیم دیگری کرد و گفت: من یکی از کاهنان معبد مردوک در بابل هستم و نامه ای که خدمتتان دادم از طرف کاهن بزرگ ما و رئیس معبد بزرگ مردوک، خدای خدایان است.
کوروش یکی از ابروهایش را بالا داد و همانطور که با تعجب به حرفهای مرد گوش می کرد به کاتب گفت که نامه را بخواند.
کاتب تعظیم کوتاهی کرد، کمی جلوتر آمد و درست همردیف مرد قاصد ایستاد و شروع به خواندن کرد:
به نام مردوک خدای بزرگ تمام خدایان روی زمین
این نامه از کاهن اعظم معبد برای پادشاه بزرگ و قدرتمند زمین، کوروش کبیر نگاشته میشود.
دیر زمانی ست که آوازهٔ قدرت و شجاعت و کشورگشایی های پی در پی شما به گوشمان رسیده و طبق آنچه که شنیده ایم در این سرزمین هر کس با اعتقادات خودش در صلح و صفا کنار هم زندگی می کنند.
اما اینجا، سرزمین بابل پادشاهی ستمگر دارد که تمام خدایان از کوچک و بزرگ و حتی مردوک بزرگ را دستگیر و در معبد اسیر خود کرده و درب های معبد هم مهر و موم نموده، اینک ما عاجزانه از شما می خواهیم به سرزمین ما لشکرکشی کنید و طبق نقشهٔ ما پیش روید و بابل را بدون هیچگونه جنگ و خونریزی به قلمرو خود اضافه کنید و ما را از دست نبونئید این پادشاه ستمگر برهانید تا بقیه عمرمان را با آزادی کامل خدایانمان بپرستیم و زندگی کنیم.
اگر خواستهٔ ما را قبول فرمایید، ما هم مقدمات ورود شاه شاهان را به سرزمین بابل فراهم میکنیم و تمام ورودی های آب را به بابل میبیندیم، ورودی هایی که پهنایشان به اندازهٔ بستر یک رودخانه بزرگ وسعت دارد و سپاهیان شما به راحتی می توانند از این آب راه ها وارد شهر شوند و آن را فتح نمایند و پادشاه ستمگرش را در بند نماید و خدایان ما را نیز از بند و اسارت وا نهد.
این است خواستهٔ ما از کوروش کبیر..
پایان
کاتب طومار را در هم پیچید و قاصد چشم به دهان پادشاه دوخته بود.
کوروش کبیر همانطور که با انگشت دست بر دستهٔ تخت میزد در فکر فرو رفته بود.
بعد از دقایقی کوروش به قاصد نگاهی کرد و گفت: دستور میدهیم استراحتگاهی برایتان مهیا کنند، چندی بیاسایید تا ما با مشاورانمان گفتگویی نماییم، تصمیمان را که گرفتیم، نامه ای برای کاهن اعظم توسط شما میفرستیم.
قاصد تعظیمی کرد و از خدمت پادشاه مرخص شد..
ادامه دارد...
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
«روز کوروش»
#قسمت_ششم 🎬:
کاهن اعظم همانطور که دست هایش پشت سرش به هم قفل کرده بود، عرض تالار را میپیمود و چشم بر زمین داشت و فکرش به شدت مشغول بود.
چشم های دیگر کاهنان همراه با کاهن اعظم به این طرف و ان طرف میرفت تا اینکه جلوی ردیف کاهنان ایستاد و گفت: بعد از لشکرکشی کوروش شاه به بابل و پیروزی او با کمک ما، وضعمان دگرگون شد، کوروش بر روی عهد خود ماند و مردوک، خدای خدایان از حبس آزاد شد و اینک در طبقهٔ هفتم این معبد هر روز منتظر عبادت و قربانی های ماست، ما به آزادی در این شهر امد و شد می کنیم و هر روز بر پیروان دین و خدایانمان اضافه می شود، منشور آزادی هم خودمان با سلیقه و نظر دیگر کاهنان نوشتیم و به دور از چشم اغیار در جایی پنهان نمودیم و وقتی زمانش رسید به نزد پادشاه می بریم، درست است پادشاه به دین ما نیست و خدای ما را ستایش نمی کند، اما ما را آزاد گذاشته و مشکل ما اینک دانیال است همو که یهودیان او را پیامبر خدای نادیده می نامند، او هر روز با سخنانش ما و مردوک را آزار می دهد، طرفداران ما را با زبان نشدارش از دورمان می تاراند و به دین خویش می خواند و از همه مهم تر، میترسم دانیال اینقدر پیش برود که یهودیانی که ما و تمام مردم بابل برده کرده ایم و به خدمت گرفته ایم را از ما بگیرد. باید نقشه ای کشید و از شر دانیال خلاص شد، وقتی که دانیال نباشد، گویی تمام دنیا مال ماست.
حال با همفکری هم نقشه ای بریزید که در پی آن دانیال را به تله بیاندازیم و از بین ببریم.